長年の努力が烏有に帰した。
سالها تلاش به هیچ نتیجه ای نرسید.
羹に懲りて鱠を吹く。
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.
夢にも彼女にまた会えるとは思わなかった。
هرگز در خواب و رویا هم فکر نمی کردم دوباره اوراببینم.
壁に耳あり障子に目あり。
دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد.
父は工場で働いている。
پدرم برای یک کارخانه کار می کند.
膝の上にナプキンを広げなさい。
دستمال را روی پاهایتان بگذارید.
彼女は息子の健康がとても不安になった。
او به شدت در مورد سلامت پسر خود نگران شد.
彼女は失敗を悪運のせいにした。
او شکست خود را به بدشانسی نسبت داد.
彼女は英語の上達のためにあらゆる機会を利用した。
او از تمام فرصتها برای بهتر کردن انگلیسی خود استفاده کرده است.
彼女はフランス語を習得した。
او دانش زبان فرانسه را کسب نمود.
彼女はオーストラリアのペンパルと定期的に文通している。
او مرتب با دوست مکاتبهایاش در استرالیا مکاتبه میکند.
彼女の援助がなければそれはできないだろう。
من نمی توانستم این کار را بکنم اما برای کمک به او انجام دادم.
彼女が来なかったので、楽しみがなくなってしまった。
غیبت او، خوشی ما را بر هم زد.
彼らは私たちのもっとも親しい友達である。
آنها عزیزترین دوستان ما هستند.
彼らは交代で見張りをした。
آنها نوبتی نگهبانی می دادند.
彼らは血のつながったいとこ同士だ。
آنها خویشاوند خونی هستند.
彼らはどんどん歩きつづけた。
آنها مرتب راه میرفتند.
彼らは2度と互いに会えない運命であった。
آنها دیگر هرگز همدیگر را ندیدند.
彼らがなぜそんなに仲が良いのか僕には分からない。彼らには共通点がほとんど無いのだから。
من نمی توانم بفهمم آنها چرا اینطور دوستان خوبی هستند: آنها نقاط مشترک کمی با هم دارند.
彼は保険会社に就職した。
او کاری را در یک شرکت بیمه پیدا کرد.
彼は働く必要はない。
او نیازی به کار کردن ندارد.
彼は糖尿病のどんな兆しにも注意していた。
او مراقب بروز هر گونه علامت دیابت بود.
彼は大臣を辞めた。
او از هیئت دولت استعفا داد.
彼は小川を飛び越える勇気がなかった。
او جرئت نکرد از روی نهر بپرد.
彼は私の観点からその問題を理解することは出来ない。
او نمی تواند موضوع را از دید من ببیند.
彼はロボットを作った。
او یک روبوت ساخت.
彼はその殺人事件から降りた。
او از آن پروندهی قتل خارج شد.
彼はアメリカにいる間に英語能力を伸ばした。
او هنگامی که در آمریکا بود مهارتش را در انگلیسی بهبود بخشید.
彼はアメリカにいる間に英語能力を伸ばした。
او مهارت خود را در انگلیسی هنگامی بهبود بخشید، که در آمریکا بود.
彼は、言わば、陸に上がった魚のようなものだ。
میتوان گفت که او همچون یک ماهی است که از آب بیرون افتاده است.
彼は、1ヶ月前に彼女とに会ったと言った。
گفت یک ماه پیش او را دیده
彼の論文の方が私の論文よりも優れている。
مقالهی او از من بالاتر است.
彼の名前を忘れてしまった。
اسمش را فراموش کردهام.
彼の精神発達は遅かった。
تکامل ذهنی او کند بود.
彼にとって良い詩を作るのは簡単だ。
برای او سرودن یک شعر خوب آسان است.
彼が有罪だというが、私はそのせい反対を信じている。
میگویند او گناهکار است، ولی من خلاف این باور را دارم.
踏んだり蹴ったり。
هر چه سنگ است برای پای لنگ است.
転ばぬ先の杖。
احتیاط شرط عقل است.
店は銀行の向かいにある。
مغازه، مقابل بانک است.
鉄は熱いうちに打て。
تا تنور داغ است نان را بچسبان.
大部分の客は外国人だった。
تعداد زیادی از مهمانان خارجی بودند.
大統領のボディーガードは入り口に配置されている。
محافظان رئیس جمهور در مقابل ورودی مستقر شده اند.
チップを置きましたか。
انعام گذاشتی؟
船頭多くして船、山に登る。
آشپز که دو تا شد آش یا شور میشود یا بی نمک.
西欧の思考はすべて等質です。
اندیشهی غربی هماهنگ است.
塵も積もれば山となる。
قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.
塵も積もれば山となる。
ادب از که آموختی؟ از بی ادبان.
人々に善行を施すのに積極的であれ。
در خوبی کردن به دیگران کوشا باش.
捕らぬ狸の皮算用をするな。
جوجه را آخر پائیز میشمارند.
実るほど頭のさがる稲穂かな。
درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید.