# da/ted2020-1014.xml.gz
# fa/ted2020-1014.xml.gz


(src)="1"> Jeg vil tale om arbejde , nærmere bestemt hvorfor folk ikke kan få arbejdet gjort på arbejdet , som er et problem vi stort set alle har .
(trg)="1"> خب ، من می‌خوام امروز درباره کار صحبت کنم ، بویژه درباره اینکه چرا مردم سر کارشون کار نمیکنن ؟ خب ، من می‌خوام امروز درباره کار صحبت کنم ، بویژه درباره اینکه چرا مردم سر کارشون کار نمیکنن ؟ خب ، من می‌خوام امروز درباره کار صحبت کنم ، بویژه درباره اینکه چرا مردم سر کارشون کار نمیکنن ؟ که البته این مشکل همه ما به نوعی هست .

(src)="2"> Men lad os starte ved begyndelsen .
(trg)="2"> ولی‌ بگذارید از ابتدا شروع کنیم .

(src)="3"> Vi har firmaer og non-profitvirksomheder , og velgørenhedsorganisationer , og alle de her grupper som har medarbejdere eller frivillige af nogen art .
(trg)="3"> ما شرکتها یا موسسه های غیر انتفاعی ، یا موسسه های جمع آوری اعانه و چیزایی‌ از این قبیل داریم ما شرکتها یا موسسه های غیر انتفاعی ، یا موسسه های جمع آوری اعانه و چیزایی‌ از این قبیل داریم که هریک کارمندانی یا داوطلبانی دارن که برای اونها کار می‌کنن . که هریک کارمندانی یا داوطلبانی دارن که برای اونها کار می‌کنن .

(src)="4"> Og de forventer at disse folk arbejder for dem og udfører rigtig godt arbejde -- håber jeg da .
(trg)="4"> اونها البته توقع دارن افرادی که براشون کار می‌کنن ، عالی‌ کار کنن -- البته امیدوارم اینطور باشه . اونها البته توقع دارن افرادی که براشون کار می‌کنن ، عالی‌ کار کنن -- البته امیدوارم اینطور باشه . اونها البته توقع دارن افرادی که براشون کار می‌کنن ، عالی‌ کار کنن -- البته امیدوارم اینطور باشه .

(src)="5"> I det mindste udfører godt arbejde -- forhåbentligt rigtig godt arbejde .
(trg)="5"> حداقل یک کار خوب ، و حد اکثر یک کار عالی‌ . حداقل یک کار خوب ، و حد اکثر یک کار عالی‌ .

(src)="6"> Og typisk beslutter de at alle de her folk skal mødes et bestemt sted for at udføre arbejdet .
(trg)="6"> و بعد میان برای اینکه این افراد کار انجام بدن یه جایی‌ رو میسازند که اونها گرد هم بیان و اون کار رو انجام بدن . و بعد میان برای اینکه این افراد کار انجام بدن یه جایی‌ رو میسازند که اونها گرد هم بیان و اون کار رو انجام بدن . و بعد میان برای اینکه این افراد کار انجام بدن یه جایی‌ رو میسازند که اونها گرد هم بیان و اون کار رو انجام بدن .

(src)="7"> Så en virksomhed , eller en velgørenhedsorganisation , eller hvilken som helst organisation , -- medmindre man arbejder i Afrika , hvis man er så heldig at gøre det -- dens medarbejdere skal tage hen på et kontor hver dag .
(trg)="7"> یه شرکت یا یه موسسه غیر انتفاعی ، یا موسسه جمع آوری اعانه و چیزایی‌ از این قبیل به طور خودکار -- به استثنای کسانی‌ که خوش شانساند و باید بروند آفریقا واسه کارشون -- به طور خودکار -- به استثنای کسانی‌ که خوش شانساند و باید بروند آفریقا واسه کارشون -- همه افراد آنها باید بروند به یک اداره که کار ارائه بدهند .

(src)="8"> Og disse virksomheder bygger kontorer .
(trg)="8"> پس این شرکتها اومدند و ادارات رو ساختند . پس این شرکتها اومدند و ادارات رو ساختند .

(src)="9"> De går ud og køber en bygning , eller lejer en bygning , eller de lejer noget plads , og fylder så pladsen ud med ting .
(trg)="9"> می‌رن یه ساختمان رو میخرن یا اجاره میکنند و پر از چیز میز میکنند . می‌رن یه ساختمان رو میخرن یا اجاره میکنند و پر از چیز میز میکنند . می‌رن یه ساختمان رو میخرن یا اجاره میکنند و پر از چیز میز میکنند .

(src)="10"> Ting som borde , eller skriveborde , stole , computerudstyr , software , internetforbindelse , måske et køleskab , måske et par andre ting , og de forventer at deres medarbejdere eller frivillige kommer der hen hver dag for at udføre rigtig godt arbejde .
(trg)="10"> پرش می‌کنن از میز و صندلی و کامپیوتر و نرم‌افزار و اینترنت پرش می‌کنن از میز و صندلی و کامپیوتر و نرم‌افزار و اینترنت پرش می‌کنن از میز و صندلی و کامپیوتر و نرم‌افزار و اینترنت پرش می‌کنن از میز و صندلی و کامپیوتر و نرم‌افزار و اینترنت یا بعضی‌ مواقع یخچال ، یا چیزایی‌ شبیه این ، با این امید که کارمندهاشون هر روز بیان اونجا و کار عالی‌ ارائه بدن . یا بعضی‌ مواقع یخچال ، یا چیزایی‌ شبیه این ، با این امید که کارمندهاشون هر روز بیان اونجا و کار عالی‌ ارائه بدن . یا بعضی‌ مواقع یخچال ، یا چیزایی‌ شبیه این ، با این امید که کارمندهاشون هر روز بیان اونجا و کار عالی‌ ارائه بدن .

(src)="11"> Det lader til at være helt fair at forvente det .
(trg)="11"> مثل اینکه واقعا چنین درخواستی منطقیه .

(src)="12"> Men hvis man faktisk spørger folk , og endda spørger sig selv , og man spørger sig selv om , hvor har man egentlig lyst til at være , når man virkelig skal have noget gjort ?
(trg)="12"> گرچه اگر از مردم یا حتا از خودتان بپرسید واقعا کجا رو ترجیح میدید وقتی‌ میخواید کاری رو از پیش ببرید ؟ گرچه اگر از مردم یا حتا از خودتان بپرسید واقعا کجا رو ترجیح میدید وقتی‌ میخواید کاری رو از پیش ببرید ؟ گرچه اگر از مردم یا حتا از خودتان بپرسید واقعا کجا رو ترجیح میدید وقتی‌ میخواید کاری رو از پیش ببرید ؟ گرچه اگر از مردم یا حتا از خودتان بپرسید واقعا کجا رو ترجیح میدید وقتی‌ میخواید کاری رو از پیش ببرید ؟

(src)="13"> opdager man , at folk ikke svarer det , som virksomheder tror , de vil svare .
(trg)="13"> خواهید دید که اونها نمیپرسند بستگی داره ، چه شغلی‌ باشه . خواهید دید که اونها نمیپرسند بستگی داره ، چه شغلی‌ باشه .

(src)="14"> Hvis man spørger folk : hvor har du brug for at være , når du skal have noget udført ?
(trg)="14"> اگه از مردم بپرسید : واقعا چه جای رو ترجیح میدید ، وقتی‌ نیاز دارید که کاری رو انجام بدید ؟ اگه از مردم بپرسید : واقعا چه جای رو ترجیح میدید ، وقتی‌ نیاز دارید که کاری رو انجام بدید ؟

(src)="15"> Typisk får man tre forskellige slags svar .
(trg)="15"> شما اصولا ۳ نوع جواب مختلف دریافت می‌کنید .

(src)="16"> Et slags svar er et sted , et rum .
(trg)="16"> یکی نوعی جا ، یا مکان یا اتاق هست ، دیگری اشیای متحرک ، و سومی‌ زمان است .

(src)="17.1"> Et andet svar er et transportmiddel .
(src)="17.2"> Og et tredje svar , er tid .
(trg)="17"> یکی نوعی جا ، یا مکان یا اتاق هست ، دیگری اشیای متحرک ، و سومی‌ زمان است . یکی نوعی جا ، یا مکان یا اتاق هست ، دیگری اشیای متحرک ، و سومی‌ زمان است .

(src)="18"> Her er nogle eksempler .
(trg)="18"> این هم چند تا مثال .

(src)="19.1"> Når jeg spørger folk -- og jeg har spurgt folk om det her i cirka 10 år -- så spørger jeg dem : " Hvor går du hen , når du skal have noget gjort færdigt ? "
(src)="19.2"> Jeg hører steder som på varandaen , på dækket ,
(trg)="19"> وقتی‌ من از مردم می‌پرسم -- ۱۰ ساله که این کار رو می‌کنم -- ازشون می‌پرسم ، " شما وقتی‌ میخواید کاری رو انجام بدید کجا میروید ؟ " جوابهایی میشنوم مثل تراس خانه ، یا آشپزخانه .

(src)="20"> eller i køkkenet .
(trg)="20"> جوابهایی میشنوم مثل تراس خانه ، یا آشپزخانه .

(src)="21"> I husets ekstrarum , i kælderen , på caféen , på biblioteket .
(trg)="21"> چیزهایی میشنوم مثل یه اتاق اضافی در یک خانه ، در زیرزمین ، کافی شاپ یا کتابخانه . چیزهایی میشنوم مثل یه اتاق اضافی در یک خانه ، در زیرزمین ، کافی شاپ یا کتابخانه . چیزهایی میشنوم مثل یه اتاق اضافی در یک خانه ، در زیرزمین ، کافی شاپ یا کتابخانه .

(src)="22"> Og så hører man ting såsom toget , et fly , en bil -- det er pendlerne .
(trg)="22"> و یا شاید جاهایی مثل قطار ، هواپیما ، ماشین یا در مسافرت . و یا شاید جاهایی مثل قطار ، هواپیما ، ماشین یا در مسافرت .

(src)="23"> Og så hører man folk sige , " Det betyder ikke så meget hvor jeg er , så længe det er tidligt om morgenen eller sent om aftenen , eller i weekenden . "
(trg)="23"> باز در جایی‌ دیگه از مردم میشنوی ، " خب ، زیاد مهم نیست که کجا هستم ، فقط خیلی‌ زود یا خیلی‌ دیر یا آخر هفته نباشه . " " خب ، زیاد مهم نیست که کجا هستم ، فقط خیلی‌ زود یا خیلی‌ دیر یا آخر هفته نباشه . "

(src)="24"> Man hører næsten aldrig nogen svare : " på kontoret " .
(trg)="24"> ولی‌ تقریبا هیچ کسی‌ نمیگه که توی اداره میرم .

(src)="25"> Men virksomheder bruger mange penge på deres kontorer , og de får folk til at tage dertil hele tiden , selvom folk ikke udfører arbejder på kontoret .
(trg)="25"> ولی‌ شرکتها میان کلی‌ روی یه مکانی که اسمشو میذارن اداره ، و افراد رو مجبور می‌کنن که به اونجا برن ، ولی‌ شرکتها میان کلی‌ روی یه مکانی که اسمشو میذارن اداره ، و افراد رو مجبور می‌کنن که به اونجا برن ، گرچه افراد کار رو در اداره انجام نمیدن .

