# fa/26WoG8tT97tg.xml.gz
# ne/26WoG8tT97tg.xml.gz


(src)="1"> این کلمه به زبان چینی وجود دارد " Xiang " که به معنی بوی خوب دادن است ، این کلمه می‌تواند در توضیح یک گل ، غذا و در واقع هر چیز دیگری باشد اما همیشه یک توصیف مثبت برای چیزهای مختلف است ترجمه به زبان دیگری غیر از ماندارین کار دشواری است ما این کلمه را در زبان فیجی- هندی داریم که " تالانوا " نامیده می‌شود در واقع این احساسی است که در اواخر یک شب جمعه به شما دست می‌دهد ، در بین دوستان خود گپ زدن ، اما معنی این کلمه دقیقاً این نیست ، یک مدل دوستانه‌تر و صمیمانه‌تر از گفتگوی کوتاه است درباره هر چیزی که فکر کنید فی‌البداهه صحبت کنید این کلمه یونانی در اینجا وجود دارد ، " meraki " که به معنی معطوف کردن روح و همه وجود خود در چیزی است که انجام می‌دهید ، خواه سرگرمی یا کار شما باشد ، شما این کار را با عشق انجام می‌دهید اما این یکی از آن موارد فرهنگی است ، که من هیچ وقت نتوانستم ترجمه خوبی برای آن پیدا کنم
(trg)="1"> चीनिया भाषामा एउटा शब्द छ " Xiang " जसको मतलब हो राम्रो बासना छ यसले फुल , खानेकुरा व्याख्या गर्न सक्छ , कुनैपनि चीज हुनसक्छ तर यसले चीजहरूको सधै सकारात्मक वर्णन गर्ने गर्छ म्यान्डरिन बाहेक अरू भाषामा अनुवादन गर्न गाह्रो हुने गर्छ हामीसँग फिजी- हिन्दीमा " तलनोवा " भनिने शब्द छ साँचिकै , तपाईले यस्तै आभास गर्नुहुन्छ , शुक्रबार राती अबेर सम्म , तपाईको साथीहरूको माझ मन्द हावाको मजा लिँदै , तर यो त्यति मात्रै होइन , यो सानो कुराकानीको अझ न्यानो र मिलनसार संस्करण हो जुन तपाईले आफ्नो दिमागले सोँचे जति सबै कुराहरूको बारे हो एउटा ग्रीक शब्द छ , " मेराकी " जस्को मतलब तपाईले साँचिकै आफ्नो आत्मा बाहिर निकालनु हुन्छ , तपाईको सम्पूर्ण अस्तित्वलाई आफूले गरिहरेको कुरामा ढाल्नु हुन्छ , चाहे त्यो तपाईको अभिरुचि होस् या तपाईको कार्य होस् तपाईले त्यसलाई आफूले गरेको कुरामा मायाँका साथ गर्नुहुन्छ तर यो भनेको सांस्कृतिक कुराहरू मध्ये एउटा हो जसको मैले अहिले सम्म राम्रो अनुवादन दिन सकेको छैन

(src)="2"> " Meraki " ، با احساس ، با عشق کلمات شما ، زبان شما ، در هر کجا به بیش از ۷۰ زبان تایپ کنید
(trg)="2"> " मेराकी " , जोशका साथ , मायाका साथ

# fa/2YzpRZ1EaSWg.xml.gz
# ne/2YzpRZ1EaSWg.xml.gz


(src)="1"> [ مرد راوی ] بازی پوکر -- آیا تا حدی قابل مشاهده است ، تصادفی است ، مستمر ، یا خصمانه ؟ لطفا تمام خصوصیات را که دارد انتخاب کنید
(trg)="1"> [ पुरुष वर्णनकर्ता ] पोकर् नामक खेल - आंशिकरूपमा पर्यवेक्षणीय , प्रसम्भाव्य , निरन्तर , वा विरोधात्मक ? के हुन्छ ? कृपया कुनै वा सबै जुन लागू हुन्छ त्यस्मा चिह्न लगाँउनुहोस् ।

# fa/5fcuKk35HIhr.xml.gz
# ne/5fcuKk35HIhr.xml.gz


(src)="1"> پاسخ صحیح همه این ها است امور مالی ، رباتیک ، بازی ، پزشکی ، وب ، و بسیاری دیگر از زمینه ها . خوب ٬ بگذارید در مورد جزییات آنها بحث کنیم تعداد زیادی از برنامه های کاربردی هوش مصنوعی در امور مالی وجود دارد ، اغلب در شکل تصمیم گیری های تجاری -- که برای همین به این عامل ها ، عامل تجاری گفته می شود . و محیط ممکن چیزهایی مثل بازار بورس یا بازار اوراق قرضه باشد و یا بازار کالا . و عامل تجاری ما می تواند دنباله ای از چیزها را احساس کند ، مثل اطلاعات سهام و یا کالاها . همچنین می توانید به صورت آنلاین اخبار و وقایع خاص را پی گیری کند و تصمیم گیری آن معمولا چیزهایی مانند تصمیم گیری خرید یا فروش در معاملات هست . تاریخ عظیمی از هوش مصنوعی صرف پیدا کردن روش های مطالعه داده در طول زمان شده است و پیش بینی اینکه چگونگه یک دنباله ادامه پیدا می کند در طول زمان -- و پیدا کردن خصایص پشت آن ها و به کررات ، مردم از عامل های تجاری هوش مصنوعی استفاده می کنند پول خوبی بدست آوردن با تصمیم برتر تجاری همچنین سابقه ای طولانی از هوش مصنوعی در رباتیک وجود دارد . این تصویر من از یک ربات است . البته ، بسیاری از انواع مختلف از ربات وجود دارد و همه آنها با محیط از طریق سنسورهای خود ارتباط برقرار می کنند ، که شامل چیزهایی مانند دوربین ، میکروفن ، سنسور های لمسی و ... است . و با حرکت دادن موتورها روی محیطشان تاثیر می گذارند به طور خاص ، چرخ ها ، پاها ، بازوها و تسمه هایشان و با استفاده از صدا با مردم حرف می زنند در حال حاضر تاریخ طولانی ای در استفاده از هوش مصنوعی در رباتیک وجود دارد . تقریبا ، هر رباتی که امروز کار جالبی را انجام می دهد از هوش مصنوعی استفاده می کند . در واقع ، اغلب AI همراه با روبوتیک مورد مطالعه قرار گرفته است . اما ربات ها تا حدودی خاص هستتند بخاطر اینکه از محرک های فیزیکی استفاده می کنند و با محیط فیزیکی تعامل دارند ٬ یک مقداری متفاوت هستند از فقط هوش مصنوعی به عنوان یک کل . هنگامی که وب ساخته شد ، خزنده های اولیه ی وب ربات نامیده می شدند و برای جلوگیری از دسترسی یک ربات به وب سایت خود ، تا به امروز ، یک قطعه فایل یا متن هست که اجازه می دهد شما مانع شوید که خزندگان وب دسترسی پیدا کنند به اطلاعات سایت شما از لحاظ تاریخی ربات نقش عمده ای در هوش مصنوعی ایفا می کنند و یک بخش مناسب از این کلاس بر روی ربات ها تمرکز دارد
(src)="2"> AI دارای سابقه طولانی ای در بازی ها دارد که بازی ها را باهوشتر وطبیعی تر جلوه دهد . به دو صورت AI در بازی ها استفاده شده است ٬ ( عامل های بازی ) یکی به عنوان بازیکن انسان بر علیه شما بازی می کند برای مثال اگه شما بازی شطرنج رو انجام داده باشید پس شما محیط برای عامل بازی هستید عامل بازی حرکات شما را مورد مشاهده قرار داده و حرکات خود را طراحی می کند با هدف شکست دادن شما در شطرنج . پس اکثر بازی های AI- surreal ٬ که شما در برابر حریف بازی می کنید و حریف یک برنامه کامپیوتری است -- عامل بازی ای که ساخته شده است تا بر علیه شما -- علیه منافع شما -- بازی کند و شما را ببازاند . و البته ، هدف شما این است تا برنده شوید . این یکی از انواع بازی هوش مصنوعی است دومی به این صورت است که عامل های بازی در AI نیز استفاده می شوند تا بازی را طبیعی تر کنند . اغلب ، بازی ها کاراکترهایی دارند -- و این کاراکترها به یک صورت عمل می کنند . و این مهم است برای شما ، به عنوان بازیکن ، که احساس کنید این کاراکترها قابل باور هستند . یک زیر زمینه در زمینه هوش مصنوعی وجود دارد که از AI استفاده می کند تا بازیکن های بازی را قابل باور تر کند -- باهوش تر به نظر بیایند -- تا شما به عنوان یک بازیکن فکر کنید یک بازی بهتری بازی می کنید هوش مصنوعی ، دارای سابقه ای طولانی در پزشکی نیز هست . مثال کلاسیک ٬ یک عامل تشخیصی است . این شما هستید -- و شما ممکن است بیمار باشید ، و به دکتر می روید . و دکتر شما تمایل دارد که بفهمد دلایل بیماری شما چیست . عامل تشخیصی شما را بر اساس مقیاس های متفاوت مورد مشاهده قرار می دهد . به عنوان مثال ، فشار خون و ضربات قلب ، و غیره -- و به یک فرضیه می رسد که احتمالا شما از چه چیزی زجر می کشید اما به جای دخالت مستقیم -- در اکثر موارد ، تشخیص بیماری شما به دکتر ابلاغ می شود ، که او وارد عمل شود این یک عامل تشخیصی نامیده می شود . بسیاری از نسخه های دیگر از هوش مصنوعی در پزشکی وجود دارد .
(src)="3"> AI در مراقبت های ویژه مورد استفاده قرار می گیرد برای درک اینکه آیا شرایطی وجود دارد که نیاز به توجه فوری است . برای درمان ها با دوره درمان طولانی استفاده می شود که علایم را برای مدت طولانی بررسی کند و هر چه پزشکی شخصی تر شود ٬ نقش هوش مصنوعی قطعا افزایش پیدا می کند . ما قبلا در مورد AI در وب بحث کردیم نسخه عمومی AI این است که وب را بگردد تا آن را درک کند و به شما در پاسخ دادن به سولات کمک کند بنابراین وقتی یک جعبه جستجو دارید و در سمت چپ آن می گوید : " جستجو کن " و در در سمت راست " یا بخت و یا اقبال " و شما یک کلمه را وارد می کنید ، کاری که AI برای شما می کند این است که کلمه ای که شما تایپ کردید را درک می کند و مناسب ترین صفحات را برای شما پیدا می کند این در واقع کمک هوش مصنوعی است توسط تعدادی از شرکت ها مانند مایکروسافت و گوگل استفاده می شود ویا آمازون ، یاهو ، و بسیاری دیگر . روش کارش این است که یک عامل خزنده می تواند برود به تارتمای جهانی وب و صفحات را بازیابی کند ٬ از طریق یک کامپیوتر و بعد این صفحات را درون پایگاه داده های بزرگ قرار می دهد و بعد تحلیل های صفحات با هر درخواست بهبود پیدا می کند وقتی شما می آیید و یک درخواست جدید مطرح می کتید سیستم AI قادر خواهد بود به شما پاسخ دهد برای مثال مجموعه ای از ۱۰ لینک برتر به صورت خلاصه ٬ هر بار که شما سعی می کنید بخشی از نرم افزاری را بنوسید که باعث شود تا برنامه شما با هوش به نظر برسد به احتمال زیاد شما از هوش مصنوعی نیاز دارند . و در این کلاس ، پیتر و من به شما یاد می دهیم بسیاری از ترفندهای اساسی را که به شما کمک می کند تا نرم افزارتان را واقعا هوشمند کنید
(trg)="1"> त्यसैले ठीक उत्तर त्यी सबै हुन् - अर्थव्यवस्था , यन्त्रशास्त्र , खेलहरु , औषधि , जाल , एवं अरु धेरै अनुप्रयोगहरु । त्यसैले तिनीहरुको बारे म अरू विस्तारमा बोलौँ । अर्थव्यवस्थामा कृत्रिम बुद्धिको विशाल सङ्ख्यामा अनुप्रयोगहरु छ , प्रायः धेरै व्यापार निर्णयहरुलाई रूप दिन - जुन प्रकरणमा , अभिकर्तालाई व्यापार अभिकर्ता भनिन्छ । र परिवेश चाँहि पूञ्जीगत प्रतिभूति आपण वा ऋणलेख्य आपण जस्तै हुनसक्छ वा पण्यद्रव्य आपण । र हाम्रो व्यापार अभिकर्ताले केहि कुराको मार्ग बोध गर्न सक्छ , जस्तै प्रतिभूति वा ऋणलेख्यहरु वा पण्यद्रव्यहरु । यस्ले रेखारूढमा समाचार पढेर केहि घटनाहरुलाई बुझ्न सक्छ । र यस्का निर्णयहरु प्रायः क्रय वा विक्रय जस्तै कुराहरु हुन्छ् -- व्यापारहरु । कृत्रिम बुद्धिको तथ्यलाई हेर्ने पद्धतिको अनुसन्धानको इतिहास ठुलो छ , र भविष्यवाणी गर्छ कि कसरी मार्गको विकास हुन्छ समय बित्दै जाँदा - अनि ती पछाडि मार्गचिह्न राख्दै जान्छ । र अति बहुधा , जनहरु जस्ले कृत्रिम बुद्धि व्यापार अभिकर्ताको प्रयोग गरेकाछन् तीनिहरुले श्रेष्ठतर व्यापार निर्णयका कारणले राम्रो परिमाणमा धन पाएका छन् । कृत्रिम बुद्धिको यन्त्र शास्त्रमा पनि लामो इतिहास छ । यहाँ छ मेरो यन्त्रको चित्रण । अवश्य , यन्त्रहरु धेरै प्रकारका छन् र ति सबैले आफ्नो परिवेशमा आफ्ना संवेदकहरुद्वारा अन्तर्क्रिया गर्छन् , जस्मा रूपित्रहरु , ध्वनि अभिलेखित्र , स्पार्शन संवेदक -- वा छोएर । र तिनीहरुले आफ्नो परिवेशमा प्रभाव पार्ने भनेको प्रेरकलाई उपचालित गरेर हो , विशेषत , तिनीहरुका चक्रहरु , तिनीहरुका पादहरु , तिनीहरुका भुजाहरु , तिनीहरुका ग्रहित्रहरु , अनि जान्छ मान्छेहरुलाई स्वरमा कुरा भन्ने । अब कृत्रिम बुद्धिको यन्त्रशास्त्रमा प्रयोग भएको दीर्घ इतिहास छ । लगभग , सबै यन्त्र आजेल कृत्रिम बुद्धिको रोचक प्रयोग भएको पाइन्छ । सत्यतः , कृत्रिम बुद्धि यन्त्रशास्त्र सँग पढिन्छ , एक शास्त्र समान । तर यन्त्रहरु केहि विशेष हुन्छन् उनिहरुको भौतिक क्रियाकारकको प्रयोगले र भौतिक परिवेशसँग व्यवहार गर्छन् , तिनीहरु अलि भिन्न छन् कृत्रिम बुद्धि भन्दा , समग्रमा । जब जाल( वेब् ) आयो , प्रथम सञ्चयक्रमणीकारहरुलाई यन्त्रहरु भनिन्थ्यो र ती यन्त्रलाई तपाँइँको जालस्थानमा अभिगमन रोक्नका निम्ति आजेलका दिनमा , सञ्चिका- अवरोधी यन्त्र हुन्छ , जस्ले कुनै पनि जाल क्रमणीकारहरुलाई तपाँइँको जालस्थानको कुनै पनि सूचना अभिगमन तथा प्राप्त गर्न निषेध गर्दिन्छ । त्यसैले ऐतिहासिकरूपे , यन्त्रशास्त्रले कृत्रिम बुद्धिमा विशाल भूमिका खेलेको छ र यो कक्षाको उचित खण्ड यन्त्रशास्त्रमा केन्द्रित गरिनेछ । कृत्रिम बुद्धिको खेलहरुमा विशाल इतिहास छ -- खेलहरुलाई अझ बढि चतुर वा खेलानुभव बढि प्राकृतिक बनाउँमा । खेलमा कृत्रिम बुद्धिको प्रयोग दुई प्रकारले भएको पाइन्छ , खेल अभिकर्ताको रूपमा । एक चाँहि तपाँइँ विरुद्ध , मानव प्रयोगकर्तावत । उदाहरणका निम्ति , यदि तपाँइँ बुद्धिचाल( चेस्स्) को खेल खेल्नु हुन्छ भने , अब तपाँइँ खेल अभिकर्ताकोलाई परिवेश हुनुहुन्छ । खेल अभिकर्ताले तपाँइँका चालहरु निरीक्षण गर्छ र आफ्ना चालहरु उत्पन्न गर्छ तपाँइँलाई बुद्धिचालमा पराजितगर्ने प्रयोजनले । त्यसैले धेरै कृत्रमि बुद्धि- अधिवास्तविक खेलहरु , जहाँ तपाँइँ प्रतिद्वन्द्वी विरुद्ध खेल्नुहुन्छ -- र त्यो प्रतिद्वन्द्वी एक अभिकलित्र क्रमादेश हुन्छ -- त्यो खेल तपाँइँ विरुद्ध खेल्नका निम्ति निर्माण गरिएको हुन्छ -- तपाँइँका आफ्ना हित विरुद्ध -- र तपाँइँ पराजित बनाइन्छ । र अवश्य , तपाँइँको उद्देश्य त विजय प्राप्त गर्नु हो । तेस्तो हो एक कृत्रिम बुद्धि प्रकारको अवस्था । दोस्रो कुरा कृत्रिम बुद्धिमा खेल अभिकर्ताहरुलाई खेल बढि प्राकृतिक बनाँउन प्रयोग गरिन्छ । त्यसैले प्रायः , खेलहरुमा पात्रहरु हुन्छन् , र ती पात्रहरु एकै प्रकारले अभिनय गर्छन् । र यो तपाँइँलाई महत्त्वपूर्व छ , खेलाडिको रूपमा , अनुभव गर्नुकी ती पात्रहरु विश्वास्य छन् भनेर । कृत्रिम बुद्धिको यस प्रयोगका निम्ति एक सम्पूर्ण उपशास्त्रनै छ , खेलमा पात्रहरुलाई -- चतुर देखाउने , जस्तै भन्नुपर्दा -- तपाँइँले खेलाडिको रूपमा के सोच्नुहोस् कि तपाँइँ राम्रो खेल खेल्दै हुनुहुन्छ । कृत्रिम बुद्धिको औषधिशास्त्रमा दीर्घ इतिहास छ । नैदानिक अभिकर्ता यस्को श्रेण्य उदाहरण हो । त्यसैले यहाँ तपाँइँ हुनुहुन्छ -- र तपाँइँ रोगी हुनसक्नुहुन्छ , र तपाँइँ चिकित्सकका जानुहुन्छ । र तपाँइँको चिकित्सकले बुझ्न चाहान्छ कि तपाँइँको लक्षण तथा रुग्णताको कारण के हो भनेर । नैदानिक अभिकर्ताले तपाँइँलाई विभिन्न मापनहरुद्वारा निरीक्षण गर्नेछ । उदाहरणका निम्ति , रक्तचाप तथा हृदय सङ्केतहरु आदि र तपाँइँ के ले पीडितहुनुभएको छ भनेर त्यस्ले प्राक्कल्पनाहरु बनाँउछ । किन्तु प्रत्यक्ष अन्तर्क्षेप भन्दा , अधिकांश प्रकरणमा , तपाँइँको रोगको नैदानिकता तपाँइँको चिकित्सकलाई सञ्चारित गरिन्छ , जस्ते अन्तर्क्षेप गर्छ । यस्लाई नैदानिक अभिकर्ता भनिन्छ । औषधिशास्त्रमा कृत्रिम बुद्धिको धेरै संस्करणहरु छन् । कृत्रिम बुद्धिलाई सघन अवेक्षामा अवस्था बुझ्न प्रयोग गरिन्छ जस्लाई तत्काल ध्यान आवश्यक हुन्छ । यस्लाई आजीवन औषधिमा सङ्केतहरु दीर्घकालसम्म अनुवीक्षण गर्न प्रयोग गरिन्छ । र जब औषधि बढि वैयक्तिक हुदैजान्छ , तब कृत्रिम बुद्धिको कार्य पनि निश्चितरूपे वृद्धि हुनेछ । जालमा कृत्रिम बुद्धिको प्रयोग हामिले पूर्वोल्लेखित गरिसक्यौँ । कृत्रिम बुद्धिको अधिकतम जातीय संस्करण भनेको जाललाई सञ्चयक्रमणीकृत गरेर बुझ्नु हो , र तपाँइँलाई प्रश्नहरुको उत्तर दिएर सहायता गर्नुहो । यहाँ छ यो अन्वेषण कोष्ठ र " अन्वेषण गर्नुहोस् " भनेर बाँयाँ पट्टि भनेको छ , र " म भाग्यमानी अनुभव गरिरहेकोछु " भन्ने चाँहि दाँयाँमा छ । र जब तपाँइँ शब्द टङ्कण गर्नुहुन्छ , कृत्रिम बुद्धिले के गर्छ भन्दा , यस्ले तपाँइँले टङ्कण गरेको शब्द बुझ्छ र अधिकतम प्रासङ्गिक पृष्ठहरु प्राप्‍त गर्छ । यस्लाई सह- कृत्रिम बुद्धि भनिन्छ । यो माइक्रोसफ्ट् , गुगल् , एयामजन् , याहु आदि वाणिज्यिक निगम हरुले प्रयोग गर्छन् । कसरी कार्य गर्छ भन्दा एक सञ्चयक्रमणीका अभिकर्ता हुन्छ जस्ले विश्व व्यापक जालमा गएर पृष्ठहरु प्राप्त गर्छ , एक अभिकलित्र क्रमादेशको माध्यमले । त्यसपछि यस्ले यी पृष्ठहरुलाई विशाल तथ्यसञ्चयमा श्रेणीकरण गर्छ र कुनैपनि सम्भाव्य पृच्छाका निम्ति प्रत्येक पृष्ठको विकासहरुको विश्लेषण गर्छ । जब तपाँइँ आएर कुनै पृच्छा गर्नुहुन्छ त , कृत्रिम बुद्धि तन्त्रले तपाँइँलाई प्रतिक्रिया दिनसक्छ -- जस्तै उदाहरण , प्रथम दश उत्तम जाल श्रृङ्खलाहरु । लघु समयमा नै , प्रत्येक पटक जब तपाँइँ प्रक्रिया सामग्री लेख्ने प्रयास गर्नुहुन्छ , जुन आफैलाई चतुर देखाउन खोज्छ , तब तपाँइँलाई कृत्रिम बुद्धि चाँहिन्छ । र यो कक्षा मा पिटर् र म तपाँइँलाई यहि कलाको मूलभूत कौशल सिकाँउछौँ जस्ले तपाँइँको प्रक्रिया सामग्री साँच्चैनै चतुर हुनेछ ।