(src)="26"> Hvad er nu det for noget ?
(trg)="26"> این یعنی‌ چی‌ ؟ چرا این اتفاق میافته ؟

(src)="27.1"> Hvorfor ?
(src)="27.2"> Hvorfor er det sådan ?
(trg)="27"> این یعنی‌ چی‌ ؟ چرا این اتفاق میافته ؟ این یعنی‌ چی‌ ؟ چرا این اتفاق میافته ؟

(src)="28.1"> Hvis man graver lidt i det , finder man ud af at folk -- det her er , hvad der sker -- folk går på arbejde , og de bytter deres arbejdsdag til en række af arbejds-øjeblikke .
(src)="28.2"> Det er , hvad der sker på kontoret .
(trg)="28"> و اگه یه کم عمیق تر وارد موضوع بشید می‌بینید که افراد می‌رن سر کار ، و اگه یه کم عمیق تر وارد موضوع بشید می‌بینید که افراد می‌رن سر کار ، و اگه یه کم عمیق تر وارد موضوع بشید می‌بینید که افراد می‌رن سر کار ، و اگه یه کم عمیق تر وارد موضوع بشید می‌بینید که افراد می‌رن سر کار ، و بجای یک " روز " کاری اونها " لحظات " کاری رو پشت سر میذارن . و بجای یک " روز " کاری اونها " لحظات " کاری رو پشت سر میذارن . کار در یک اداره به این صورت پیش میره .

(src)="29"> Man har ikke en arbejdsdag mere ; man har arbejds-øjeblikke .
(trg)="29"> در اونجا شما روز کاری ندارید بلکه لحظات کاری دارید . کار در یک اداره به این صورت پیش میره . در اونجا شما روز کاری ندارید بلکه لحظات کاری دارید .

(src)="30.1"> Det er som om , at kontorets hovedindgang er som en stor blender , og man går ind og ens dag bliver hakket i stykker , fordi man har et kvarter her , og en halv time der , og så sker der noget andet , og man bliver afbrudt i sit arbejde , og man skal nå noget andet , og så er der 20 minutter tilbage før frokost .
(src)="30.2"> Så har man noget andet at lave ,
(trg)="30"> درب اداره یه جورای مثل ماشین سبزی خورد کنی‌ میمونه ، شما واردش میشید و بلافاصله روز شما به قطعات کوچکتر تقسیم میشه . درب اداره یه جورای مثل ماشین سبزی خرد کنی‌ میمونه ، شما واردش میشید و بلافاصله روز شما به قطعات کوچکتر تقسیم میشه . چون شما ۱۵ دقیقه اینجایید ، ۳۰ دقیقه اونجا ، و بعد یه اتفاق جدید میفته و شما از کارتون جدا میشید و باید کار دیگه‌ای بکنید ، بعد وقت نهار میشه . و بعد یه اتفاق جدید میفته و شما از کارتون جدا میشید و باید کار دیگه‌ای بکنید ، بعد وقت نهار میشه . بعد چیز دیگه‌ای پیش میاد که باید انجام بدید ، اینم میشه ۱۵ دقیقه ، بعد یکی‌ شما رو کنار میکشه و یه سوال میپرسه .

(src)="31.1"> så har man et kvarter , og nogen trækker en til side og stiller spørgsmål .
(src)="31.2"> Og før man ved af det , er klokken 17 , og man ser tilbage på sin dag , og indser at man ikke fik noget gjort .
(trg)="31"> بعد چیز دیگه‌ای پیش میاد که باید انجام بدید ، اینم میشه ۱۵ دقیقه ، بعد یکی‌ شما رو کنار میکشه و یه سوال میپرسه . و قبل از اینکه شما جواب رو بدونید میشه ۵ عصر ، و شما یه نگاهی‌ به کار اون روزتون میندازید و می‌بینید که شما کارهاتون رو تموم نکردین . و شما یه نگاهی‌ به کار اون روزتون میندازید و می‌بینید که شما کارهاتون رو تموم نکردین .

(src)="32"> Vi har alle oplevet det .
(trg)="32"> ما همه این شرایط رو پشت سر گذاشتیم . شاید دیروز یا پریروز یا یه روز قبل‌تر .

(src)="33"> Vi oplevede det sikkert i går , eller i forgårs , eller for tre dage siden .
(trg)="33"> ما همه این شرایط رو پشت سر گذاشتیم . شاید دیروز یا پریروز یا یه روز قبل‌تر . ما همه این شرایط رو پشت سر گذاشتیم .

(src)="34"> Man ser tilbage på sin dag , og tænker " jeg blev ikke færdig med noget i dag " .
(trg)="34"> شاید دیروز یا پریروز یا یه روز قبل‌تر . عصر که میشه یه نگاه به عقب میندازید و با خود میگید امروز هیچ کاری رو از پیش نبرد‌م .

(src)="35.1"> Jeg var på arbejde .
(src)="35.2"> Jeg sad ved mit skrivebord .
(trg)="35"> من سر کارم بودم . سر میز کارم بودم ، کنار کامپیوتر گرون قیمتم .

(src)="36.1"> Jeg brugte min dyre computer .
(src)="36.2"> Jeg brugte den software , de har givet mig .
(trg)="36"> نرم افزار‌هایی‌ که بهم گفته بودند رو استفاده کردم . سر میز کارم بودم ، کنار کامپیوتر گرون قیمتم . نرم افزار‌هایی‌ که بهم گفته بودند رو استفاده کردم .

(src)="37"> Jeg sad til de møder , jeg blev bedt om at være til .
(trg)="37"> رفتم سر جلسه‌هایی‌ که بهم گفته شده بود برم . کنفرانس تلفني داشتم . ولی‌ در واقع هیچ کاری رو انجام ندادم .

(src)="38.1"> Jeg lavede konferenceopkald .
(src)="38.2"> Jeg gjorde alle de her ting .
(trg)="38"> رفتم سر جلسه‌هایی‌ که بهم گفته شده بود برم . کنفرانس تلفني داشتم . ولی‌ در واقع هیچ کاری رو انجام ندادم .

(src)="39"> Men jeg gjorde ikke rigtig noget .
(trg)="39"> رفتم سر جلسه‌هایی‌ که بهم گفته شده بود برم . کنفرانس تلفني داشتم . ولی‌ در واقع هیچ کاری رو انجام ندادم .

(src)="40"> Jeg udførte bare opgaver .
(trg)="40"> فقط تکالیفم رو انجام دادم .

(src)="41"> Jeg fik ikke lavet noget meningsfuldt arbejde .
(trg)="41"> ولی‌ کاری رو به پایان نرسوندم .

(src)="42"> Og især kreative folk -- designere , programmører , forfattere , ingeniører , tænkere -- har virkelig brug for lange serier af uforstyrret tid , for at få noget gjort færdigt .
(trg)="42"> و باز چیزی که مخصوصا در مورد افراد خلاق و شیوه کارشون می‌بینید -- طراح‌ها ، برنامه نویس‌ها ، نویسندگان ، مهندسان ، متفکران -- طراح‌ها ، برنامه نویس‌ها ، نویسندگان ، مهندسان ، متفکران -- طراح‌ها ، برنامه نویس‌ها ، نویسندگان ، مهندسان ، متفکران -- اینه که اونها همه به زمان طولانی و بی‌ - وقفه نیاز دارند که بتوانند کارشون رو به پایان برسونند . اینه که اونها همه به زمان طولانی و بی‌ - وقفه نیاز دارند که بتوانند کارشون رو به پایان برسونند .

(src)="43"> Man kan ikke bede nogen om at være kreativ på 15 minutter , og komme med en løsning på et problem .
(trg)="43"> نمیشه از کسی‌ بخوای که در عرض ۱۵ دقیقه یه چیزی رو خلق کنه و به مشکلی‌ به طور واقعی‌ فکر کنه . نمیشه از کسی‌ بخوای که در عرض ۱۵ دقیقه یه چیزی رو خلق کنه و به مشکلی‌ به طور واقعی‌ فکر کنه .

(src)="44"> Man får måske en hurtig idé , men for at gå i dybden med et problem og virkelig tænke over det , har man brug for lange serier af uforstyrret tid .
(trg)="44"> شاید یه ایده سریع به ذهن برسه ، ولی‌ برای پرداختن عمقی به موضوع به زمان طولانیتر و بدون مزاحمت نیازه . شاید یه ایده سریع به ذهن برسه ، ولی‌ برای پرداختن عمقی به موضوع به زمان طولانیتر و بدون مزاحمت نیازه . شاید یه ایده سریع به ذهن برسه ، ولی‌ برای پرداختن عمقی به موضوع به زمان طولانیتر و بدون مزاحمت نیازه .

(src)="45"> Og selvom arbejdsdagen typisk er 8 timer lang , hvor mange mennesker her har så nogensinde haft 8 timer for sig selv på kontoret ?
(trg)="45"> اگرچه یک روز کاری ۸ ساعته ، ولی‌ چند نفر از شما تا حالا ۸ ساعت بی‌ - وقفه در یک روز کار کردید ؟ اگرچه یک روز کاری ۸ ساعته ، ولی‌ چند نفر از شما تا حالا ۸ ساعت بی‌ - وقفه در یک روز کار کردید ؟

(src)="46"> Hvad med 7 timer ?
(trg)="46"> ۷ ساعت چطور ؟ ۶ ؟ ۵ ؟ ۴ ؟

(src)="47"> 6 ? 5 ? 4 ?
(trg)="47"> ۷ ساعت چطور ؟ ۶ ؟ ۵ ؟ ۴ ؟

(src)="48"> Hvornår har I sidst haft 3 timer for jer selv på kontoret ?
(trg)="48"> آخرین باری که ۳ ساعت رو در اداره بی‌ - وقفه داشتید كی بوده ؟ دو ساعت ؟ یا شاید یک ساعت .

(src)="49.1"> To timer ?
(src)="49.2"> En time , måske .
(trg)="49"> آخرین باری که ۳ ساعت رو در اداره بی‌ - وقفه داشتید كی بوده ؟ دو ساعت ؟ یا شاید یک ساعت .

(src)="50"> Meget , meget få mennesker har lange perioder af uforstyrret tid på kontoret .
(trg)="50"> در واقع افراد بسیار بسیار اندکی‌ زمان بدون وقفه برای کار دارند . در واقع افراد بسیار بسیار اندکی‌ زمان بدون وقفه برای کار دارند .

(src)="51"> Og det er derfor , at folk vælger at arbejde hjemme , eller de tager måske hen på kontoret , men måske rigtig tidligt om morgenen , eller sent om aftenen når der ikke er nogen , eller de bliver hængende efter alle er gået hjem , eller de tager der hen i weekenden , eller de gør arbejdet færdigt på flyet , eller i bilen eller i toget , fordi der er ikke er nogen forstyrrelser .
(trg)="51"> و به این خاطره که بعضی‌ها ترجیح میدن کار رو در خانه انجام بدن . و به این خاطره که بعضی‌ها ترجیح میدن کار رو در خانه انجام بدن ، یا شاید به اداره برن ولی‌ صبح خیلی‌ زود ، یا غروب که کسی‌ مزاحمشون نشه ، یا شاید به اداره برن ولی‌ صبح خیلی‌ زود ، یا غروب که کسی‌ مزاحمشون نشه ، یا وقتی‌ همه رفتن کار رو تازه شروع می‌کنن ، یا آخر هفته میان سر کار ، یا توی هواپیما کارشون رو انجام میدن ، یا در ماشین یا قطار ، چراکه اونجا حواس پرتی ندارن . یا توی هواپیما کارشون رو انجام میدن ، یا در ماشین یا قطار ، چراکه اونجا حواس پرتی ندارن . یا توی هواپیما کارشون رو انجام میدن ، یا در ماشین یا قطار ، چراکه اونجا حواس پرتی ندارن .