# fa/6jNie41L8yw5.xml.gz
# ne/6jNie41L8yw5.xml.gz


(src)="1"> خانمها و آقایان ، جمع بشید . دوست دارم داستانی را براتون تعریف کنم . روزی روزگاری قرن 19 درآلمان ، کتابی بود . حالا در طي اين مدت ، این کتاب شاه داستان گویی بود . اون محترم و مقدس بود . اون همه جا حاضربود . اما کمی کسل کننده بود . چرا که در 400 سال حضورش ، داستانگوها هرگز کتاب را بعنوان یک وسيله داستانگویی بیرون ندادند . اما بعد یک نویسنده اي رسيد ، واین بازی را برای همیشه تغییر داد .
(trg)="1"> महिला तथा सज्जनबृंद , एकतृत भइदिनुहोला । तपाईंहरुलाई एऊटा कथा सुनाउन गइरहेको छु १९औं शताब्दिमा जर्मनीमा

(src)="2"> ( موزیک ) اسمش لوتار بود ، لوتار مگندورفر . لوتارمگندورفر پافشاري كرد ، و گفت " genung ist genung " او قلمشو قاپيد ، قیچیشو گرفت . این مرد از پیچیدن معاهده های عادی سرباززد وتصمیم به پیچیدن گرفت . تاریخ لوتارمگندورفر را میشناسه بعنوان -- دیگه کی ؟ -- اولین مخترع حقیقی کتابهای برجسته کودکان .
(src)="3"> ( موزیک ) برای این حظ و تعجب ، مردم خوشحالی کردند .
(src)="4"> ( هلهله مردم ) اونها خوشحال بودند چراکه داستان زنده ماند ، و جهان به چرخش خود ادامه میدهد . لوتار مگنورفر اولین کسی نبود که راهی که داستان گفته شد را بیرون داد ، واو یقیناً آخرینشم نبود . چه داستانگوها اونو باورکنند یا نه ، اونها داشتند روحیه مگندروف را آزرده میکردند زمانی که اونها اپرا را بسمت وودویل ترک کردند ، اخباررادیو به تاتر رادیویی ، فیلمی به فیلمی درحرکت به فیلم با صدا، رنگ ، سه بعدی ، در VHSوDVD بنظر میرسید درمانی برای این مگندورفریتی نباشه . واین چیزها خیلی مضحک شدند وقتی که اینترنت به میان اومد .
(trg)="2"> ' पुस्तक´ थियो । त्यस समयमा , पुस्तक कथा प्रस्तुतिको एउटै मात्र माध्यम थियो । पुस्तक सम्माननिय थियो । सर्वव्यापी थियो । तर अलि अल्छिलाग्दो थियो । किनकी यसको ४०० बर्षको इतिहासमा , कथाकारहरुले पुस्तकलाई कथा प्रस्तुतिको उपकरण बनाएनन् । तर एक कथाकार निस्किए , जसले इतिहास बदलिए । ( संगीत ) उनको नाम थियो लोथर । लोथर मेगनडोर्फर । लोथरले अठोट गरे अनि भने , " गेनग इस्त गेनग " । आफ्नो कलम समाए । कैंची समाए । यथास्थितीबादबाट मुक्त हुने निर्णय गरे इतिहासले जान्नेछ लोथर लाई को हुन उनि ? एक आविश्कारक , जसले बच्चाहरुका लागि पप- अप चित्रकथा बनाए ( संगीत ) यो खुशी र यो नयाँपनमा मानिसहरुले उत्शव मनाए ( उत्साह ) उनिहरु खुशी भए किनकि त्यो कथाले पुनर्जन्म पायो । र त्यो चलिरह्यो । लोथर मात्र पहिलो एक थिएनन् जस्ले कथा प्रस्तुतिको यो रुप प्रयोग गरेका थिए र लोथरनै अन्तिम पनि थिएनन् । शायद कथा प्रस्तोताहरुले अनुभव गरे या गरेनन् , उनिहरुले लोथरकै प्रयोगलाई निरन्तरता दिइरहेका थिए जब उनिहरु ओपेरा हुँदै नाटक , रेडियो समाचार हुँदै रेडियो नाटक , तस्बिर हुँदै चलचित्र रंगिन हुँदै थ्री- डी , क्यासेट हुँदै सिडी- डिभिडी सम्म आइपुगे । र यो सिलसिला रोकिन सक्ने पनि थिएन । र जब इन्टरनेट आयो , तब समय झन् रोमाञ्चक बन्यो । ( हाँसो ) किनकी अब मानिसलाई आफ्नो कथा प्रस्तुतिका लागी कयौँ माध्यमहरु बनिसकेका थिए । उदाहरणका लागी एक कम्पनिले आफ्नो प्रेम- कथा आफ्नै सर्च- इन्जिन बाट प्रकट गर्छ । एउटा ताइवानी स्टुडियोले अमेरिकन राजनितिलाई थ्रि- डिमा प्रस्तुत गर्छ । ( हाँसो ) अनि एक युवकले आफ्नो बुवाको कथा ट्विटर मार्फत राख्छ । र उसको बुवाको क्रियाकलापलाई प्रस्तुत गर्छ । त्यसपछि , सबै शान्त हुन्छन् ; एकपटक पछाडि फर्कन्छन । र थाहा पाउँछन् कि , ६ हजार वर्षको यो कथाको इतिहासमा , उनिहरु , ओडारहरुमा चित्र खोप्ने हुँदै शेक्सपियरलाई फेसबुकमा राख्‍न सम्म भ्याइसकेका थिए । र यो ठुलो उपलब्धि थियो । कथा प्रस्तुतिको यो कला सँधै उस्तै रह्यो । वास्तवमा कथाहरु दोहोरिरहेका थिए । तर मानिसहरुको कथा प्रस्तुत गर्ने तरिका भने शुद्ध र बौद्धिक थियो । र उनिहरुले सम्झिरहन्थे , त्यो एक जर्मनलाई जब हरेक पटक कथामा नयाँ प्रबिधि जन्मन्थ्यो । यसकारण , पाठक अनि दर्शकहरु प्यारा दर्शक- स्रोताहरु , सँधै खुशी रहन थाले । ( ताली )

# fa/7opHWpu2fYcG.xml.gz
# ne/7opHWpu2fYcG.xml.gz


(src)="1"> حال ، اگر پرزیدنت اوباما از من دعوت کند که قیصر بعدی ریاضیات باشم ، من برایش پیشنهادی خواهم داشت که گمان می‌کنم به شدت آموزش ریاضیات را در این کشور بهبود بخشد . و این طرح بسادگی قابل اجراست و کم خرج است . برنامه آموزشی ریاضیات ما بر اساس علم حساب و جبر پایه‌گذاری شده . و هر چیزی که بعد از آن یاد می‌گیریم در جهت پیشبرد به سمت یک مبحث است . حساب دیفرانسیل و انتگرال که در بالای هرم است . و من اینجا آمدم که بگویم که من فکر می‌کنم گذاشتن آن در قله هرم اشتباه است . قلهٔ درست -- که همهٔ دانش آموزان ما ، چیزی که هر فارق تحصیل دبیرستان باید بداند -- بایستی که آمار باشد : احتمالات و آمار .
(src)="2"> ( تشویق ) منظورم اینست ، اشتباه متوجه نشوید . حسابان موضوع مهمی است . یکی از عالی‌ترین دستاوردهای مغز بشری است . قوانین طبیعت براساس زبان حسابان نوشته شده اند . و هر دانشجویی که ریاضی ، دانش ، مهندسی ، و اقتصاد می‌خواند به طور حتم باید حسابان را تا آخر سال اول کالج بیاموزد . ولی من اینجا منظورم این است که ، به عنوان یک پروفسور ریاضیات می‌گویم ، که شمار اندکی درحقیقت از حسابان به طرز آگاهانه و معنی داری در زندگی روزمره استفاده می‌کنند . از سوی دیگر ، آمار -- درسی است که شما می‌توانید ، و به نفعتان است که به طور روزانه از آن استفاده کنید . صحیح ؟ ریسک است . و پاداش . تصادف است . فهم داده ها است . من فکر می‌کنم ، اگر دانش آموزان دبیرستان‌های ما -- اگر همه شهروندان آمریکایی -- احتمالات و آمار را بلد بودند ، ما در این آشفتگی اقتصادی که امروز به وجود آمده نمی‌افتادیم . نه فقط -- ممنون -- نه فقط آن ... [ بلکه ] اگر به طور اصولی آموزش داده شود ، می‌تواند خیلی جالب هم باشد . مقصودم این است که ، احتمال و آمار ، ریاضیات بازی‌ها و قمار است . تحلیل روندهاست . پیشبینی آینده است . ببینید ، جهان از آنالوگ به دیجیتال عوض شده است . و وقت آن رسیده که برنامه درسی ریاضیات ما هم از آنالوگ به دیجیتال عوض شود . از ریاضیات کلاسیک و پیوسته ، به ریاضیات مدرن‌تر و گسسته . ریاضیات عدم قطعیت ، تصادفی بودن داده ها -- و این یعنی احتمالات و آمار . به طور خلاصه ، بجای اینکه دانش آموزان مان در مورد تکنیک‌های حسابان بیاموزند ، بسیار مهم‌تر خواهد بود که همه آنها بدانند انحراف معیار از میانگین به چه معناست . واقعا مقصودم این است . بسیار از شما سپاسگزارم .
(src)="3"> ( تشویق )
(trg)="1"> अहिले , यदि राष्ट्रपति ओबामाले मलाई गणितको अर्को बडा हाकिम बन्न बोलाए भने मलाई लाग्छ ऊनलाई मेरो एउटा सुझाव हुनेछ कि यो देशको गणित शिक्षालाई व्यापक सुधार गर्नुपर्छ । र यो लागू गर्न सजिलो अनि कम खर्चिलो हुनेछ । हाम्रो गणित पाठ्यक्रम अङ्क र बीजगणितको जगमा आधारित छ । र हामीले त्यसपछि हामीले सिक्ने सबैकुरा एउटा बिषयतिर अघि बढ्छ । अनि त्यो पिरामीडको टुप्पोमा क्याल्कुलस हुन्छ । र मैले यहाँ भन्न चाहन्छु कि मेरो बिचारमा त्यो पिरामीडको गलत टुप्पो हो ... सही टुप्पो -- हाम्रा सबै विद्यार्थीहरूले , सबै उच्च माध्यमिक पास गर्नेले जान्नु पर्ने कुरो -- त तथ्याङ्क पो हुनुपर्छ । सम्भाव्यता र तथ्याङ्क । ( ताली ) मेरो मतलव , मलाई गलत नसोच्नुस । तथ्याङ्क एउटा महत्वपूर्ण विषय हो । यो मानव मस्तिष्कको एउटा महान उपज हो । प्रकृतिका नियमहरू क्याल्कुलसको भाषामा लेखिएका छन । र प्रत्येक विद्यार्थी जसले गणित , विज्ञान , अभियान्त्रिकी , अर्थशाष्त्र पढ्छन उनीहरूले कलेजको पहिलो वर्षको अन्त्यसम्म क्याल्कुलस अबश्य सिक्नु पर्छ । तर मैले यहाँ यो भन्न चाहन्छु , गणितको प्रध्यापकका नाताले , कि वास्तवमा धेरै थोरै व्यक्तिहरू ऊनीहरूको दैनिक जीवनमा सचेत , अर्थपुर्ण रुपमा क्याल्कुलसको प्रयोग गर्छन । अर्कोतिर , तथ्याङ्क -- त्यस्तो विषय हो जुन तपाईँले दैनिक रुपमा प्रयोग गर्न सक्नुहुन्छ , र गर्नुहुन्छ । हैन त ? यो जोखिम हो । यो प्रतिफल हो । यो क्रमरहित हो । यो तथ्य बुझ्नु हो । मलाई लाग्छ यदि हाम्रा विद्यार्थीहरूले , यदि हाम्रा उच्च माध्यमिक विद्यार्थीहरूले -- यदि सबै अमेरिकी नागरिकहरूले -- सम्भाव्यता र तथ्याङ्कको बारेमा जानेका भए , हामी अहिले भईराखेको अर्थतन्त्रको अस्तव्यस्ततामा हुन्नथ्यौँ । त्यति मात्र -- धन्यवाद -- त्यति मात्र हैन -- [ तर ] यदि यो राम्ररी पढाईयो भने , यो धेरै नै रमाईलो हुन सक्छ । मेरो मतलव , सम्भाव्यता र तथ्याङ्क , यो खेलहरू र जुवाको गणित हो । यो झुकावहरूको विश्लेषण हो । यो भविश्यको अनुमान हो । हेर्नुस , विश्व एनालगबाट डिजिटलमा परिवर्तन भएको छ । र यो समय हाम्रो गणित पाठ्यक्रम एनालगबाट डिजिटलमा परिवर्तन गर्ने समय हो । अझ प्राचीन , अविरल गणितबाट आधुनिक , डिस्कृट गणिततर्फ । अनिश्चितताको गणित , क्रमविहीनताको , तथ्यको -- गणित , सम्भाव्यता र तथ्याङ्क हो । छोटकरीमा , हाम्रा विद्यार्थीहरू क्याल्कुलसका हिसाब गर्ने तरिकाहरु सिक्नुको सट्टा , मध्यमा बाट दुई स्ट्याण्डर्ड डेभिएसनहरू भनेको के हो भन्ने कुरा यदि सबैले जानेको भए एकदमै सार्थक हुन्थ्यो । र यो मेरो आशय हो । धेरै धेरै धन्यवाद । ( ताली )

# fa/BxDoaAHJnwTI.xml.gz
# ne/BxDoaAHJnwTI.xml.gz


(src)="2"> 400 ، 4000 و 40000 دلار پس این پایین ، فقر و بیماری است
(src)="3"> اکنون من می خواهم وضعیت جهان را در 200 سال قبل نشان بدهم در سال 1810 میلادی اکنون همه کشورها اروپا به رنگ قهوه ای ، آسیا قرمز ، خاورمیانه سبز ، آفریقا آبی و آمریکا به رنگ زرد و سایز حباب کشورها ، سایز جمعیت آنها را نشان می دهد و در سال 1810 ، ازدحام در این پایین زیاد بود ، این طور نیست ؟ همه کشورها فقیر و بیمار بودند امید به زندگی در همه کشورها کمتر از 40 سال بود و تنها بریتانیا و هلند وضعیت کمی بهتری داشتند اما نه چندان بهتر و حالا ، نگاهی به وضعیت جهان می اندازیم انقلاب صنعتی سبب شد کشورهای اروپایی و سایر جاها از بقیه جدا شوند اما کشورهای کلونی در آسیا و آفریقا همان پایین باقی بمانند و به تدریج ، کشورهای غربی سالم تر و سالم تر شدند و اکنون ، ما سرعت را کم می کنیم تا تأثیر جنگ جهانی اول و اپیدمی سرماخوردگی اسپانیایی را نشان دهیم . عجب فاجعه ای ! ء و الان سرعت را در دهه 1920 و 1930 افزایش می دهیم و علیرغم افسردگی شدید کشورهای غربی به سمت ثروت و سلامت بیشتر پیشرفت داشته اند ژاپن و برخی دیگر کشورها تلاش کردند تا دنباله رو باشند ولی اکثر کشورها در این پایین باقی ماندند و اکنون ، مصیبت جنگ جهانی دوم ما کمی توقف می کنیم تا نگاهی به جهان در سال 1948 میلادی داشته باشیم سال 1948 سال فوق العاده ای بود : جنگ تمام شده سوئد در صدر مدال های المپیک زمستانی قرار گرفت و من متولد شدم و اما تفاوت بین کشورهای جهان گسترده تر از همیشه بود ایالات متحده جلودار بود و ژاپن در تلاش برای رسیدن به آن برزیل بسیار عقب مانده بود ایران به خاطر نفت کمی ثروتمندتر شده بود ولی همچنان طول عمر مردم پایین بود و غول های آسیایی چین ، هند ، پاکستان ، بنگلادش و اندونزی همچنان فقیر و بیمار در این پایین قرار داشتند اما نگاه کنید چه اتفاقی در حال رخ دادن هست ! ء و حالا نگاهی دوباره در طول زندگی من ، کلونی های پیشین مستقل شدند و سپس در نهایت شروع کردن به سالم تر شدن و سالم تر و سالم تر و در دهه 1970 میلادی ، کشوهای آسیایی و آمریکای لاتین رقابت برای رسیدن به کشورهای غربی را آغاز کردند اقتصادهای نوظهور در این کشورها پدید آمد بعضی از کشورهای آفریقایی ادامه می دهند و برخی دیگر از کشورهای آفریقایی در جنگ های داخلی گیر افتاده اند بقیه دچار حمله ویروس ایدز شده اند و اکنون ما می توانیم جهان امروز را ببینیم با جدیدترین آمارها اکثر مردم امروزه در شرایط متوسط زندگی می کنند اما همزمان تفاوت های بسیار زیادی بین بدترین و بهترین کشورها وجود دارد و همچنین نابرابری های زیادی بین کشورها هست این حباب ها متوط کشورها را نشان می دهند ولی من می تونم آنها را بشکنم برای مثال ، چین را به دو استان تقسیم می کنم این شانگهای است که امروزه وضعیت سلامت و ثروت آن مشابه ایتالیا است و این یکی هم استان فقیر گانسو هست که مشابه پاکستان است و چنانچه من آنها را بیشتر تقسیم کنم بخش های روستایی همانند غنا در آفریقا هستند
(trg)="2"> ४०० , ४, ००० र ४०, ००० डलर । भनेपछि गरिब र रोगीहरु यहां तल पर्ने भए , यता माथि चाहिं धनी र निरोगीहरु । अब म तपाईंलाई २०० बर्ष अघिको संसार देखाउंछु , सन् १८१० तिरको । यि भए संसारका सबै देशहरु : युरोप खैरो , एशिया रातो , मध्यपूर्व हरियो , साहारादेखि दक्षिणको अफ्रीका नीलो , र अमेरिकाज पहेंलो । देशको नामको आकारको फोकाले त्यहांको जनसंख्या जनाउंछ । र सन् १८१० मा यहां मुन‌ि भिडभाड निकै थियो होइन त ? सबै देशहरुमा रोग र गरिबी व्याप्त थियो , सबै देशमा मानिसहरुको औसत आयु ४० बर्षभन्दा मुनि थियो र खाली युके र नेदरल्याण्ड्स मात्र केहि राम्रो अवस्थामा थिए , तर त्यति धेरै पनि होइन । अब म यो विश्वलाई गतिशिल बनाउंछु । औद्योगीक क्रान्तिले युरोप र अन्यत्रका मुलुकलाई बांकी भन्दा टाढा लैजान्छ , तर एशिया र अफ्रीकामा उपनिवेश बनाइएका देशहरु यहां तल अल्झिएर बसेका छन् । पश्चिमा देशहरु विस्तारै विस्तारै निरोगी हुंदै जान्छन् । अब युद्धको र रोगको प्रभाव केहि विस्तारै हेरौं , पहिलो विश्वयुद्धको र स्पेनी फ्लू महामारीको । यसबेला कस्तो ठूलो विपद भएको रहेछ । अब तिब्र गतिमा अघि बढ्दै १९२० र १९३० को दशकतिर हेरौं । ग्रेट डिप्रेशन भनिएको महा- आर्थिक मन्दीको बेलामा पनि पश्चिमा देशहरु अघि बढी ने रहेका देखिन्छन् अझ बढी सम्पन्नता र निरोगीपन तिर । जापान र अरु देशहरु पछ्याउने प्रयास गर्छन् तर धेरैजसो देशहरु यहां तल तिर नै अड्कीएका छन् । अब , दोस्रो विश्व युद्धको वियोगहरु पछि सन् १९४८ को संसार हेर्न एकैछिन अडिऔं । १९४८ महान बर्ष थियो : लडाईं सकिएको थियो , हिउंदे ओलिम्पिक्सको पदक तालिकामा स्वीडेन शिर्षस्थानमा थियो र त्यही साल म पनि जन्में । तर संसारका देशहरु बीचको भिन्नताको खाडल पहिले कहिल्यै भन्दा बढी फराकिलो थियो । संयुक्त राज्य अमेरिका अग्रस्थानमा थियो , जापान त्यसलाई पछ्याउंदै थियो ब्रजील निकै पछाडी थियो , तेलधनबाट इरान केहि सम्पन्न हुंदै थियो तर औसत आयु अझै पनि कमै थियो र विशाल एशियाली अर्थतन्त्रहरु : चिन , भारत , पाकिस्तान , बांग्लादेश र इन्डोनेशिया तिनीहरु यहां मुनितिर अझै गरिब र रोगी नै थिए , तर अब हेर्नुस् के हुनेछ ! लौ अब फेरि अघि बढौं । मेरो जीवनकालमै , पहिलेका उपनिवेशहरु स्वतन्त्र भएका छन् , र अन्तत : तिनीहरु विस्तारै निरोगी बन्न शुरु भएको छ झन निरोगी झन झन निरोगी । र सन् १९७० को दशकमा , एशिया र ल्याटिन अमेरिकाका देशहरु पश्चिमा देशहरुकै हाराहारीमा आउन थाले : तिनीहरु उदाउंदो अर्थतन्त्र बन्न पुगे । अफ्रीकाका केहि देशले तिनलाई पछ्याए तर केहि अफ्रीकीहरु भने गृहयुद्धको चपेटामा परे अरुलाई एचआइभीको मार पर्यो । र अब हामी अहिलेको विश्व देख्‍न सक्छौं , उपलब्ध भएसम्मको ताजा तथ्यांकहरुको दृश्यमा । अहिले धेरैजसो मानिसहरु बीचको भागमा छन् । तर यति नै बेला एकदम ठूला भिन्नताहरु पनि छन् धनी देशहरु र गरिब देशहरुका बीचमा र ति देशहरुभित्रै पनि ठूला असमानताहरु छन् । यि फोकाहरुले देशहरुको औसतलाई देखाउंछन् तर म तिनलाई विभाजीत गर्न सक्छु । चिनलाई लिउं , म यस्लाई प्रान्तहरुमा विभाजीत गर्छु । त्यो सांघाई भयो । त्यहां अहिले इटलीमा जत्तिकै सम्पत्ति र निरोगीपना छ । र यहां गरिब भित्री प्रान्त गुईझु छ , यो पाकिस्तान जस्तो छ । यस्लाई अझै थप टुक्रा पार्ने हो भने यहांका ग्रामिण भेकहरु अफ्रीकाको घाना जस्तै छन् ।

(src)="4"> و حالا ، باوجود تحقیرهای بسیار زیاد امروز ما 200 سال پیشرفت قابل ملاحظه را مشاهده کرده ایم آن شکاف عظیم تاریخی ما بین غرب و سایر نقاط جهان در حال بسته شدن است ما یک دنیای همسان کاملا جدید شده ایم و من روند روشنی را به سوی آینده با همیاری ، تجارت ، فناوری سبز و صلح پیش بینی می کنم کاملا محتمل است که هر کسی به گوشه ثروت - سلامت برود خوب ، آنچه در این دقایق آخر مشاهده کردید داستان 200 کشور در طی 200 و چندی سال است نمودارهایی شامل 120 هزار عدد معرکه بود ، مگه نه ؟
(trg)="3"> तैपनि , यत्तिका विशाल असमानताहरु अहिले विद्यमान छंदा छंदै हामीले गत दुईसय बर्षमा भएका उल्लेखनीय प्रगतिहरुलाई देख्यौं । त्यो ठूलो ऐतिहासिक खाडल जुन पश्चिम र बांकी विश्वका बीच थियो त्यो अब पुरिंदैछ । हामी नितान्त नयां एकिकरणमुखी संसार बन्न पुगेका छौं र म भविष्यको दिशामा स्पष्ट परिवर्तनहरु देखिरहेको छु सहायता , व्यापार , हरित प्रविधि र शान्ति सहितको । सबै देशहरुले त्यस्तो लक्ष्य हासिल गर्न एकदमै सम्भव छ जुन यो स्वस्थ र सम्पन्नहरुको कुनामा पर्छ । र यसरी वितेका केहि मिनेटमा तपाईंले जे देख्‍नु भयो त्यो विश्वका दुई सय देशहरुको दुई सय बर्ष र त्यो भन्दा पनि अघि देखिको कथा हो । त्यो देखाउनका लागि एकलाख बीस हजार अंकहरुको संयोजन गर्नु परेको थियो । गज्जब होइन त ?

# fa/C0arftqsv79h.xml.gz
# ne/C0arftqsv79h.xml.gz


(src)="1"> و حالا مسئله ۲۷ و سوال این است که کدام معادله نشانگر نمودار بالاست . بنابراین حتی قبل از به دنبال در انتخاب ، بیایید ببینید که چه ما می توانیم کشف کردن در مورد گراف . پس چه Y- رهگیری آن ؟ بنابراین اگر ما گفت : که این معادله یک خط ، ما گفت :
(src)="2"> Y برابر با MX به اضافه B که در آن m
(trg)="1"> हामि ७ नंबर मा छौं । के सोधेको छ भनेः कुन equation ले , सबै भदा राम्रो सित देखाऊछ , माथिको graph लाई ? अब के छ हेर्नु भन्दा पैला , हेरुम के चै हामी ग्राफ बारे पत्ता लगाउन सक्छौँ । अब y- intercept के हो त ? यो चै लैंन को equation हो भनेर भन्यौ भने y को बारे मा के था छ भने y = mx + b , जहाँ m चाही slope ( तेर्सोपना ) हो र b b चाही y - intercept हो । मेरो यहाँ अलि राति भो , दिमाग निदाउन थाले छ । अब y - intercept के हो त ? ल जब x चाही 0 हुन्छ , तब y पनि 0 हुन्छ । त्येसैले यो 0 हुन्छ । y- intercept चाही 0 भयो । x चाही 0 हुन्छ , y पनि 0 हुन्छ । y- intercept पनि 0 हुन्छ । अब हामीलाई थाहा भयो कि यो y = mx खालको हुन्छ जहाँ चाही m जहाँ m चाही slope / तेर्सोपना हो । अब m / तेर्सोपना निकालौं । slope / तेर्सोपना चाही y कति फरक भो , x अलिकति फरक हुदा भन्ने हो वा y को फरक लाई x को फरक ले भाग गर्दा आउने । त्येसो भए , x लाई १ ले बढायो भने , y कति ले बढ्छ ? वा घट्छ ? ल y चाही २ ले घट्छ । अब त्यो भनेको y चाही +2 ले फरक हुदा , x चाही x चाही +1 ले फरक हुन्छ । त्येसोभए , slope / तेर्सोपना चाही +2 हुन्छ , त्येसैले यस्को equation y = 2x हुन्छ । जुन चाहिँ option ( विकल्प ) B हो । अर्को प्रस्न अब : कुन point चाहिँ यो line ( धर्का ) मा छ त :

# fa/CQLy2zgI7fPo.xml.gz
# ne/CQLy2zgI7fPo.xml.gz


(src)="1"> بررسی می کنم که بازی پوکر تا حدی قابل مشاهده است بخاطر اینکه نمی توانید ببینید حریفتان در دست چه دارد تصادفی است ( stochastic ) بخاطر اینکه کارت ها هر بار به طور تصادفی توزیع می شوند پیوسته نیست ، فقط مقداری کارت هست و پیدا کردن اقداماتی که مجاز هستید انجام دهید ٬ هر چند ممکن است بحث کنید که تعداد زیادی از حالات هست که می توانید روی آنها شرط بندی کنید اما هنوز محدود است ، و به وضوح خصمانه است . اگر تا جالا پوکر بازی کردید می دانید که چقدر ممکنه است بیرحمانه باشد
(trg)="1"> [ पुरुष वर्णनकर्ता ] म तर्क गर्छु कि यो आंशिकरूपमा पर्यवेक्षणीय छ किनकि प्रतिद्वन्द्वीको हातमा के छ भने देख्न सकिदैन । यो प्रसम्भाव्य हो किनकि व्यवहार ति पत्रक( कार्ड्) हरु सँग हुदैछ जुन यादृच्छिकरूपमा आउँदैछन् । यो निरन्तर होइन ; यो त धेरै पत्रक पाँउनु मात्रै हो र गर्न सकिने धेरै क्रिया प्राप्त गर्नु हो , अझ तर्क के गर्न सकिन्छ भने त्यहाँ विशाल सङ्ख्या छ जहाँ तपाँइँले बाजी लाँउन सक्नुहुन्छ । यो अझ पनि परिमित छ , र यो स्पष्ट रूपमा विरोधात्मक हो । यदि तपाँइँले पहिले कहिल्यै पोकर् खेल्नु भएको छ भने थाहा हुन्छ यो कति क्रूर हुन्छ भनरे ।