(src)="52"> Der findes forskellige slags forstyrrelser , men ikke af den dårlige slags , som jeg vil tale om lige om lidt .
(trg)="52"> حالا اینها انواع مختلف حواس پرتی بودند ، ولی‌ هنوز بدترینش نبودند ، بدترینش رو من تا یه دقیقه دیگه میگم . حالا اینها انواع مختلف حواس پرتی بودند ، ولی‌ هنوز بدترینش نبودند ، بدترینش رو من تا یه دقیقه دیگه میگم . حالا اینها انواع مختلف حواس پرتی بودند ، ولی‌ هنوز بدترینش نبودند ، بدترینش رو من تا یه دقیقه دیگه میگم .

(src)="53"> Hele det her fænomen med at have korte tidsintervaller til at få ting gjort i , minder mig om en anden ting som ikke fungerer når man bliver afbrudt , og det er søvn .
(trg)="53"> این نوع مواردی که انسان باید در یه زمان کوتاه کاری رو انجام بده ، این نوع مواردی که انسان باید در یه زمان کوتاه کاری رو انجام بده ، منو یاد یه چیز دیگه که وقتی‌ آدم مزاحمتی داره درنتیجه نمیتونه اونو انجام بده ، میندازه ، یعنی‌ خوابیدن . منو یاد یه چیز دیگه که وقتی‌ آدم مزاحمتی داره درنتیجه نمیتونه اونو انجام بده ، میندازه ، یعنی‌ خوابیدن . منو یاد یه چیز دیگه که وقتی‌ آدم مزاحمتی داره درنتیجه نمیتونه اونو انجام بده ، میندازه ، یعنی‌ خوابیدن .

(src)="54.1"> Jeg tror at søvn og arbejde er meget tæt forbundet .
(src)="54.2"> Og det er ikke kun , at man kan arbejde mens man sover , og sove mens man arbejder .
(trg)="54"> من فکر می‌کنم خواب و کار خیلی‌ به هم مربوطند . و نتنها میتونید وقتی‌ که خوابیدید کار انجام بدید ، بلکه هنگامی که کار انجام میدید هم میتونید بخوابید . و نتنها میتونید وقتی‌ که خوابیدید کار انجام بدید ، بلکه هنگامی که کار انجام میدید هم میتونید بخوابید .

(src)="55"> Det er ikke dét , jeg mener .
(trg)="55"> منظور من البته این نیست ، بلکه می‌خوام بگم خواب و کار دو مقوله اند که بر اساس فاز‌های مختلف ترسیم شده اند .

(src)="56"> Jeg taler specifikt om det faktum , at søvn og arbejde er baseret på faser , eller trin .
(trg)="56"> منظور من البته این نیست ، بلکه می‌خوام بگم خواب و کار دو مقوله اند که بر اساس فاز‌های مختلف ترسیم شده اند . منظور من البته این نیست ، بلکه می‌خوام بگم خواب و کار دو مقوله اند که بر اساس فاز‌های مختلف ترسیم شده اند . منظور من البته این نیست ، بلکه می‌خوام بگم خواب و کار دو مقوله اند که بر اساس فاز‌های مختلف ترسیم شده اند . منظور من البته این نیست ، بلکه می‌خوام بگم خواب و کار دو مقوله اند که بر اساس فاز‌های مختلف ترسیم شده اند .

(src)="57"> Så søvn handler om søvnfaser , eller -trin --
(trg)="57"> وقتی‌ از خواب حرف میزنی‌ ، درباره فاز‌های خواب حرف می‌زنیم -- بعضی به فاز‌های مختلف میگن چیزای مختلف .

(src)="58.1"> folk kalder dem forskellige ting .
(src)="58.2"> Der er fem faser , og for at komme i de rigtig dybe faser , de vigtige faser , skal man gå gennem de tidlige faser .
(trg)="58"> وقتی‌ از خواب حرف میزنی‌ ، درباره فاز‌های خواب حرف می‌زنیم -- بعضی به فاز‌های مختلف میگن چیزای مختلف . ۵ تا فاز مختلف برای خواب وجود داره و برای اینکه به خواب عمیق بریم باید به اون فاز اولی‌ برسیم . و برای اینکه به خواب عمیق بریم باید به اون فاز اولی‌ برسیم .

(src)="59"> Og hvis man forstyrres , mens man går gennem de tidlige faser -- hvis nogen skubber til dig i sengen , eller hvis der er en lyd , eller noget andet -- så kan man ikke bare fortsætte , hvor man slap .
(trg)="59"> و اگه خواب شما در اون حالت به هم بخوره ، مثلا کسی‌ توی رختخواب شما رو از خواب بپرونه ، و اگه خواب شما در اون حالت به هم بخوره ، مثلا کسی‌ توی رختخواب شما رو از خواب بپرونه ، یا هر صدای دیگه‌ای ، در صورتی که از اون فاز بیرون بیایید و بیدار شید ، یا هر صدای دیگه‌ای ، در صورتی که از اون فاز بیرون بیایید و بیدار شید ،

(src)="60"> Hvis man bliver forstyrret og vågner , er man nødt til at starte igen .
(trg)="60"> نمیتونید بعدش دوباره از همون فاز ادامه خواب بدید ، بلکه باید از اول شروع کنید . نمیتونید بعدش دوباره از همون فاز ادامه خواب بدید ، بلکه باید از اول شروع کنید .