# fa/DNiNFsT0dVsQ.xml.gz
# ne/DNiNFsT0dVsQ.xml.gz


(src)="1"> برای انسان پرواز کردن مانند پرندگان یک رویاست . پرندگان بسیار چالاک هستند . آنها با اجزاء دوار پرواز نمی کنند ، آنها تنها با بال زدن بالهایشان پرواز می کنند . ما به پرندگان نگاه کردیم ، و تلاش کردیم که یک مدل بسازیم که قدرتمند و بسیار سبک وزن باشد ، و این باید کیفیت بسیار عالی ایرودینامیکی داشته باشد که توسط خود و تنها با بال زدن ، پرواز کند . چه چیزی بهتر از آن که از مرغ دریایی هرینگ ( Herring ) ، در حالت آزاد که می چرخد و بسیار سریع به سوی دریا پایین می رود ، استفاده بشود و و به عنوان یک مدل آنرا به کار گیریم . خوب ما یک تیم فراهم کردیم . آنها مهندسان عمومی و تخصصی در زمینه ایرودینامیکس و در زمینه ساخت گلایدر بودند . و هدف ساخت یک مدل پروازی بسیار سبک داخل سالن بود که قادر باشد در بالای سر شما پرواز کند . در چند لحظه آینده مواظب باشید .
(src)="2"> و این یک مسأله بود : که بسیار سبک وزن باشد که اگر سقوط کرد هیچ کس آسیب نبیند . چرا ما همه این کارها را می کنیم ؟ ما یک شرکت هستیم در زمینه اتوماسیون ، و ما دوست داریم ساختارهای بسیار سبک وزن بسازیم به دلیل راندمان بالای انرژی . و ما مایل بودیم راجع به علم خواص هوا و گازها و پدیده جریان هوا بیشتر یاد بگیریم . خوب حالا مایلم شما کمر بندهایتان را ببندید و کلاه هایتان را بر سر بگذارید . تلاش کنیم که پرنده هوشمند را یک بار به پرواز درآوریم . سپاسگزارم ( تشویق تماشاگران )
(trg)="1"> चराजस्तै उड्नसक्नु मानवजातिको सपना हो / चराहरू एकदम फुर्तिला हुन्छन् । उनीहरू उड्छन् , तर कुनै घुम्ने उपकरणले होइन , केवल पँखेटा फड्फडाएर । त्यसकारण हामीले चरालाई हेर्यौँ , र त्यस्तो नमुना बनाउन खोज्यौँ जुन बलियो र अत्यधिक हलुका होस् अनि उत्कृष्ट वायुगतिय गुणहरू होस् र त्यो आफैँ उडोस् , केवल पँखेटा फड्फडाएर । त्यसकारण हेरिङ् गल नामक चरा , जुन स्वतन्त्र भएर , समुन्द्रको चक्कर लगाउँछ र शिकार गर्दा हल्का डुबुल्कि मारेर निस्कन्छ । यसलाई नमुनाको रुपमा प्रयोग गर्नुभन्दा अरु के उपयुक्त होला र ? त्यसैले हामीले एउटा समुह तयार गर्यौँ जसमा वायुगतिय क्षेत्रका सामान्य अनि विशेषज्ञ दुबै छन् , जो ग्लाइडरहरू बनाउने क्षेत्रमा काम गर्छन् । अनि उद्देश्य थियो एउटा अत्यधिक हलुका , उड्ने खालको नमुना तयार पार्नु जुन तपाईँहरूको टाउकोमाथिबाट उड्न सकोस् त्यसैले केहि समय पछि सतर्क रहनुहोला । यहाँ एक बिशेष मुद्धा के थियो भने त्यसलाई एकदम हलुका बनाउनु थियो । ताकि यदि यो खस्यो भने यसले कसैलाई चोट नपुगाओस् । हामी यो सब किन गरिरहेका छौं त ? हामी स्वचालनको क्षेत्रमा काम गर्ने एउटा कम्पनी हौँ , र हामी अत्यधिक हलुका संरचना बनाउन चाहन्छौँ किनकि त्यो ऊर्जाकुशल ( ईनर्जि एफिसिएन्ट ) हुन्छ साथमा हामी वायुशास्त्र र वायुगतिय प्रकियाको बारेमा अझ बढी जान्न चाहन्छौँ । त्यसैले अब म चाहन्छु तपाईँहरू आफ्नो कुर्सिको पेटी बाध्नुहोस् अनि शिर जोगाउनुहोस् । ता कि हामी एकपटक प्रयास गरौं , यो स्मार्ट बर्ड उडाउने । धन्यवाद । ( तालि )

(src)="3"> ( تشویق تماشاگران )
(trg)="2"> ( तालि )

(src)="4"> ( تشویق تماشاگران ) حالا می توانیم به پرنده هوشمند نگاه کنیم . این یکی بدون پوست است . ما بالهایی حدودا به طول دو متر داریم . طول پرنده یک متر و شش سانتیمتر است ، و وزن آن فقط 450 گرم است . و از فیبر کربنی ساخته شده . در وسط ما یک موتور داریم ، همچنین ما یک چرخ دنده داریم . چرخ دنده را برای انتقال گردش موتور مورد استفاده قرار میدیم . در درون موتور ، ما سه تا سنسور ( Hall sensors ) داریم ، و دقیقا میدانیم که بال کجا هست . حال اگر ما به پایین و بالا ضربه بزنیم ...
(trg)="3"> ( तालि ) अहिले हामी , स्मार्ट बर्डलाई देखिरहेका छौँ । यो छाला ( खोल ) बिना छ । यसको पँखेटा लगभग दुई मिटर जति छ । लम्बाइ एक मिटर र ६ इन्च छ , अनि तौल , केवल ४५० ग्राम छ । र यो सबै कार्वन फाइवरले बनेको छ । बिचमा एउटा मोटर छ , अनि त्यहाँ एउटा दाँति ( गियर ) पनि छ , र हामी त्यो दाँति , मोटरको घुमाइ परिवर्तन गर्न प्रयोग गर्दर्छौँ । मोटरभित्र तीनवटा हल सेन्सर छन् , जसले गर्दा हामी पँखेटा कहाँ छ ठ्याक्कै थाहा पाउछौँ । अब हामीले तल- माथि चलायौँ भने ...

(src)="5"> ما احتمالا می توانیم مثل یک پرنده پرواز کنیم . خوب اگر شما به پایین بروید ، نیروی محرکه زیادی را در این ناحیه خواهید داشت . و اگر به بالا بروید ، بالها خیلی بزرگ نیستند ، و آسانتر می شود بالا رفت . کار بعدی که ما کردیم ، یا چالشی که ما داشتیم هماهنگ کردن حرکت بود . ما باید آن را می چرخاندیم تا بالا و پایین برود . ما یک بالِ دو تکه داشتیم . با یک بالِ دو تکه شده ما بلند کردن را از بال فوقانی می گیریم ، و نیروی محرکه را از بال پایینی . همچنین ، ما دیدیم که چگونه کارایی ایرودینامیک را اندازه گیری کنیم . ما درباره کارایی الکترومکانیکی اطلاع داشتیم و توانستیم کارایی ایرودینامیک آن را محاسبه کنیم . بنابراین ، آن از چرخش منفعل به چرخش فعال ، از 30 درصد تا 80 درصد افزایش می یابد . کار بعدی که ما می بایست انجام می دادیم ، کنترل و تنظیم کل بدنه بود . تنها اگر آن را کنترل و تنظیم کنید کارایی ایرودینامیکی را بدست می آورید . بنابراین مصرف کلی انرژی در حدود 25 وات درحالت برخاستن و 16 تا 18 وات در حالت پرواز است . سپاسگزارم .
(src)="6"> ( تشویق تماشاگران ) مارکوس ، من فکر می کنم ما باید یکبار دیگر این را به پرواز درآوریم . بله ، مطمئنا .
(src)="7"> ( خنده تماشاگران )
(trg)="4"> यसमा चराजस्तै उड्नसक्ने सम्भावना रहन्छ । यदि तल हेर्नुभयो भने , सन्चालक शक्तिको ठुलो क्षेत्र छ , अनि यदि माथि हेर्नुभयो भने , पँखेटाहरू त्यति ठुला छैनन् , र माथि उठ्न सजिलो हुन्छ । तसर्थ , हामीले अर्को काम गर्यौँ या भनौँ चुनौति स्विकार गर्यौं , यो चालको संयोजन गर्ने । हामीले यसलाई मोड्नु छ , माथि लानु छ अनि तल ल्याउनु छ । हामीसँग विभाजित पँखेटा छ । विभाजित पँखेटाले गर्दा माथिल्लो पँखेटा उठाउन सकिन्छ , अनि तलको पँखेटामा घचेट्ने शक्ति दिन्छ । साथै , हामिले बिचार गर्यौं , हामी कसरी वायुगतिय दक्षता मापन गर्न सक्छौं भनेर । हामीसँग वैद्युत- यान्त्रिक दक्षताको ( ईलेक्ट्रोमेकानिकल ) ज्ञान थियो जसबाट हामी वायुगतिय दक्षताको मापन गर्न सक्छौँ । त्यसैकारणले यो निष्क्रिय मडारबाट सक्रिय मडार मा , ३० प्रतिशतबाट ८० प्रतिशतसम्म उठ्छ् । हामीले गर्नुपर्ने अर्को कुरा , हामीले सम्पूर्ण संरचनालाई नियन्त्रित र संचालित राख्नुपर्दछ । यदि हामीले यसलाई नियन्त्रित र चलायमान राख्यौँ भने मात्र तपाईँले त्यो वायुगतिय दक्षता पाउनु हुन्छ । यसमा सम्पूर्ण ऊर्जा खपत उडान प्रक्षेपणको समय लगभग २५ वाट हुन्छ र उडानको बेलामा १६ देखि १८ वाट हुन्छ । धन्यवाद । ( तालि ) ब्रुनो गिसानी : मार्कस , मलाई लाग्छ हामीले यसलाई एकपटक फेरि उडाउनु पर्छ । मार्कस फिसर : भैहाल्छनि ( हासोँ )

(src)="8"> ( نفس زدن تماشاگران )
(trg)="5"> ( स्वाँ स्वाँ आवाज )

(src)="9"> ( شادی تماشاگران ) ( تشویق تماشاگران )
(trg)="6"> ( चियर्स ) ( तालि )

# fa/DUG16ULTBs7a.xml.gz
# ne/DUG16ULTBs7a.xml.gz


(src)="1"> سلام . من اینجا هستم تا با شما در مورد اهمیت ستودن , تحسین و تشکر صحبت کنم ، و اینکه آن را که بطور ویژه و از صمیم قلب بیان کنیم . و دلیل علاقه من به این موضوع این است که متوجه شدم وقتی داشتم بزرگ می شدم ، و تا چند سال قبل ، که می خواهم به یکی بگویم " متشکرم " ، می خواهم تحسینشان کنم ، می خواهم مورد تحسینشان واقع بشوم ولی جلوی این را می گیرم . و از خودم پرسیدم چرا ؟ احساس خجالت کردم ، احساس شرم کردم . و بعد سوال من این شد که ، آیا من تنها کسی هستم که این کار را می کند ؟ سپس تصمیم گرفتم که این را بررسی کنم . من خیلی خوش شانس هستم که در یک مرکز بازپروری کار می کنم ، به این ترتیب افرادی را می بینم که بر اثر اعتیاد با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کنند . و گاهی اوقات مساله آنها به سادگی این است که ، دلشون در حسرت این می سوزد که پدرشان قبل از مرگ نگفته که بهشان افتخار میکند . اما با این حال آنها از تمام فامیل و دوستها می شنوند که پدرشان به همه گفته که به او افتخار می کند ، اما هیچ وقت به پسرش این را نگفته . این به خاطر این است که او نمی دانسته که پسرش احتیاج دارد این را بشنود . حالا سوال من این است که چرا ما چیزهایی که نیاز داریم را درخواست نمی کنیم ؟ من یک آقایی را می شناسم که 25 سال است ازدواج کرده و هنوز در آرزوي این است که همسرش بهش بگوید
(trg)="1"> नमस्कार ! म यहाँ प्रशंसा , श्रद्धा र धन्यवादको महत्व बारे यहाँहरु संग केहि कुरा गर्न आएको छु र त्यसलाई निर्दिष्ट र यथार्थ पार्ने कोसिश का साथ | र मलाई यसमा रुची यसरी आयो , म हुर्कदै गर्दा र केहि बर्ष अघि सम्म पनि मैले आफुमै केहि कुरा महसुस गरे कि म भित्र कसैलाई धन्यवाद भन्ने इच्छा छ मलाई उनीहरुको प्रशंसा गर्ने इच्छा छ , मलाई उनीहरू ले मैले गरेको प्रशंसा ग्रहण गरुन भन्ने इच्छा छ तर म यसै रोकिए | अनि मैले आफैले सोधे , किन त ? मलाई शर्म भयो , धक महसुस भयो | अनि एउटा प्रश्न उब्जियो , के म मात्र हुँ त यस्तो गर्ने ? अनि मैले यसको छिनोफानो गर्ने निर्णय गरेँ | म भाग्यमानी यस अर्थमा छु कि मैले पुनर्स्थापना केन्द्रमा काम गर्न पाए , मैले दुर्व्यसन का कारणले जीवन र मृत्यु को सामना गरिरहेका व्यक्तिहरु संग भेट्ने मौका पाएँ | कहिलेकाहीं त्यो सबको कारण एउटा अत्यन्त साधारण कुरा सम्म आइपुग्छ , उनीहरू को भित्रि पिडा उनीहरू का पिता एक पटक पनि उनीहरुको गर्ब नगरी स्वर्गवास भए | अनि उनीहरू आफ्ना परिवार , आफन्त र साथीभाईहरु बाट सुन्छन् कि उनका पिताले सबैलाई उनी आफ्नो छोरा प्रति गर्ब गर्ने कुरा सबैलाई भनेका थिए , तर आफ्नो छोरालाई कहिले भनेनन् | त्यो किन भने उनलाई त्यो कुरा आफ्नो छोराले सुन्न पर्छ भन्ने थाहा नै थिएन | त्यसैले मेरो प्रश्न , हामी आफुलाई चाहिने कुरा किन माग्दैनौं त ? म एक जना पच्चीस बर्ष देखि विवाहित महासय लाई चिन्छु जो आफ्नी पत्नी बाट सुन्न चाहन्छन कि

(src)="2"> " ممنونم که نان آور ما هستی و من می توانم خانه پیش بچه ها بمانم ، " اما هیچ وقت این را درخواست نمی کند . من یک خانمی را می شناسم که در این چیزها خیلی وارد هست . او هر هفته یکبار با شوهرش می نشیند و بهش می گوید ،
(trg)="2"> " तपाईलाई धन्यवाद आयआर्जन गरिदिएकोले ताकि म यी बालबच्चाको साथ मा घर बस्न सकें " तर कहिले पनि माग्दैनन | म एक जना महिलालाई चिन्छु हो यो काममा निपुण छिन | उनि , हप्ता मा एक पटक आफ्ना श्रीमान् लै भन्छिन् ,

(src)="3"> " من دوست دارم که به خاطر این کارهایی که در خانه و برای بچه ها کردم ازم تشکر کنی . " و او هم در پاسخ می گوید " آه ، این عالی است ، این عالی است . " و تحسین باید از صمیم قلب باشد ، و آن خانم هم در قبال آن مسئولیت قبول می کند . و یکی از دوستانم به اسم ایپریل که از دوران کودکستان می شناسمش ، از بچه هایش به خاطر انجام کارهاي روزمره خودشان تشکر می کند . و می گفت " چرا تشکر نکنم اگرچه آنها لازم است این کارها را بکنند ؟ " خوب حالا سوال این است که چرا من جلوی این نیاز را می گرفتم ؟ چرا بقیه جلویش را می گرفتند ؟ چرا من می توانم بگویم که " استیک من نیم پز باشد " ،
(src)="4"> " کفش شماره 6 می خواهم " اما نمی گویم که
(trg)="3"> " मैले यो घर र बालबच्चाहरु को लागि जे जे गरे त्यसको लागि तपाईले मलाई धन्यवाद दिनुहोस् भन्ने चाहान्छु " अनि उनि भन्छन , " ओहो , यो अति सुन्दर हो , अति सुन्दर हो " र प्रसंशा साँच्चिकै निष्कपट हुनुपर्छ , तर पनि उनि त्यो जिम्मेवारी लिन्छिन् | अनि मेरो एक जना साथी , अप्रिल , जो म संग शिशु कक्षा देखि छिन् , उनि आफ्ना नानीहरु लाई आफ्नो काम गर्दा पनि धन्यवाद दिन्छिन् | अनि उनले भनिन् , " म किन धन्यवाद नदिउँ , त्यो उनीहरू ले गर्नै पर्ने भएता पनि ? अब प्रश्न यो आउछ कि , म किन त्यो कुरा लाई रोकिरहेको थिए त ? अन्य व्यक्तिहरुले किन रोकिरहेका छन् त ? म किन " मलाई ठिक्क पाकेको सेकुवा मन पर्छ , मलाई छ नंबर को जुत्ता चाहिन्छ , " भन्छु , तर

(src)="5"> " می شود از من این طوری تشکر کنید ؟ " و این به خاطر این است که من به شما اطلاعات حساسی در مورد خودم را می دهم . من به شما می گویم که کجاها متزلزل هستم . من به شما می گویم که کجاها کمک می خواهم . و طوری با شما ، نزدیک ترین دوستم ، رفتار می کنم که انگار شما دشمن من هستید . به خاطر اینکه شما چه کاری با این اطلاعات می توانید بکنید ؟ شما می توانید من را نادیده بگیرید . شما می توانید از من سو استفاده کنید . یا شما می توانید واقعا نیازم را برطرف کنید . من دوچرخه ام را تعمیرگاه بردم -- این را دوست دارم -- همان دوچرخه همیشگی ، و آنجا کاری می کنند که بهش می گویند " تنظیم " چرخ . تعمیرکار گفت ، " می دانید ، وقتی چرخ ها را تنظیم می کنید ، باعث می شود که دوچرخه خیلی بهتر شود . " من همان دوچرخه را تحویل می گیرم ، و آنها تمام تاب های کوچک چرخ هایی را که برای دو سال و نیم است دارم ، برطرف کردند و دوچرخه ام نو شده . حالا همه شما را به چالش می کشم . از شما می خواهم که چرخ هایتان را تنظیم کنید : در مورد تحسینی که می خواهید بشنوید صادق باشید چی نیاز دارید بشنوید ؟ بروید خانه پیش همسرتان ، بروید ازش بپرسید که چی لازم دارد ؟ برید پیش شوهرتان -- او چی لازم دارد ؟ بروید خانه و این سوال ها را بپرسید و اینطوری به آدم های اطرافتان کمک کنید . و این ساده است . و چرا این باید برایمان مهم باشد ؟ ما در مورد صلح جهانی حرف می زنیم . چطوری می شود با فرهنگهای مختلف ، زبانهای مختلف صلح جهانی داشت ؟ من فکر می کنم که خانه به خانه شروع می شود ، زیر یک سقف . پس بیایید اول این را از خودمان شروع کنیم . می خواهم که از همه شما حضار تشکر کنم برای اینکه شوهران فوق العاده ای هستید ، مادران فوق العاده ای هستید ، دوستان ، دختران ، پسران فوق العاده ای هستید . و شاید کسی هرگز به شما نگفته باشد ، اما شما خیلی خیلی خوب بوده اید . و ممنون از این که اینجا اومدید و برای تغییر دنیا با ایده هاتون تلاش کردین . متشکرم .
(trg)="4"> " के तपाई मलाई यसरी प्रसंशा गर्नुहुन्छ ? " र त्यो किन कि म तपाईलाई मेरो बारे सम्वेदनशील तथ्य दिईरहेको छु | म तपाईलाई म कहाँ असुरक्षित छु भनिरहेको छु | म तपाईलाई मलाई तपाईको सहयोग कहाँ चाहिन्छ भनिरहेको छु | र पनि म तपाई , मेरो निकटस्थ , लाई शत्रु जस्तो व्यवहार गरिरहेको छु | किनकि तपाईले त्यो तथ्य लाई के गर्नुहुन्छ भनेर ? तपाईले मलाई वेवास्था गर्न सक्नुहुन्छ | तपाईले त्यसलाई दुरुपयोग गर्नसक्नु हुन्छ अथवा तपाईले साच्चिकै मेरो आवश्यकता पुरा गर्न सक्नुहुन्छ | अब मैले मेरो बाईक लाई बाईक पसल मा लगें - यो प्रसङ्ग मलाई मन पर्छ -- त्यहि बाईक , र उनीहरुले चक्कालाई सन्तुलित बनाउछन | त्यो गर्ने मान्छे ले भन्यो , " तपाईलाई थाहा छ , जब तपाई चक्का लाई सन्तुलित पार्नु हुन्छ , त्यसले त्यो बाईक लाई धेरै राम्रो बनाउछ | " म त्यहि बाईक फिर्ता पाउछु , र उनीहरुले त्यहि चक्काको सबै स- साना असन्तुलन हटाउछन् त्यो म संग साढे- दुई बर्ष सम्म थियो , र अब एकाएक मेरो बाईक नयाँ जस्तै भयो | त्यसैले म तपाईहरु लाई चुनौती दिनचाहान्छु | म तपाईहरु आफ्नो चक्का सन्तुलित बनाउनुहोस भन्ने चाहान्छु : आफुले सुन्न चाहेको प्रसंशा बारे इमान्दार हुनुहोस | तपाई के सुन्न चाहनुहुन्छ ? घरमा आफ्नी श्रीमती संग जानुस र उनलाई सोध्नुस , उनि के चाहिन्छिन ? घरमा आफ्ना श्रीमान संग जानुस -- उनि के चाहन्छन ? घर जानुस र यी प्रश्नहरु सोच्नुस र त्यसपछि आफु वरिपरी का अन्य लाई सहयोग गर्नुस् | र त्यो एकदमै साधारण छ | हामीले यसको वास्ता नै किन गर्ने र ? हामी विश्व शान्ति को कुरा गर्छौ | विभिन्न संस्कृति , विभिन्न भाषाहरु बाट हामी कसरी विश्व शान्ति प्राप्त गर्न सक्छौ ? मलाई लाग्छ यो सब घर घर बाट सुरु हुन्छ , एउटै छाना मुनि | त्यसैले हामी यसलाई आफ्नै आँगन बाट सुरु गरौं | म यहाँ दर्शकदीर्घा सबै लाई धन्यवाद दिन चाहान्छु एक महान पति , महान आमा , साथीभाई , छोरीहरु अनि छोराहरु भईदिनु भएको मा | तपाईहरुलाई कहिल्यै कसैले त्यसो भनेको छैन होला , तर तपाईहरुले साँच्चिकै राम्रो काम गर्नुभएको छ | र यहाँ उपस्थित भईदिनु भएको मा धेरै धन्यवाद , यहाँ आइदिएर र आफ्ना विचारहरु द्वारा संसार मा परिवर्तन ल्याउनुभएको मा | धन्यवाद | ( ताली )

# fa/DikMSccdSckw.xml.gz
# ne/DikMSccdSckw.xml.gz


(src)="1"> ما در حال از دست دادن " گوش سپردنِ " مان هستیم . حدود 60 در صد از زمان ارتباطاتمان صرف گوش دادن می‌شود ، اما در این مورد خیلی خوب عمل نمي‌كنيم . ما فقط 25 در صد از چیزی را که می شنویم حفظ می کنیم . اين مساله نه در رابطه با شما ، يا این بحث ، بلكه به طور کلی واقعيت دارد . اجازه دهید گوش دادن را ایجاد معنی از طريق صدا تعریف کنیم . این یک فرایند ذهنی است ، و فرایندي از استخراج است . ما از تکنیکهای بسيار جالبي برای این کار استفاده می‌کنیم . یکی از آنها الگوشناسي می‌باشد .
(src)="2"> ( صدای جمعیت ) خوب در یک مهمانی مشابه این ، اگر من بگویم ، " دیوید ، سارا ، توجه کنید ، " بعضی از شماها برمی‌گردید . ما الگوهاي تشخيص صدا از سیگنال و بخصوص ناممان را مي‌شناسيم . تکنیک دیگری است که ما استفاده می کنیم تفاوت گذاشتن است . اگر من این صدای يکنواخت را به مدت بیش از چند دقیقه اینجا پخش کنم ، شما ديگر به آن گوش نمي‌دهيد . ما به تفاوت‌ها گوش می دهیم ، ما صداهايي را که مثل هم باشند به حساب نمي‌آوريم . و بعد ، طیف وسیعی از فیلترها را داريم .
(src)="3"> ( فرهنگ ، زبان ، ارزش‌ها ، باورها ، نگرش‌ها ، انتظارات ، مقاصد ) این فیلترها ما را از همه صداها باز داشته و به سويي مي‌برند که ما به آن توجه می کنیم . اکثریت مردم کاملا " از وجود این فیلترها ناآگاهند . اما در واقع ، اين فيلترها به نحوي خالق واقعیت ما هستند ، چرا که به ما می گویند که در حال حاضر ما به چه چیزی داريم توجه مي‌کنیم . یک مثال برایتان می زنم : هدف در صدا و در گوش دادن بسیار مهم است . هنگامی که من با همسرم ازدواج کردم ، به او قول دادم که هر روز به او مثل روز اول گوش بسپرم . حالا طوري شده که بطور روزانه خيلي نمي‌توانم اين كار را بكنم .
(trg)="1"> हामी सुन्ने क्षमता गुमाउदैँ छौँ । हामी अन्दाजी ६० प्रतिशत समय सुनेर गर्ने सन्चारमा खर्च गर्छौँ । तर हामी यसमा त्यति पोख्त चाँहि छैनौँ । हामीले सुनेको २५ प्रतिशत मात्र लिन्छौँ । अहिले तपाईँहरु , यो प्रवचनलाई भनेको होइन है , तर साधारणतया यस्तै हुन्छ । ल हामी सुनाईलाई परिभाषित गरौँ ध्वनिको अर्थ बुझ्ने कामको रुपमा । यो एउटा दिमागी प्रक्रिया हो , र यो एउटा निचोडात्मक प्रक्रिया हो । यसको लागि हामीले केही चाखलाग्दा तरिकाहरु प्रयोग गर्छौँ । यी मध्ये एउटा ढाँचा पहिचान हो , ( भीडको हल्ला ) यस्तो ककटेल पार्टीमा , यदि मैले , " डेभिड , सारा , यता सुन त , " भन्दा केहि चुपचाप बस्नुहुन्छ । हामीले ढाँचालाई चिनेर हल्लाबाट चाहिएको सङ्केतलाई छुट्टयाउँछौँ , विशेषगरि आफ्नो नाम । फरक छुट्टयाउने अर्को तरिका हो । मैले यो ध्वनि केही मिनेटसम्म बजाइरहे भनेँ , तपाईँहरुले सुन्ने चेष्टा गर्नुहुन्न । हामी फरकलाई सुन्छौँ , अनि नफेरिने ध्वनिलाई छोड्दिन्छौँ । अनि धेरै प्रकारका फिल्टरहरु अाउँछन । यस्ता फिल्टरहरुले हामीलाई ठ्याक्कै त्यहाँ पुर्याउछन जुन कुरा हामी सुन्न खोजिरहेका हुन्छौँ । धेरै जनालाई यस्ता फिल्टरबारे थाहा नै हुदैँन । तर खासमा तिनीहरुले नै वास्तविकता देखाउँछन , किनभने यस्ता फिल्टरहरुले नै हामी कुन कुरामा ध्यान दिदैँ छौँ भन्ने बताउँछन् । म एउटा उदाहरण दिन्छु : सुन्नको लागि नियत पनि महत्वपुर्ण कुरा हो । जब मैले बिहे गरेँ , मैले वाचा गरेको थिएँ उनका कुरा सधैँ सुन्नेछु जिन्दगीमा पहिलो पटक । र अहिले म सधैँ यो कुरा पुरा गर्न सकेको छैन । ( हाँसो ) तर यस्तो अभिप्राय राख्नु सम्बन्धमा राम्रो हुन्छ । तर यो पनि सबै होइन । ध्वनिले नै हामीलाई स्पेस( स्थान ) र समयमा स्थापित गराउँछ । यदि तपाईले अहिले यो कोठामा आँखा बन्द गर्नुभयो भने पनि तपाईँले यो कोठाको साइज अनुमान लगाउन सक्नुहुन्छ प्रतिध्वनिबाट र भित्ताहरुबाट फर्केको आवाज सुनेर । र यहाँ कति मान्छे छन भन्ने पनि अनुमान लगाउन सकिन्छ किनभन्दा सानासाना आवाजहरु तपाईँहरु सुनिरहनुभएको छ । अनि ध्वनिले हामीलाई समयमा राख्छ , किनभन्दा ध्वनिमा सधैँ समय पनि समाहित हुन्छ । खासमा , म के भन्न रुचाउँछु भने सुनाई नै प्रमुख कुरा हो जसबाट हामी समयलाई अनुभव गर्छौँ विगतदेखि भविष्यसम्म । त्यसैले " ध्वन्यात्मकता नै समय र अर्थ हो( Sonority is time and meaningJean- Luc Nancy ) " -- एउटा राम्रो उद्गार । मैले सुरुमा नै भनेको थिएँ , हामीहरु सुन्ने क्षमता गुमाउँदै छौँ । मैले किन त्यस्तो भनेँ त ? त्यसको पछाडि धेरै कारणहरु छन् । पहिलो , हामीले रेकर्डिङ प्रविधि पत्ता लगायौँ -- पहिले लेखाई , त्यसपछि ध्वनि रेकर्डिङ अनि अहिले भिडियो रेकर्डिङ । जुन ध्यान र शुध्द सुन्ने प्रयास गरिन्थ्यो त्यो सजिलो हराएर गयो । दोस्रो , संसार धेरै कोलाहलमय छ , ( हल्ला ) यस्ता कर्कश हल्लाहरु भइरहेछन , श्रव्य र दृश्य दुवैमा , अनि सुन्न गार्हो हुदै छ , अनि सुन्दैमा थाकिने भइसक्यो । धेरै मानिसहरुले हेडफोन प्रयोग गर्छन , तर त्यसले पनि ठुला , सार्वजनिक स्थल , जस्तै यहाँ , यी साझा ध्वनिहरु , लाखौँ , साना , मसिना व्यक्तिगत ध्वनिवृत्तमा परिवर्तन हुन्छन् । यस्तो परिदृश्यमा , कसैले कसैलाई सुनेको हुदैँन । हामीहरु अधैर्य बन्दै छौँ । हामीलाई वक्तृत्व मन पर्दैन , चाखलाग्दो बयान मन पर्छ । साथै कुराकानीको कला प्रतिस्थापित हुदैँ छ -- खतरनाक रुपमा , मेरो विचारमा -- व्यक्त्तिगत सन्चारले । म भन्न सक्दिन यो प्रवचनमा कतिको सुनिएको छ , दुखद कुरा यो सर्वत्र छ , खासगरि संयुक्त अधिराज्यमा । हामीहरु कम संवेदनशील हुदैँ छौँ । हाम्रा मिडियाहरु कराउनै पर्छ हेडलाइनहरु तिर हाम्रो ध्यान तान्न । र यसले के बताउँछ भने हाम्रो ध्यान पुग्दैन साना , मसिना , अनि कम चर्चा गरिएकामा । यो गम्भिर समस्या हो कि हामी सुन्ने क्षमता गुमाउदैँ ‍छौँ । यो साधारण हुदैँ होइन । किनभने सुनाई हाम्रो बुझाईको ढोका हो । सचेत सुनाईले सधैँ बुझाईलाई सघाउँछ । र सचेत सुनाई बिना यस्ता कुरा हुन सक्छन -- एउटा यस्तो संसार जहाँ एउटाले अर्कोलाई सुन्दैन , पक्कै पनि डरलाग्दो ठाउँ हुनेछ । त्यसैले म के कुरा बाँड्न चाहन्छु भने पाँच साधारण अभ्यासहरु , साधनहरु जुन तपाईँ सगैँ लिएर जहाँ पनि पुग्न सक्नुहुन्छ , आफ्नो सचेत सुनाईलाई सुधार्न । के तपाईँहरु यो चाहनुहुन्छ ?

(src)="5"> -- به نظرم به نحو خطرناكي -- با صدا و سيما جايگزين مي‌‌شود . من نمی دانم چقدر گوش دادن در این گفتگو هست ، چيزي كه متاسفانه بسيار رايج است ، خصوصا در انگلستان ، اين است كه ما داريم بی تفاوت مي‌شويم . رسانه‌های ما باید با چنین سرفصلهايي سر ما فریاد بزنند تا توجه ما را جلب کنند . و این بدان معناست که برای ما توجه كردن به ( صدای ) آرام ، لطیف ، و ملایم كار دشواري است . این یک مشکل جدی است که ما در حال از دست دادن " گوش دادنِ " مان هستیم . این مساله كوچكي نیست . زيرا گوش دادن ( ابزار ) دسترسی ما به درک است . گوش دادن آگاهانه همیشه ایجاد درک می کند . و فقط با گوش ندادن آگاهانه چنان اتفاقاتي می‌افتد -- دنیایی که هیج یک از ما به یکدیگر اصلا " گوش نسپاريم ، بي‌شک بسیار ترسناک خواهد بود . بنابراین من می خواهم با شما پنج تمرین ساده را در میان بگذارم ، چيزهايي که بتوانید با خود ببريد ، تا گوش دادن آگاهانه خود را تقويت كنيد . آیا می خواهید ؟ ( حضار : بله . ) خوبه . اولین كار ، سکوت است . فقط سه دقیقه سکوت در روز تمرین فوق العاده‌ای است كه بتوانيد گوشهایتان را دوباره تنظيم كرده و كوك كنيد به طوری که بتوانید دوباره صدای آرام را بشنوید . اگر شما نتوانستید به سکوت محض برسيد ، دنبال سکوت باشید ، این بسیار خوب است . دوم ، من این را تركيب‌کننده می نامم .
(src)="6"> ( سر و صدا ) حتی اگر در محیط پر سر و صدایی مثل این بودید -- ما وقت زیادی را در مکانهایی مثل این می گذرانیم -- در قهوه‌فروشی به اين گوش دهید كه چند تا کانال صدا را من می توانم بشنوم ؟ چند تا کانال منحصر به فرد صدا در این تركيب می شنوم ؟ مي‌توانيد این کار را در يك مکان زیبا ، مثل يك دریاچه ، انجام بدهيد . صداي چند تا پرنده را می‌شنوم ؟ آنها در کجا هستند ؟ این امواج کجا هستند ؟ این تمرین برای بهبود بخشیدن به کیفیت گوش دادنتان بسيار عالي است . سوم : من اسم این تمرین را چشيدن می‌گذارم ، این تمرین زیباییست . درباره لذت بردن از صداهاي جهان است . به عنوان مثال ، این خشک کن گردان من است .
(src)="7"> ( خشک کن ) این يه والس ( نوعی موسیقی ) است . یک ، دو ، سه ، یک ، دو ، سه ، یک ، دو ، سه . من عاشق اینم . یا فقط این یکی را امتحان کنید .
(trg)="2"> ( श्रोताहरु : हजुर ) राम्रो । पहिलो हो शान्ति । दिनमा तीन मिनेट ( शान्तिमा) मौन बस्नु एउटा राम्रो अभ्यास हो जसले तपाईँका कानलाई जाँचेर पहिलेकै अवस्थामा पुर्याउँछ अनि तपाईँले पहिले जस्तै सुन्न सक्नुहुन्छ । यदि पुर्ण शान्ति मिल्दैन भने चुपचाप भए पनि हुन्छ । दोस्रो , म यसलाई मिक्सर भन्छु । ( हल्ला ) यदि यस्तो कोलाहलमय वातावरणमा तपाईँ पर्नुभयो भने -- र हामी सबैजसोले धेरैजसो समय यस्तै हल्लामा बस्छौँ -- कफि बार सुनौँ कति च्यानलहरु मैले सुन्न सक्छु त ? ती मध्ये कति च्यानललाई मैले खासमा सुनिरहेको हुन्छु ? तपाईँले यो सुन्दर ठाउँमा पनि गर्न सक्नुहुन्छ , जस्तै तालको छेउछाउमा । कति चराको आवाज म सुन्न सक्छु ? तिनीहरु कहाँ छन ? अनि त्यो छाल नि ? यो एउटा राम्रो अभ्यास हो सुन्ने क्षमताको गुणस्तर बढाउनको लागि । तेस्रो , यो अभ्यासलाई म रमाउनु भन्छु , र यो एउटा सुन्दर अभ्यास हो । यो साधारण आवाजहरुमा नै रमाउनुसित सम्बन्धित छ । ल , उदाहरणको लागि , मेरो सुकाउने मेसिनलाई लिउँ । ( ड्रायरको आवाज ) यो वाल्ट्ज सङ्गीत हो । एक , दुइ , तीन। एक , दुइ , तीन। एक , दुइ , तीन । मलाई यो मन पर्छ । अथवा यो पो विचार गर्ने कि ?