(src)="61"> Så skal man gå et par faser tilbage , og starte igen .
(trg)="61"> نمیتونید بعدش دوباره از همون فاز ادامه خواب بدید ، بلکه باید از اول شروع کنید .

(src)="62"> Og det ender med -- nogen gange har man måske dage som dem her , hvor man vågner op klokken 8 eller klokken 7 om morgenen , eller hvornår man nu står op , og man kan mærke , at man ikke har sovet særlig godt .
(trg)="62"> و شاید روز‌های زیادی شبیه این رو داشته باشید ، که ساعت ۸ یا ۷ صبح از خواب بیدار میشید ، و شاید روز‌های زیادی شبیه این رو داشته باشید ، که ساعت ۸ یا ۷ صبح از خواب بیدار میشید ، و میگید دیشب واقعا خوب نخوابیدم . و میگید دیشب واقعا خوب نخوابیدم .

(src)="63"> Jeg lagde mig til at sove ; jeg gik i seng , jeg lå ned , men jeg fik ikke rigtig noget søvn .
(trg)="63"> گرچه من کارای خوابم رو قبلش انجام دادم ، رفتم به رخت خواب ، دراز کشیدم ، ولی‌ خواب خوبی نکردم . گرچه من کارای خوابم رو قبلش انجام دادم ، رفتم به رخت خواب ، دراز کشیدم ، ولی‌ خواب خوبی نکردم .

(src)="64"> Folk siger , at man sover , men man sover ikke rigtig - man gør sig klar til at sove .
(trg)="64"> عموماً گفته می‌شه " به خواب میری " درصورتی که آدم به خواب نمیره ، بلکه به سمت خواب میره . عموماً گفته می‌شه " به خواب میری " درصورتی که آدم به خواب نمیره ، بلکه به سمت خواب میره .

(src)="65.1"> Det tager et stykke tid ; man skal igennem de der faser .
(src)="65.2"> Og bliver man afbrudt , så sover man ikke godt .
(trg)="65"> خوابیدن زمان میبره ، باید از تمام مراحل و فاز‌های آن رد بشید . و اگه مزاحمتی ایجاد بشه ، شما خوب نمیخوابید .

(src)="66"> Så hvordan forventer vi -- forventer nogen her , at man kan sove godt hvis man bliver afbrudt hele natten ?
(trg)="66"> خب ما چه توقع داریم -- آیا کسی‌ اینجا هست که فکر کنه با وجود مزاحمت میشه خوب خوابید ؟ خب ما چه توقع داریم -- آیا کسی‌ اینجا هست که فکر کنه با وجود مزاحمت میشه خوب خوابید ؟

(src)="67"> Jeg tror ikke nogen ville svare ja .
(trg)="67"> فکر نمیکنم کسی‌ اینجا بگه بله .

(src)="68.1"> Hvorfor forventer vi så at folk arbejder godt , hvis de hele dagen bliver forstyrret på kontoret ?
(src)="68.2"> Hvordan kan vi overhovedet forvente at folk gør deres arbejde ,
(trg)="68"> چرا ما توقع داریم که افراد خوب کار کنن ، وقتی‌ که تمام روز در اداره تمرکزشون به هم میخوره ؟ چرا ما توقع داریم که افراد خوب کار کنن ، وقتی‌ که تمام روز در اداره تمرکزشون به هم میخوره ؟ چطور ما توقع داریم که افراد خوب کار کنن ، وقتی‌ که می‌رن به اداره که برای اینکه مدام توسط دیگران تمرکزشون رو از دست بدن ؟

(src)="69"> hvis de bliver afbrudt på kontoret ?
(trg)="69"> چطور ما توقع داریم که افراد خوب کار کنن ، وقتی‌ که می‌رن به اداره که برای اینکه مدام توسط دیگران تمرکزشون رو از دست بدن ؟

(src)="70"> Det giver ikke særligt meget mening for mig .
(trg)="70"> خب البته این زیاد واسه من معنی‌ نداره .

(src)="71"> Så hvad er det for nogen forstyrrelser der sker på kontoret , men som ikke sker andre steder ?
(trg)="71"> این به نظر من زیاد با معنی‌ نمیاد . این مزاحمت‌ها چی‌اند که فقط سر کار اتفاق میفتن ؟ این به نظر من زیاد با معنی‌ نمیاد . این مزاحمت‌ها چی‌اند که فقط سر کار اتفاق میفتن ؟

(src)="72"> Fordi andre steder er der jo også forstyrrelser , såsom fjernsynet eller man får lyst til at gå en tur , eller der står et køleskab nedenunder , eller man kan ligge på sofaen , eller hvad man nu har lyst til .
(trg)="72"> جاهای دیگه مزاحمتهای مثل تلویزیون ، یا به پیاده روی رفتن ، یا یه یخچال ، .. داری ، جاهای دیگه مزاحمتهای مثل تلویزیون ، یا به پیاده روی رفتن ، یا یه یخچال ، .. داری ، جاهای دیگه مزاحمتهای مثل تلویزیون ، یا به پیاده روی رفتن ، یا یه یخچال ، .. داری ، جاهای دیگه مزاحمتهای مثل تلویزیون ، یا به پیاده روی رفتن ، یا یه یخچال ، .. داری ، یا در کل هر آنچه که خودت میخوای دور و برت داشته باشی‌ .

(src)="73"> Og hvis man taler med bestemte ledere , siger de , at de ikke ønsker , at deres medarbejdere arbejder hjemmefra pga. de forstyrrelser , jeg har nævnt .
(trg)="73"> اگه بری پیش رئیست ، اون بهت میگه نمیخواد خانه کارت رو انجام بدی ، بخاطر همین چیزا . اگه بری پیش رئیست ، اون بهت میگه نمیخواد خانه کارت رو انجام بدی ، بخاطر همین چیزا . اگه بری پیش رئیست ، اون بهت میگه نمیخواد خانه کارت رو انجام بدی ، بخاطر همین چیزا .