(src)="8"> ( قهوه خردکن ) واوو ! بنابراین صداهای جهان می تواند واقعا جالب باشند اگر شما به آنها توجه کنید . من آن را سرود كُر پنهان می نامم . كه همواره در اطراف ما هست . تمرین بعدی که احتمالا مهم ترین تمرينهاست ، اگر چنانچه فقط یک چیز را جدا کنید . این موقعیت‌هاي گوش دادن است -- به اين معنا که شما می توانید موقعیت گوش دادن خود را به چيزي که مناسب گوش دادن شما است تغيير دهيد . این بازی با آن فیلترهاست . ( فرهنگ ، زبان ، ارزش‌ها ، باورها ، نگرش‌ها ، انتظارات ، مقاصد ) به خاطر دارید ، من این فیلترها را در ابتدا به شما دادم .
(src)="9"> ( فرهنگ ، زبان ، ارزش ها ، باورها ، نگرش ها ، انتظارات ، مقاصد ) این شروع بازی با آنها به عنوان اهرم است ، تا از آنها آگاه شویم و آنها را به محل متفاوتی حرکت دهیم . در اینجا فقط برخی از موقعیتهای گوش دادن ، یا مقیاسهای موقعیت گوش دادن هست که می توانید از آنها استفاده كنيد . خیلی زیادند . از آنها لذت ببرید ، بسیار هیجان انگیز هستند . و در آخر ، كلمه‌اي از حروف مخفف . شما می توانید از این برای گوش دادن ، برای گفتگو و ارتباط برقرار کردن استفاده کنید . اگر شما در هر یک از این نقش ها هستید -- ( فعال ، منفعل ، تقلیل ، توسعه ای ، انتقادی ، انتقالی ) و به نظرم شامل هر کسی مي‌شود که به این بحث گوش ميدهد -- آن كلمه ساخته شده از حروف مخفف رسا RASA است که واژه‌اي سانسکریت برای شيره يا جوهر است . ر در رسا( R ) ، ( RASA ) حرف اول ( Receive) دریافت کردن است ، که بدين معناست به شخص ( رهبران ، معلمان ، همسران، والدین ، دوستان) توجه كنيد .
(src)="10"> ( A ) حرف اول ( Appreciate) قدردانی کردن است ، كه صداي كمي تولید مي‌كند مثل اووم ، آه ، خوبه ؛ ( S ) حرف اول ( Summarize) خلاصه کردن است ، كلمه " از اينرو " در ارتباطات بسیار مهم است ؛ ( A ) حرف اول ( Ask ) پرسیدن است ، سوال‌ها را بعدا بپرسید . اكنون صدا همه اشتیاق و علاقه من است ، زندگی من است . من در این مورد یک کتاب نوشتم . از اينرو من زندگي ميكنم كه گوش کنم . برای بیشتر مردم این تقاضاي بیش از حدي است . اما من معتقدم که هر انسانی نیار به آگاهانه گوش دادن دارد تا تمام و كمال زندگی كند -- مرتبط شدن در زمان و مکان با دنیای فیزیکی اطرافمان ، و مرتبط شدن برای درک یکدیگر ، نه اینکه بگوئيم ما به لحاظ معنوی با يكديگر مرتبط هستيم ، چرا كه در همه‌ راه‌هاي معنوی که من می شناسم گوش فرا دادن و تعمق در مركز قرار دارد . به همین دلیل لازم است در مدارسمان گوش دادن را به عنوان یک مهارت آموزش دهيم . چرا تدریس نمی‌شود ؟ این دیوانگیست . اگر ما بتوانیم گوش دادن را در مدارس مان آموزش دهیم ، ما می توانیم گوش دادن مان را از شیب لغزنده ترسناک و خطرناک این جهان ، که درباره صحبت کردم را بگیریم و به مکانی که در آن همه در همه حال آگاهانه گوش می‌كنند -- یا حداقل مي‌توانند آگاهانه گوش كنند ببريم . نمي‌دانم كه این کار چگونه باید انجام شود ، اما این تد TED است ، و من فکر می کنم جامعه تدTED توان هر کاری را دارد . بنابر این من از شما دعوت می کنم که با من مرتبط شوید ، با یکدیگر مرتبط باشید ، این ماموریت را بگیرید و بیایید گوش دادن را در مدارس آموزش دهیم ، وجهان را در یک نسل به جهان گوش دادن آگاهانه بدل كنيم -- جهانی از ارتباطات ، جهانی از درک و جهانی از صلح . با سپاس از اينكه امروز به من گوش سپرديد .
(trg)="3"> ( कफि पिस्ने ) आहा ! यस्ता साधारण ध्वनिहरु पनि रोचक हुन्छन ध्यान दिने हो भने । म यसलाई अदृश्य वाद्य भन्छु । यस्ता ध्वनि सधैँ हाम्रो वरिपरि भेटिन्छन । अर्को अभ्यास जुन सबैभन्दा महत्वपुर्ण हुन पनि सक्छ , जब तपाईँले एउटा कुरा छोड्नुहुन्छ । त्यो सुन्ने अवस्था वा आसन हो -- मुल कुरा के भने तपाईँले आफ्नो सुन्ने आसन वा अवस्था परिवर्तन गर्ने जबसम्म उचित सुन्ने अवस्थामा पुगिदैँन । यो पनि ती फिल्टरहरुसँग नै खेल्ने हो । तपाईँलाई याद छ नि , मैले सुरुमा तपाईहरुलाई फिल्टर दिएको थिएँ । अब यसको खेल सुरु भयो तिनिहरुलाई लिभर जस्तो गरेर तिनीहरुबारे सचेत हुने र फरकफरक ठाउँमा सारेर हेर्ने । यी केही सुन्ने अवस्था वा आसनहरु हुन , जुन तपाईँहरु प्रयोग गर्न सक्नुहुन्छ । यस्ता धेरै छन । यसमा रमाउनुस । यो रोचक पनि छ । अनि अन्तिममा एउटा संक्षेप है । तपाईँले यसलाई सुनाईमा वा सन्चारमा प्रयोग गर्न सक्नुहुन्छ । यदि तपाईँ यस्तो रोलमा हुनुहुन्छ भने -- र मलाई लाग्छ सबैजसो जो यो प्रवचन सुन्दै हुनहुन्छ -- यो संक्षेप हो ´रस ' । ( RASA ) जुन एउटा संस्कृत शब्द हो रस वा सारको लागि । अब ´रस´ को पुरा रुप हुन्छ पाउनु ( Receive ) अर्थात स्रोत तिर ध्यान दिएर केहि पाउनु , सराहना गर्नु ( Appreciate ) , सानो आवाज निकाल्नु जस्तै अँ , ओहो , ठिक छ , सारांश निकाल्नु ( Summarize ) , " त्यसैले " भन्ने शब्द सन्चारमा धेरै महत्वपुर्ण छ , अनि सोध्नु( Ask ) , पछि प्रश्न सोध्ने । अहिले आवाज नै मेरो लागि उत्साह हो , यो नै मेरो जिवन हो । मैले यसकै बारेमा किताब लेखिसकेँ । त्यसैले म सुन्नकै लागि बाँच्छु । यो अति नै धेरै हुन सक्छ कति मानिसहरुको लागि । तर म के मा विश्वास गर्छु भने मान्छेले सचेत भएर सुन्नुपर्छ पुरा जिवन जिउनलाई‍ -- स्थान ( space ) र समयमा जोडिन हाम्रो वरपरको भौतिक संसारसँग , एक अर्काको बुझाइलाई जोड्न , आध्यात्मिक संयोजनको कुरै नगरौँ , किनकि मैले थाहा पाएको आध्यात्मिक मार्गमा सुनाइ र यसको मनन नै केन्द्रमा रहेको छ । त्यसैले हाम्रा स्कुलहरुमा सुन्न सिकाइनु पर्छ एउटा सीपको रुपमा । यो किन गरिदैनँ ? अनौठो छ । यदि हामीले सुनाइलाई स्कुलमा सिकाइयो भने , हाम्रो सुनाइलाई भिरालो धरापबाट खतरनाक संसारमा ल्याउन सक्छौँ जसको बारेमा मैले कुरा गरेँ र त्यहाँ लैजान सक्छौँ जहाँ सबै सचेत भएर सुनिरहेका हुनेछन -- अथवा कम्तिमा यसको लागि तयार हुनेछन । अहिले त्यो कसरी होला भन्न सकिदैँन , तर यो TED हो , र मलाई लाग्छ TED समुदाय जे गर्न पनि सक्षम छ । त्यसैले म तपाईँलाई मसँग सम्पर्क गर्न निम्त्याउँछु , र सबैसँग सम्पर्कमा रहनको लागि , यो कार्यलाई सबैतिर पुर्याउनुहोस अनि स्कुलमा पनि सुनाइ सिकाइयोस , जसले संसारलाई यस्तो पुस्तामा रुपान्तरण गरोस जुन सचेत सुनाइ सहितको हुनेछ -- संचार सम्पर्कको संसार , बुझाइको अनि शान्तिको संसार । मलाई आज सुनिदिनु भएकोमा धन्यवाद । ( ताली )

# fa/ES2CdQGmHJoC.xml.gz
# ne/ES2CdQGmHJoC.xml.gz


(src)="1"> حالا وقت مناسبی برای معرفی برخی اصطلاحات پایه که معمولا در هوش مصنوعی جهت متمایز کردن مسائل مختلف کاربرد دارند میباشد . اولین کلمه ای که به شما آموزش میدهم مفهوم " کاملا قابل مشاهده " در مقابل " تا حدی قابل مشاهده " است . یک محیط را " قابل مشاهده کامل " مینامیم در صورتی که چیزهایی که عامل شما می تواند حس کند در هر لحظه از زمان کاملا جهت اتخاذ تصمیمی مطلوب کافی باشد . بنابراین ، بعنوان مثال ، در بسیاری از بازیهای کارتی ، وقتی تمامی کارتها روی میز است ، دیدن لحظه ای تمامی این کارتها واقعا جهت اتخاذ تصمیم مطلوب کافی میباشد . در مقابل ، برخی محیط ها وجود دارند که در آنها برای اتخاذ بهترین تصمیم ممکن نیاز است عامل دارای حافظه باشد . بعنوان مثال ، در بازی پوکر ، کارتها همگی روی میز قرار ندارند ، و به خاطر سپردن حرکتهای گذشته به اتخاذ تصمیمی بهتر کمک خواهد کرد . جهت ادراک کامل این اختلاف ، اثر متقابل یک عامل را با محیط پیرامون و حسگرها و محرکهایش در نظر بگیرید ، و اینکه این تاثیر متقابل طی چند سیکل صورت میپذیرد ، که آنها را سیکل های ادراک- عمل مینامیم . برای اکثر محیط ها ، کافیست فرض کنیم که محیط دارای نوعی وضعیت درونیست . برای مثال ، در یک بازی با ورق که در آن کارتها روی میز قرار ندارند ، وضعیت شامل کارتهای موجود در دست شما خواهد بود . محیط به طور کامل قابل مشاهده است در صورتیکه حسگرها همیشه بتوانند تمامی وضعیت محیط را مشاهده نمایند یا نمایش دهند . این محیط تا حدی قابل مشاهده است که گیرنده فقط بتواند قسمتی از وضعیت کامل را مشاهده یا ارائه نماید ، اما نگهداری اندازه گیریهای گذشته اطلاعات تکمیلی از وضعیت در اختیار ما قرار میدهد که در حال حاظر قابل مشاهده نیست . بنابراین در هر بازی ، به عنوان مثال ، که حرکتهای گذشته اطلاعاتی پیرامون کارتهای موجود در دست فرد دارند ، این بازیها تا حدی قابل مشاهده هستند ، و این بازیها به برخورد متناسب و متفاوتی نیاز دارند . خیلی اوقات عامل هایی که محیط تا حدی قابل مشاهده ارتباط دارند نیاز به حافظه داخلی برای درک وضعیت محیط دارند ، و بطور مفصل خواهیم پرداخت به این موضوع هنگامی کخ از مدل مارکوف پنهان صحبت شود و چگونه این ساختار اینگونه حافظه داخلی دارد . اصطلاح دوم برای محیط ها مربوط به اینست که آیا محیط قطعی یا تصادفی است . محیط قطعی محیطیست که در آن اعمال عامل شما بطور منحصر به فرد خروجی را تعیین می کنند . بنابراین ، بعنوان مثال ، در شطرنج ، حرکت دادن مهره ها بصورت تصادفی نیست . اثر حرکت یک قطعه به طور کامل از پیش تعیین شده بوده ، و این مهره را به هر جای دیگری که منتقل نماییم ، نتیجه همان است . که ما آن را قطعی می نامیم . بازی های مبتنی بر تاس ، به عنوان مثال ، مثل تخته نرد ، تصادفی هستند . با اینکه میتوانید مهره ها را بطور قطعی حرکت دهید ، نتیجه یک عمل شامل انداختن یک تاس اسن ، که شما نمی توانید آن را پیش بینی کنید . نتیجه تاس انداختن درجه ای از تصادفی بودن را در ذات خود دارد ، که باعث میگردد ما آن را تصادفی بدانیم . حال اجازه دهید در مورد گسسته در مقابل مستمر صحبت نماییم . محیط گسسته محیطیست که تعداد محدودی عمل برای انجام دارید ، و چیزهایی که میتوانید حس کنید نیز محدود است . بنابراین ، برای مثال در شطرنج ، دوباره ، تعداد موقعیت های صفحه محدود می باشند ، و اعمالی که می توانید انجام دهید نیز محدود هستند . این با یک محیط پیوسته متفاوت است که در آن اقدامات احتمالی و چیزهایی که می توانید حس کنید بی نهایت اند . بنابراین ، بعنوان مثال ، در پرتاب دارت بی نهایت زاویه برای پرتاب و سرعت اولیه وجود دارد . در نهایت ، محیط های خوش خیم در مقابل خصمانه تمایز قائل میشویم . در محیط های خوش خیم ، محیط ممکن است تصادفی باشد . ممکن است تصادفی هم باشد ، اما هدفی به خودی خود ندارد که با اهداف خود در تناقض باشد . بنابراین ، بعنوان مثال ، وضعیت آب و هوا خوش خیم است . ممکن است تصادفی تغییر کند . ممکن است نتیجه اعمال شما را تحت تاثیر قرار دهد . اما از روی قصد و عمدی اینکار را نمی کند . در مقایسه محیط های خصمانه ، مانند بسیاری از بازی ها مثل شطرنج ، که حریف واقعا برای کار بر علیه شما همت کرده است . به نظر می رسد یافتن اقدامات خوب و مناسب در محیط های خصمانه به مراتب سخت تر است چرا که حریف مدام اقدامات شما را مشاهده و برای جلوگیری از اجرای هدف شما تلاش میکند نسبت به محیط زیست خوش خیم ، که محیط ممکن است صرفا تصادفی باشد اما عمدا علاقه ای به سخت تر کردن کار برای شما را ندارد . خوب ، بیایید ببینیم این عبارات چقدر برای شما مفهوم دارند و به امتحان بعدی برویم .
(trg)="1"> केहि आधारभूत शब्दावली परिचय गर्नु राम्रो हुनेछ विभिन्न प्रकारका समस्याहरुलाई प्रभेद गर्न जुन कृत्रिम बुद्धिमा सामान्यतः प्रयुक्त हुन्छन् । मैले पढाँउने प्रथम शब्द पूर्णतया पर्यवेक्षणीयको प्रति आंशिकरूपे पर्यवेक्षणीय हो । एक परिवेशलाई पूर्णतया पर्यवेक्षणीय त्यति बेला भनिन्छ जब तपाँइँको अभिकर्ताले कुनै समयमा संवेदन गर्नाले पूर्णरूपमा इष्टतम निर्णय गर्न पर्याप्त हुन्छ । जस्तै , उदाहरणका लागि , पठित्र( कार्ड् ) खेलहरुमा , जब सबै पठित्रहरु अधिदेवनमा छन् , सबै पठित्रहरुको क्षणिक स्थानमा तब त्यो इष्टतम निर्णय लिन पर्याप्त छ । यो अरु केहि परिवेशसँग वैषम्य राख्छ जहाँ तपाँइँले अभिकर्ता स्मृतिको पक्षमा रहेर उत्तम सम्भाव्य निर्णय लिनुपर्छ । जस्तै उदाहरणका निम्ति , पोकर् खेलमा , पठित्रहरु अधिदेवनमा प्रकाशितरूपमा हुदैनन्न । र पूर्वचाल स्मरणले उच्चतर निर्णय लिन सकिन्छ । पूर्णतया भिन्नता बुझ्न , अभिकर्ताको परिवेशसँगको अन्तर्क्रिया हेर्नुहोस् संवेदकहरु तथा क्रियाकारकहरुका माध्यमले , र यो अन्तर्क्रिया अधिक चक्रहरुमा हुन्छ , बहुधा यस्लाई अवगम क्रिया चक्र भनिन्छ । अधिक परिवेशहरुका लागि , के अभिगृहीत गर्न सुविधाजनक हुन्छ भने कि परिवेशको केहि प्रकारको आन्तरिक स्थिति हुन्छ । जस्तै उदाहरण , एक पठित्र खेलमा जहाँ पठित्रहरु प्रकाशितरूपमा अधिदेवनमा छैनन्न , स्थिति तपाँइँको हातमा भएका पठित्रहरुसँग सम्बन्धित हुन्छन् । एक परिवेश तब पूर्णतया पर्यवेक्षणीय हुन्छ जब संवेदकहरुले सदैव परिवेशको सम्पूर्ण स्थिति देख्न सक्छन् । त्यो आंशिकरूपे पर्यवेक्षणीय हुन्छ जब संवेदकहरुले केहि मात्र स्थिति देख्न सक्छन् , तथापि अतीत मापन स्मरणले हामिलाई अझ अतिरिक्त सूचना प्रधान गर्छ जुन तत्क्षणा नै लक्षणीय हुदैन । त्यसैले कुनै पनि खेल , उदाहरणका निम्ति , जस्मा पूर्वचालको सूचना अनुसार व्यक्तिको हातमा के छ भनेरा थाहा पाँउन सकिन्छ , ति खेलहरु आंशिकरूपे पर्यवेक्षणीय हुन , र तिनलाई भिन्न प्रकारको व्यवहार गर्नुपर्छ । बहुधा अभिकर्ताहरु जो आंशिकरूपे पर्यवेक्षणीय परिवेशसँग व्यवहार गर्छन् तिनलाई आन्तरिक स्‍मृतिको आवश्यकता पर्छ परिवेशको स्थिति के छ भनेर बुझ्न , र हामिहरुले यसबारेमा व्यापकरूपमा कुरा गर्नेछौँ जब हामिहरु गुप्त मार्कोव् प्रतिरूप जस्मा कसरी यो संरचना सँग आन्तरिक स्मृति छ भनेर । परिवेशहरु दोस्रो शब्दावली यदि परिवेश निर्धारणात्मक वा प्रसम्भाव्य छ भने सम्बन्धि छ । निर्धारणात्मक परिवेश त्यो हो जस्मा तपाँइँको अभिकर्ताको क्रियाहरुले अनन्यरूपमा परिणामको निर्धारण गर्छ । त्यसैले , उदाहरणका लागि , बुद्धिचालमा , तपाँइँले आफ्नो अयानयीन चलाँउदा त्यहाँ कुनै यादृच्छिकता हुदैन । अयानयीनको चलाँउनुको प्रभाव सम्पूर्णतया पूर्वनिर्धारित हुन्छ , र मैले त्यहि अयानयीनलाई जहाँ चलाएपनि , परिणाम समान रहनेछ । यसलाई हामि निर्धारणात्मक भन्छौँ । पासा भएका खेलहरु , जस्तै उदाहरण , ब्याक्गमन् जस्तै , प्रसम्भाव्य हुन् । जब कि तपाँइँले तपाँइँका अयानयीनहरुलाई निर्धारणात्मकरूपमा चलाउँन सक्नुहुन्छ , तर पासा फाल्नु जस्तो कार्यको परिणाम भविष्यवाणी गर्न सकिदैन् । पासाको परिणाममा केहि मात्रा यादृच्छिकता छ , त्यसैले , हामि त्यसलाई प्रसम्भाव्य भन्छौँ । विविक्त र निरन्तरको कुरा गरौँ । विविक्त परिवेश त्यो हो जस्मा तपाँइँसँग सीमितरूपमा अधिक क्रिया विकल्पहरु हुन्छन् , र सीमितरूपमा नै अधिक संवेदन गर्न सक्ने कुराहरु हुन्छन् । त्यसैले , उदाहरणको लागि , बुद्धिचालमा पुनः , त्यहाँ सीमितरूपे अधिक पट्ट अवस्थाहरु हुन्छन् , र तपाँइँले गर्नसक्ने कुराहरु सीमितरुपे अधिक हुन्छन् । यो निरन्तर परिवेश भन्दा भिन्न छ जहाँ सम्भव क्रियाहरु वा तपाँइँले संवेदन गर्ने कुराहरु अपरिमित हुनसक्छन् । त्यसैले , उदाहरणको लागि , यदि तपाँइँले बाण फाल्नु भयो भने , त्यहाँ बाणलाई फाल्ने कोणहरु अपरिमितरूपे अधिक हुन्छन् । र तिनीहरुलाई त्वरित गर्ने । परिशेषे , हामि सौम्य र विरोधात्मक परिवेशहरुमा अन्तर हेर्छौँ । सौम्य परिवेशहरुमा , परिवेश यादृच्छिक हुनसक्छ । त्यो प्रसम्भाव्य हुनसक्छ , तर आफ्नो कुनै उद्देश्य छैन जस्ले हाम्रो उद्देश्यलाई प्रतिवाद गर्नसक्छ । त्यसैले , उदाहरणको लागि , अपक्षयण सौम्य हुन्छ । त्यो यादृच्छिक हुनसक्छ । त्यस्ले तपाँइँको क्रियाको परिणाममा पनि प्रभाव पार्नसक्छ । तर त्यो तपाँइँका निम्ति भएको होइन । यस्को विरोधात्मक परिवेशसँग वैषम्य के हुन्छ भने , बुद्धिचाल आदिखेलमा तपाँइँको प्रतिद्वन्द्वी तपाँइँलाई नै निकाल्नको निम्ति हुन्छ । के हुन्छ भने विरोधात्मक परिवेशहरुमा भद्र क्रिया पाउँन कठिनतर हुन्छ जहाँ प्रतिद्वन्द्वीले तपाँइँलाई सक्रियरूपमा निरीक्षण तथा तपाँइँले प्राप्त गर्न प्रयास गर्नुभएकोलाई प्रतिकार गर्छ सौम्य परिवेशसँग सापेक्षिक , जहाँ परिवेश चाँहि प्रसम्भाव्य हुनसक्छ किन्तु त्यो तपाँइँको जीवन गाह्रो बनाउँनमा रुचि राख्दैन । त्यसैले , हेरौँ कि कुन सीमासम्म यी अभिव्यक्तिहरुको अर्थ तपाँइँलाई लाग्यो , यो प्रश्नोत्तरी गरेर हेरौँ । त्यसैले यहाँ छन् ती चार संकल्पनाहरु पुनः " पूर्णतया पर्यवेक्षणीय " प्रति " आंशिकरूपे पर्यवेक्षणीय , "

(src)="2"> 4 مفهوم مورد بحث ما جهت یادآوری عبارتند از : کاملا قابل مشاهده مقابل تا حدی قابل مشاهده ، اتفاقی با تصادفی در مقابل قطعی ، پیوسته در مقابل گسسته ، خصمانه در مقابل خوش خیم . و اجازه دهید در مورد بازی چکرز از شما بپرسم . یک یا تمام آن دسته از ویژگی هایی مربوطه را انتخاب نمایید . بنابراین ، اگر فکر می کنید چکرز تا حدی قابل مشاهده است ، این گزینه را انتخاب نمایید . در غیر این صورت ، انتخابی نکنید . اگر فکر می کنید تصادفیست ، این گزینه را انتخاب نمایید . مستمر ، این گزینه را انتخاب نمایید ، خصمانه ، این گزینه را انتخاب نمایید . اگر در مورد بازی چکرز اطلاعاتی ندارید ، در گوگل جستجو نمایید و اطلاعاتی در مورد این بازی کسب کنید .
(trg)="2"> " निर्धारणात्मक " प्रति " प्रसम्भाव्य , " " निरन्तर " प्रति " विविक्त " ,
(trg)="3"> " विरोधात्मक " प्रति " सौम्य । " त्यसैले चेकर्स् खेलबारे सोधौँ । लागू हुने कुनै वा सबै गुणहरुमा चिह्न लगाँउनुहोस् । त्यसैले , यदि तपाँइँ चेकर्स् आंशिकरूपे पर्यवेक्षणीय हो भन्नुहुन्छ भने , यहाँ चिह्न लगाँउनुहोस् । अन्यथा , चिह्न नै नलगाँउनुहोस् । यदि त्यो प्रसम्भाव्य हो भन्नुहुन्छ भने , यस्लाई चिह्न लगाँउनुहोस् , निरन्तर , यस्लाई , विरोधात्मकको लागि यो । यदि तपाँइँलाई चेकर्स्को बारेमा जानकारी छैन भने गुगल् जाल अन्वेषण गर्नुहोस् चेकर्स्को बारेमा केहि धेरै सूचना प्राप्त गर्नाका निम्ति ।