(src)="74"> De siger også -- nogen gange siger de også , " Jamen , hvis jeg ikke kan se personen , hvordan ved jeg så om han / hun arbejder ? "
(trg)="74"> همچنین ممکن بگن ، وقتی‌ من کارمندم رو نمیبینم چطور مطمئن شم که داره کار میکنه ؟ همچنین ممکن بگن ، وقتی‌ من کارمندم رو نمیبینم چطور مطمئن شم که داره کار میکنه ؟ همچنین ممکن بگن ، وقتی‌ من کارمندم رو نمیبینم چطور مطمئن شم که داره کار میکنه ؟

(src)="75"> som selvfølgelig er latterligt , men det er bare én af undskyldningerne , lederne kommer med .
(trg)="75"> که البته مسخره‌است ، ولی‌ این یکی‌ از دلایلی است که مدیران بیان میکنند .

(src)="76.1"> Og jeg er selv en af dem .
(src)="76.2"> Jeg forstår det ; jeg ved godt hvad der foregår .
(trg)="76"> که البته مسخره‌است ، ولی‌ این یکی‌ از دلایلی است که مدیران بیان میکنند . من میفهمم ، میدونم چطور میشه . ما باید خودمون رو در این باره اصلاح کنیم .

(src)="77"> Vi er alle nødt til at blive bedre til det her .
(trg)="77"> ولی‌ اغلب اونها به مزاحمت اشاره می‌کنن . من میفهمم ، میدونم چطور میشه . ما باید خودمون رو در این باره اصلاح کنیم . ولی‌ اغلب اونها به مزاحمت اشاره می‌کنن .

(src)="78.1"> Men ofte giver de eksempler på forstyrrelser .
(src)="78.2"> " Jeg kan ikke lade mine folk arbejdehjemmefra .
(trg)="78"> من میفهمم ، میدونم چطور میشه . ما باید خودمون رو در این باره اصلاح کنیم . ولی‌ اغلب اونها به مزاحمت اشاره می‌کنن . " من نمیتونم اجازه بدم کسی‌ در خانه کار کنه ، اونا می‌رن تلویزیون دیدن ، این کار و اون کار کردن . "

(src)="79"> De ser bare fjernsyn , eller laver noget andet . "
(trg)="79"> " من نمیتونم اجازه بدم کسی‌ در خانه کار کنه ، اونا می‌رن تلویزیون دیدن ، این کار و اون کار کردن . "

(src)="80.1"> Det viser sig , at disse ting ikke rigtigt er forstyrrende .
(src)="80.2"> For det er frivillige forstyrrelser .
(trg)="80"> بعد کاشف به عمل میاد که اینا واقعا مزاحمت نیستند ، چون آدم اونا رو شخصاً انتخاب میکنه . بعد کاشف به عمل میاد که اینا واقعا مزاحمت نیستند ، چون آدم اونا رو شخصاً انتخاب میکنه .

(src)="81.1"> Man har selv besluttet , at man vil forstyrres af fjernsynet .
(src)="81.2"> Man beslutter selv , hvornår noget skal tændes for .
(src)="81.3"> Man beslutter selv , at man går nedenunder , eller går en tur .
(trg)="81"> شما شخصاً انتخاب می‌کنید که کی‌ میخواید مزاحمت تلویزیونی داشته باشید . شما شخصاً انتخاب می‌کنید که کی‌ چیزی رو روشن کنید . شما خودتون تصمیم میگیرید که کی‌ برین پایین ، یا پیاده روی .

(src)="82"> På kontoret er de fleste afbrydelser og forstyrrelser , som virkelig gør , at folk ikke får arbejdet gjort , ikke frivillige .
(trg)="82"> در اداره ولی‌ برعکس هر نوع مزاحمتی به صورت ناخواسته است . در اداره ولی‌ برعکس هر نوع مزاحمتی به صورت ناخواسته است . در اداره ولی‌ برعکس هر نوع مزاحمتی به صورت ناخواسته است .

(src)="83"> Så lad os gennemgå et par af disse .
(trg)="83"> بیاین حالا یه سری از اونها رو با هم مرور کنیم .

(src)="84.1"> Ledere og chefer vil ofte overbevise én om , at de faktiske forstyrrelser på arbejdet er ting som Facebook og Twitter og Youtube og andre hjemmesider .
(src)="84.2"> Faktisk vil de gå så langt , som til endda at fjerne adgangen til disse sider .
(trg)="84"> از طرف دیگه مدیر‌ها سعی‌ می‌کنن به شما بگن بزرگترین مزاحمت‌ها سر کار از طرف دیگه مدیر‌ها سعی‌ می‌کنن به شما بگن بزرگترین مزاحمت‌ها سر کار سایت‌های فیسبوک یا تویتر یا یو‌تیوب هستند . سایت‌های فیسبوک یا تویتر یا یو‌تیوب هستند . و بعضیا تا این حد پیش می‌رن که این سایت‌ها رو هم سر کار قفل می‌کنن . و بعضیا تا این حد پیش می‌رن که این سایت‌ها رو هم سر کار قفل می‌کنن .

(src)="85"> Nogen af jer arbejder muligvis steder , hvor adgangen er fjernet .
(trg)="85"> بعضی‌ از شما حتما در یه هم‌چین جاهائی کار می‌کنید .

(src)="86.1"> Jamen , er det her Kina ?
(src)="86.2"> Hvad helvede er det , der sker her ?
(trg)="86"> میگم که اینجا هم شده چین ؟ به کجا داریم میریم ما ؟

(src)="87"> Man nægtes adgang til en hjemmeside på arbejdet , og dét er problemet , det er dérfor folk ikke bliver færdige ,
(trg)="87"> سر کار نمیتونی وارد وب سایت بشی‌ . و مشکل همینه ، که کارها اونجور که باید پیش نمیره ، سر کار نمیتونی وارد وب سایت بشی‌ .

(src)="88.1"> det er fordi , de går på Facebook og Twitter ?
(src)="88.2"> Det er latterligt .
(trg)="88"> و مشکل همینه ، که کارها اونجور که باید پیش نمیره ، چون سر کار وارد فیسبوک و تویتر میشین ؟ این یه جورایی مسخره است ، این یه جور دامه .

(src)="90"> Og Facebook , Twitter og Youtube er bare nutidens form for rygepauser .
(trg)="89"> و البته میشه گفت فیسبوک و تویتر جایگزین مدرنی‌ برای زمان سیگار کشیدن هستن ، و البته میشه گفت فیسبوک و تویتر جایگزین مدرنی‌ برای زمان سیگار کشیدن هستن ،

(src)="91"> Man kunne sagtens tage en rygepause på 15 minutter for 10 år siden så hvorfor bekymre sig om , om folk bruger Facebook her og der , eller Twitter eller Youtube her og der ?
(trg)="90"> قبلان کسی‌ نگران این زمان ۱۵ دقیقه‌ای سیگار کشیدن نبود ، ده سال پیش . قبلان کسی‌ نگران این زمان ۱۵ دقیقه‌ای سیگار کشیدن نبود ، ده سال پیش . پس چرا الان یه دفعه رفتن به سایت فسبوک یا تویتر یا .. اینقدر مهم شده ؟ پس چرا الان یه دفعه رفتن به سایت فسبوک یا تویتر یا .. اینقدر مهم شده ؟

(src)="92"> De udgør ikke de egentlige problemer på kontoret .
(trg)="91"> مشکلات واقعی‌ در شرکت‌ها اینا نیستند . مشکلات اساسی‌ چیز‌هایی‌ هستن که من اسمشونو m & amp ; m میزارم .

(src)="93"> De reelle problemer er hvad jeg vil kalde for M & amp ; M 's , Managerne ( lederne ) og Møderne .
(trg)="92"> مشکلات واقعی‌ در شرکت‌ها اینا نیستند . مشکلات اساسی‌ چیز‌هایی‌ هستن که من اسمشونو m & amp ; m میزارم . مشکلات واقعی‌ در شرکت‌ها اینا نیستند . مشکلات اساسی‌ چیز‌هایی‌ هستن که من اسمشونو m & amp ; m میزارم . یعنی‌ مدیران و ملاقات‌های اداری .

(src)="94"> Det er de reelle problemer på vore dages kontorer .
(trg)="93"> این‌ها مشکلات واقعی‌ در دنیای مدرن امروزی هستند .

(src)="95"> Og når tingene ikke bliver gjort på arbejdet , så skyldes det M & amp ; M 's .
(trg)="94"> و به این خاطر هست که سر کار ، کار انجام نمیشه . به خاطر همین m & amp ; m هست . حالا جالب اینجاست که

(src)="96"> Det interessante er , at når folk fortæller om , hvor de får arbejdet gjort -- derhjemme , i bilen , eller i flyet , eller sent om aftenen , eller tidligt om morgennen -- så er det ikke steder , hvor managere og møder eksisterer ;
(trg)="95"> به خاطر همین m & amp ; m هست . حالا جالب اینجاست که اگه توجه کنید ، همه جاهائی که مردم برای کار کردن ترجیح میدن ، مثل خانه ، ماشین ، هواپیما ، یا دیر وقت یا زود هنگام ، اونجا خبری از مدیر‌ها و ملاقات‌های اداری نیست . مثل خانه ، ماشین ، هواپیما ، یا دیر وقت یا زود هنگام ، اونجا خبری از مدیر‌ها و ملاقات‌های اداری نیست . مثل خانه ، ماشین ، هواپیما ، یا دیر وقت یا زود هنگام ، اونجا خبری از مدیر‌ها و ملاقات‌های اداری نیست .

(src)="97"> der er mange andre forstyrrelser , men ingen ledere eller møder .
(trg)="96"> مزاحمت‌های دیگه هست ولی‌ مدیر یا جلسه ملاقات اداری نیست .

(src)="98"> Så de to ting findes ikke andre steder , end på kontoret .
(trg)="97"> اینا چیزایی‌ اند که جای دیگه ، جز اداره ، پیداشون نمیکنی . اینا چیزایی‌ اند که جای دیگه ، جز اداره ، پیداشون نمیکنی .

(src)="99"> Og ledere er sådan set mennesker , hvis job er at afbryde folk .
(trg)="98"> اصلا مدیران کسانی‌ هستند که شغل اونها اینه که مزاحم بقیه بشند . اصلا مدیران کسانی‌ هستند که شغل اونها اینه که مزاحم بقیه بشند .

(src)="100"> Det er egentlig hvad ledere er til for , nemlig at forstyrre folk .
(trg)="99"> این دقیقا فایده مدیران هست ، ایجاد مزاحمت برای دیگران .

(src)="101.1"> De laver ikke rigtig noget arbejde , så de skal sikre sig at alle andre gør arbejdet , hvilket er en forstyrrelse .
(src)="101.2"> Og vi har mange ledere i verden nu .
(trg)="100"> اونها که خودشون واقعا کاری نمیکنن ، واسه همین باید مطمئن شن که بقیه دارن کار رو پیش میبرن ، به همین خاطر ایجاد مزاحمت میکنند . اونها که خودشون واقعا کاری نمیکنن ، واسه همین باید مطمئن شن که بقیه دارن کار رو پیش میبرن ، به همین خاطر ایجاد مزاحمت میکنند . و توی دنیا الان مدیران زیادی هستند .