# fa/EcSwqG8DzUaZ.xml.gz
# ne/EcSwqG8DzUaZ.xml.gz


(src)="1"> در دهه 1970 وقتی من اینجا در آکسفورد دانشجو بودم ، تصویر آینده جهان خیلی غم انگیز بود . انفجار جمعیت غیر قابل کنترل بود . قحطی در جهان غیر قابل پیشگیری بود . سرطان به صورت یک اپیدمی ناشی از مواد شیمیائی موجود در محیط داشت به کوتاه شدن عمر ما منجر می شد . باران اسیدی بر روی جنگلها می بارید . بیابان ها سالی یکی دو مایل گسترده تر می شدند . ذخائر نفت در حال اتمام بود . و ممکن بود یک زمستان اتمی کار ما را یکسره کند . هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد !
(src)="2"> ( خنده حضار ) . در کمال تعجب ، اگر به آنچه در واقع در این سالهای عمر من رخ داد بنگرید ، در آمد متوسط سرانه ی یک فرد نوعی روی کره ی زمین ، به عبارت صحیح ، با احتساب تورم ، سه برابر شده است . در طی سالهای زندگی من ، متوسط طول عمر سی درصد افزایش یافته است . مرگ و میر کودکان تا دو- سوم کاهش یافته است . تولید سرانه ی غذا یک سوم افزایش یافته است . و همه اینها در زمانی رخ داده که جمعیت جهان دو برابر شده است . چطور به این همه رشد رسیدیم ؟ -- فارغ از اینکه به نظر شما این چیزها خوب بوده یا بد -- چگونه ما این همه رشد را به دست آوردیم ؟ چگونه ما تنها جانورانی شدیم که هرچه جمعیتش بیشتر می شود ، موفقتر می شود ؟ بزرگی حباب در این نمودار اندازه ی جمعیت را نشان می دهد . و سطح افقی نمودار بیانگر سرانه تولید ناخالص داخلی است . فکر می کنم برای پاسخ دادن به این پرسش باید درک کنیم که چگونه انسان ها فکرهایشان را کنار هم می گذارند و به ایده هایشان این اجازه را می دهند که با هم ترکیب شوند ، بارها و بارها ترکیب شوند ، باهم تلاقی پیدا کنند و در اصل ، با هم بیامیزند . به عبارت دیگر ، شما نیاز دارید بفهمید که چطور ایده ها باهم لقاح و زناشوئی می کنند . از شما می خواهم تصور کنید ما چطور از ساختن اشیائی مانند این به ساختن چیزهایی مثل این رسیدیم . اینها هردو اشیائی واقعی هستند . یکی ، یک تبر دستی متعلق به عصر پارینه سنگی است ، حدود نیم میلیون سال قبل از نوع ساخته شده توسط انسان های راست قامت ( همو ارکتوس ) . خیلی واضح است که آن یکی یک ماوس کامپیوتر است . این ها هر دو بطرز اسرار آمیزی هم اندازه و هم شکلند . من سعی کردم بفهمم کدامیک بزرگتر است ، و تقریبا غیر ممکن بود . علتش این است که هر دو بگونه ای طراحی شده اند که در دست انسان جا شوند . هردوی این ها تکنولوژی اند . در نهایت ، شباهتشان چندان هیجان انگیز نیست . تنها به شما می گوید که هر دو برای جا شدن در دست انسان طراحی شده . تفاوتها چیزی است که توجه مرا جلب کرده . چرا که سمت چپی به گونه ای ساخته شده که کاملا غیر قابل تغییر باشد ، برای حدود یک میلیون سال -- از یک و نیم میلیون تا نیم میلیون سال قبل . انسان های راست قامت ( همو ارکتوس ) ، چنین ابزاری را برای 30 هزار نسل می ساختند . البته تغییرات اندکی وجود داشت ، ولی در آن زمان ابزار کندتر از ساختار اسکلت بدن تغییر می کردند . هیچ پیشرفتی نبود ، هیچ نوآوری . این مسئله ، غیر قابل باور است ؛ ولی واقعیت دارد . در حالی که شیء سمت راست بعد از پنچ سال از رده خارج می شود . و تفاوت دیگری هم هست ، و آن اینکه شیء سمت چپ ، فقط از یک ماده تشکیل شده است . شیء سمت راست از معجونی از مواد مختلف تشکیل شده ، از سیلیکون گرفته تا فلز و پلاستیک و غیره . وعلاوه بر این ، معجونی است از ایده های مختلف ، ایده ی پلاستیک ، ایده ی لیزر ، ایده ی ترانزیستورها . همه ی این ها در این فن آوری با هم ترکیب شده اند . و آن همین ترکیب است ، این فن آوری بر روی هم انباشته ، این چیزی است که مرا مجذوب می کند . چرا که من فکر می کنم این همان کلید فهم همان چیزی است که در جهان دارد اتفاق می افتد . بدن من هم انباشته ایی از ایده ها است ، ایده ی سلول های پوست ، ایده ی سلول های مغز، ایده ی سلول های کبد . اینها با هم جمع شده اند . چگونه تکامل این انباشتن ها و ترکیب ها را انجام می دهد ؟ خوب ، از تکتیر و لقاح جنسی استفاده می کند . در گونه ای از جانوران که فاقد خاصیت جنسی هستند ، اگر دو جهش ژنتیکی مختلف را در دو جانور مختلف در نظر بگیرید ، یکی سبز و دیگری قرمز ، یکی باید قاعدتا بهتر از دیگری باشد . یکی منقرض می شود تا دیگری زنده بماند . اما اگر یک گونه جانور دارای خاصیت جنسی را در نظر بگیرید ، آن وقت این امکان هست که یک جانور هردو جهش ژنتیکی را از اجداد مختلفش به ارث ببرد . بنابرین ، آنچه لقاح جنسی می کند این است که شخص را قادر می سازد تا نقش جدیدی بر نوآوری های ژنتیکی کل جانوران آن گونه طرح بزند . این فقط به تیره وراثتی خودش محدود نمی شود . چه فرایندی همان تاتیر را در تکامل فرهنگی دارد تاثیری که لقاح جنسی در تکامل زیستی دارد ؟ و من فکر می کنم پاسخ این سوال " تبادل " است ، روال مبادله ی یک چیز در قبال چیز دیگر . این یک ویژگی منحصر به فرد انسان ها است . هیج حیوان دیگری اینکار را نمی کند . در آزمایشگاه می توانید مبادله کردن خیلی مختصر را به آن ها بیاموزید . و مسلما در میان حیوانات دیگر هم تعامل وجود دارد . اما مبادله ی یک چیز در قبال چیز دیگر هیچ وقت رخ نمی دهد . چنانکه آدام اسمیت گفت : " هیچ وقت هیچ کسی ندیده که یک سگ استخوانی را با یک سگ دیگر عادلانه مبادله کند . "
(trg)="1"> जब म १९७० तिर यहाँ अक्सफोर्डको बिधार्थी थिएँ बिश्वको भबिष्य त्यती आशालाग्दो थिएन / जनसंख्या वृद्धि रोक्नै नसकिने खालको थियो / भोकमरी हटाउनै नसकिने थियो / वातावरणमा भएको रसायनको कारणले फैलिएको क्यान्सरले हाम्रो जीवन छोट्याउदै थियो / जंगलहरूमा अम्ल वर्षा भैरहेको थियो / हरेक वर्ष थप एक दुई माईलले मरुभूमिकरण भईरहेको थियो| तेलको भण्डार रित्तिदै थियो / र , शीतकालीन परमाणुले हामीलाई सिध्याउन सक्थ्यो / तर त्यस्तो केही भएन / ( हाँसो ) आश्चर्यजनक रुपमा , यदि तपाईंहरू मेरै जीवन अबधिमा वास्तवमा के के भयो त भनेर हेर्नु हुन्छ भने , यही ग्रहको औषत मान्छेको औषत प्रति व्यक्ति आय साँचो अर्थमा , स्फीतिलाई समायोजन गर्दा , तीन गुणा भयो / मेरै जीवन अबधिमा आयु ३० प्रतिशतले वृद्धि भयो / बाल मृत्यु दर दुई तिहाईले कम भयो / प्रति व्यक्ति खाद्य उत्पादनमा एक तिहाईले वृद्धि भयो / र यो सँगसँगै जनसँख्या दोब्बर पुगेको छ / हामीले कसरी यो सब प्राप्त गर्यौं - तपाईं यसलाई राम्रो कुरा मान्नु हुन्छ या हुन्न - हामीले कसरी यो सब प्राप्त गर्यौं त ? हामी कसरी त्यस्तो प्रजाति बन्यौं जसको संख्या जति बढ्यो उति बढि समृद्ध हुन्छ ? यो ग्राफमा बिन्दुको आकारले जनसँख्याको आकार जनाउँछ / र ग्राफको तहले प्रति व्यक्ति कुल ग्राहस्थ उत्पादन जनाउँछ / मलाई लाग्छ यो सवालको जवाफको लागि कसरी मानव जातिले आफ्ना दिमागलाई एक ठाउँमा ल्याउन सके र आफ्ना विचारहरूलाई संयोजन र पुनर्संयोजन , सम्पर्क र , साँच्चै भन्नु पर्दा , संसर्ग गर्न सक्षम बनाउन सके भन्ने कुरा बुझ्नु पर्ने हुन्छ / अर्को शब्दमा , विचारहरू कसरी संसर्ग गर्छन भन्ने बुझ्नु पर्ने हुन्छ / कल्पना गर्नुहोस हामी कसरी यस्ता किसिमका वस्तुहरू बनाउने अबस्थाबाट यस्ता किसिमका वस्तुहरू बनाउने अबस्थामा आईपुग्यौं / यी दुवै वास्तविक वस्तुहरू हुन / एउटा पाँच लाख वर्ष भन्दा अगाडि ढुंगे युगमा होमो इरेक्टस प्रजातिका मानिसहरूले बनाएको जस्तै हाते औजार हो / अर्को स्वाभाविक रुपमा कम्प्युटरको माउस हो / यी दुवै पत्याउनै नसकिने गरी ठ्याक्कै एउटै आकार र उस्तै प्रकारका छन् / मैले कुन चाहीँ ठुलो छ भनेर पत्ता लगाउन खोजेँ तर त्यो झन्डै असम्भव छ / त्यो किन भने यी दुवै मान्छेको हातमा ठ्याक्क अटाउने गरी बनाईएका छन् / यी दुवै प्रविधि हुन / अन्त्यमा , तिनीहरुको समानता त्यती रोचक भने छैन / त्यसले ती दुवै केवल मान्छेको हातमा अटाउने गरी बनाईएका थिए भन्ने मात्र बताउँछ / यहि भिन्नताहरुलेनै मेरो रुचि जगाउँछन् / किनभने बायाँ पट्टिको चाहीँ एउटै डिजाइनमा बनाईएको थियो झन्डै १० लाख वर्ष सम्म -- १५ लाख वर्ष अघि देखि ५ लाख वर्ष अघि सम्म / होमो इरेक्टसहरुले यस्तै सामग्री ३०, ००० पुस्ता सम्म बनाए / पक्कै पनि केही परिवर्तनहरू भने थिए , तर ती दिनहरुमा सामग्रीहरु मानिसको रुप- रेखा भन्दा ढिलो परिवर्तन भए / त्यहाँ कुनै प्रगति थिएन , कुनै आविस्कार थिएन / यो एउटा असाधारण घटना हो , तर सत्य हो / जब की दायाँको वस्तु पाँचै वर्षमा काम नलाग्ने हुन्छ / र अर्को पनि भिन्नता छ , त्यो हो - बायाँको वस्तु एउटै पदार्थबाट बनेको छ / दायाँको वस्तु विभिन्न पदार्थहरुको मिश्रणबाट बनेको छ , सिलिकन र धातु र प्लाष्टिक इत्यादिबाट / त्यो भन्दा पनि बढि , यो फरक फरक आइडियाहरुको मिश्रण हो , प्लाष्टिकको आइडिया , लेजरको आइडिया , ट्रान्जिस्टरहरुको आइडिया| ती सबै आइडियाहरुको संयोजन गरिएको छ यो प्रविधिमा / र यो त्यो संयोजन हो , त्यो एकमुष्ठ प्रविधि हो , जसले म भित्र उत्सुकता जागृत गराउँछ / किनभने मलाई लाग्छ यो संसारमा के भईरहेको छ भनेर बुझ्नको लागि यो नै एउटा गोप्य तथ्य हो / मेरो शरीर पनि विचारहरुको थुप्रो हो , छालाका कोषहरुको विचार , गिदीका कोषहरुको विचार , कलेजोका कोषहरुको विचार / तिनीहरु सबै सँगै आएका छन् / क्रमिक विकासले कसरि संचिति , संयोजन जस्ता कुराहरू गर्छ ? खयर , यसले यौन प्रजननको प्रयोग गर्छ / अलैंगिक प्रजातिहरूमा , यदि तपाईं फरक फरक प्राणीहरुमा दुई भिन्न खालका रुपान्तरण पाउनु भयो भने , मानौं एउटा हरियो र अर्को रातो , एउटा अर्को भन्दा राम्रो हुनु पर्छ| एउटा अस्तित्वमा रहनको लागि अर्को लोप हुनु पर्छ| तर लैंगिक प्रजातिको मामिलामा भने विभिन्न वंशबाट दुवै किसिमका रुपान्तरणहरू ग्रहण गर्न सम्भव छ| त्यसैले संसर्गले के गर्छ भने हरेक सन्तानलाई सिंगो प्रजातिको आनुवंशिक आविस्कारहरूलाई ग्रहण गर्न सक्षम बनाउँछ| यो आफ्नो वंशमा मात्र सिमित छैन| त्यो के प्रकृया हो जसले सांस्कृतिक विकासक्रममा संसर्गले जैविक विकासक्रममा जस्तै असर पारिरहेको छ ? र मलाई लाग्छ यसको जवाफ विनिमय ( सट्टापट्टा ) हो , एउटा वस्तु अर्कोसँग विनिमय ( सट्टापट्टा ) गर्ने बानी हो| यो मान्छे मात्रको विशेषता हो| अरु कुनै प्राणीहरु त्यसो गर्दैनन| तपाईं प्रयोगशालामा तिनीहरूलाई अलिअलि विनिमय गर्न सिकाउन सक्नु हुन्छ| अनि वास्तवमै त्यसको प्रभाव अरु प्राणीहरूमा देख्न सकिन्छ| तर तिनीहरू एउटा वस्तुको विनिमय अर्को वस्तुसँग कहिल्यै गर्न सक्दैनन| आडम् स्मिथले भने झैँ कसैले पनि आजसम्म

(src)="3"> ( خنده حضار ) . شما می توانید یک فرهنگ بدون مبادله داشته باشید . شما می توانید یک فرهنگ بدون لقاح جنسی داشته باشید ، همان طور که در گذشته این گونه بوده ، شامپانزه ها ، نهنگ های قاتل و مخلوقاتی از این دست ، این ها دارای فرهنگ هستند . آنها برخی روشها را به یکدیگر یاد می دهند چیز هایی که دست به دست از والدین به فرزند منتقل می شود . چنانکه ، شامپانزه ها به یکدیگر یاد می دهند که چطور با سنگ دانه های سفت را بشکنند . اما تفاوت در این است که این فرهنگ ها هیچ گاه توسعه پیدا نمی کنند ، هیچ وقت رشد نمی کنند ، هیچ وقت انباشته نمی شوند ، و هیچ وقت با یکدیگر ترکیب نمی شوند . و دلیلش این است که لقاح جنسی وجود ندارد ، همان طور که قبلا این گونه بود ، هیچ گونه تبادل ایده ایی رخ نمی دهد . گروههای مختلف شامپانزه فرهنگهای متفاوتی نسبت به هم دارند . ولی تبادل ایده ها بین آنها وجود ندارد . اما چرا تبادل سطح زندگی را ارتقاء می دهد ؟ خب ، پاسخ این سوال را دیوید ریکاردو در سال 1817 داد . و ما در اینجا نظر او را از طریق یک داستان مربوط به " عصر حجر " بیان کردیم ، اگرچه که روش بیان او بر اساس وجود معاملات میان کشورها بود . ساختن یک نیزه برای آدام 4 ساعت و ساختن یک تبر برای او 3 ساعت طول می کشد . ساختن یک نیزه برای اوز 1 ساعت و ساختن یک تبر برای او 2 ساعت طول می کشد . بنابرین ، اوز هم در ساختن نیزه و هم در ساختن تبر مهارت بیشتری نسبت به آدام دارد . او احتیاجی به آدام ندارد . او می تواند برای خودش نیزه و تبر بسازد . اما نه ! اگر خوب دربارش فکر کنید ، اگر اوز دو نیزه بسازد و آدام دو تبر بسازد ، و سپس با هم معامله کنند ، در اینصورت هر کدام یک ساعت در زمان کار صرفه جوئی کرده اند . و هر چه بیشتر اینکار را ادامه دهند این مسئله نمایان تر خواهد شد . چرا که هر چه بیشتر این کار را انجام بدهند ، آدام در ساختن تبر مهارت بیشتری پیدا می کند ، و مهارت اوز در ساختن نیزه بیشتر می شود . پس سود حاصل از معامله ، فقط بیشتر و بیشتر خواهد شد . و این یکی از زیبایی های مبادله است ، که در واقع ، سرعت و شتاب بیشتری برای برای کسب تخصص بیشتر بوجود می آورد ، که بنوبه خود انگیزه ای بیشتر برای تبادل بیشتر ایجاد می کند و این روند همچنان ادامه می یابد . آدام و اوز هر کدام یک ساعت در وقت صرفه جوئی کرده اند . این یعنی موفقیت ، صرف جویی در وقت برای برآورده کردن نیازهایتان . از خودتان بپرسید ، چند ساعت باید کار کنید تا برای خودتان به اندازه ی یک ساعت نور برای مطالعه فراهم کنید که امشب با آن یک کتاب بخوانید . اگر می خواستید همه چیز را خودتان از اول شروع کنید ، باید می رفتید به حومه شهر . گوسفندی پیدا می کردید ، اون را می کشتید ، چربیش را می گرفتید . چربی را پرداخت می کردید ؛ یک شمع می ساختید ، و الی آخر .. این کار چقدر از شما وقت می گیرد ؟ نسبتا وقت زیادی . چه مدت در عمل باید کار کنید ، تا به اندازه یک ساعت نور برای مطالعه درآمد کسب کنید ، اگر یک درآمد متوسط در بریتانیای امروز داشته باشید ؟ جوابش تقریبا نیم تانیه است . آگر به دهه 1950برگردیم ، با حقوق متوسط باید هشت تانیه کار می کردید ، تا همین مقدار نور را بدست می اوردید . یعنی حالا 7 . 5 تانیه به آسایش و رفاه شما اضافه شده . از سال 1950 تا الان . زیرا شما 7 . 5 تانیه وقت دارید که می توانید در آن به کار دیگری بپردازید . یا می توانید به ازای آن کالا و خدمات دیگری به دست بیارید . و در سال 1880 ، 15 دقیقه طول می کشید که همان مقدار نور با حقوقی متوسط بدست آید . عقب تر در سال 1800 ، شما باید 6 ساعت کار می کردید تا شمعی را برای یک ساعت نور مطالعه خود فراهم کنید . به عبارت دیگر ، یک فرد عادی با حقوق متوسط قدرت خرید یک شمع را در سال 1800 نداشت . برگردید به تصویر تبر و ماوس کامپیوتر ، و از خود بپرسید " چه کسی آنها را ساخت و برای کی " ؟ تبر سنگی را شخصی برای خودش ساخت . این کار خوکفائی بود . ما امروز آنرا فقر می نامیم . . اما شئ سمت راست را دیگران ساختند برای من . این دیگران چند نفرند ؟ ده ها ؟ صدها ؟ ، هزارها نفر ؟ می دانید ، فکر می کنم شاید میلیونها نفر بوده باشند . زیرا باید کسی را هم که قهوه را کاشت در نطر بگیرید ، تا قهوه آماده شد برای کسی که سر دکل چاه نفت بود و مشغول مشغول حفر چاه برای نفت بود ، نفتی که آماده می شد برای تبدیل به پلاستیک و ... . اینها همه برای من کار می کردند ، تا برای من یک ماوس بسازند . و جامعه اینجوری عمل می کند . این آن چیزی است که ما بعنوان نژاد آدمی بدان دست یافته ایم . در روزگار قدیم ، شما اگر تروتمند بودید ، کسانی را داشتید که بمعنی واقعی کلمه خدمتکار شما بودند . اینطور بود که شما باید تروتمند می بودید تا آنها را به خدمت بگیرید . لوئی چهاردهم تعداد زیادی از مردم را در خدمت خودش داشت . اون ها لباس های خنده دارش رو می ساختند ، چیزی مثل این .
(src)="4"> ( خنده حضار ) و آنها مدل های موی احمقانه اش را انجام می دادند و یا هر چیز دیگر . او 498 نفر خدمه داشت که هر شب شام وی را اماده می کردند . اما یک توریست مدرن که برای بازدید کاخ ورسای و تماشای تصاویر لوئی چهاردهم می رود ، او هم برای شامش امشب 498 نفر خدمه در اختیار دارد . این افراد در اغذیه فروشی ها ، کافه ها و رستوران ها و و در مغازه ها در سرتاسر پاریس هستند . و اینها همه با یک اطلاع قبلی یک ساعته با بهترین غذاها آماده ارائه سرویس به شما هستند و آن غذا احتمالا کیفیتی بالاتر از حتی غذایی که لوئی چهاردهم در اختیار داشت ، خواهد بود . و این همان کاریست که ما انجام داده ایم ، چرا که همه ی ما برای هم کار می کنیم . ما قادریم از تخصص و مبادله استفاده کنیم تا سطح زندگی یکدیگر را ارتقاء بخشیم . اکنون ، شما ملاحظه می کنید که حیوانات هم برای یکدیگر کار می کنند . . یک مثال کلاسیک مورچه ها هستند ، کارگران برای ملکه ها ، و ملکه ها برای کارگران کار می کنند . ولیکن یک فرق اساسی وجود دارد ، و آن اینکه این همکاری فقط در داخل کلنی خودشان صورت می گیرد . افراد یک کلنی برای افراد کلنی دیگر کار نمی کنند . و آن بدین دلیل است که یک تقسیم کار برای تولید مثل وجود دارد . این بدین معنی است که تخصصها بر اساس تولید مثل شکل می گیرد . ملکه تمام کار را انجام می دهد . ما آدمیان ، اینکار را دوست نداریم . فقط یک چیزهست که ما انسانها اصرار داریم خودمان انجامش دهیم و آن مسئله تولید مثل است .
(src)="5"> ( خنده حضار ) . حتی در انگلستان ، ما تولید مثل را به ملکه واگذار نمی کنیم .
(trg)="2"> " एउटा कुकुरले अर्को कुकुरसँग हड्डी साटेको देखेको छैन| " ( हाँसो ) तपाईंहरू विनिमय बिनाको संस्कार अपनाउन सक्नु हुन्छ| सेक्स बिनाको संस्कार अपनाउन सक्नु हुन्छ| चिम्पान्जी , हिंश्रक व्हेल जस्ता प्राणीहरूको पनि संस्कार छ| तिनीहरू एकअर्कालाई परम्परा सिकाउँछन जुन आमाबाबुबाट सन्तानमा सारिन्छ| चिम्पन्जीहरूले एकअर्कालाई ढुंगाले कसरी ओखर फोर्ने भने जस्ता कुरा सिकाउँछन | तर भिन्नता के भने ती संस्कारहरू कहिल्यै विस्तार हुँदैनन , कहिल्यै वृद्धि हुँदैनन , कहिल्यै एकत्रित हुँदैनन र कहिल्यै संयोजन योग्य हुँदैनन| कारण के भने त्यहाँ संसर्ग हुँदैन त्यहाँ विचारहरूको आदानप्रदान हुंदैन| चिम्पन्जीहरुको बेग्लाबेग्लै बगालका बेग्लाबेग्लै संस्कारहरू हुन्छन| तिनीहरू बीच विचारको आदानप्रदान हुँदैन| र किन विनिमयले जीवन स्तरलाई उकास्छ ? खयर , त्यसको उत्तर १८१७ मा डेविड रिकार्डोले दिएका थिए| र यो उनको त्यो कथाको ढुंगे युग संस्करण हो , तथापि उनले यो देशहरू बीचको ब्यापारको सन्दर्भमा भनेका थिए| आडमले चार घन्टामा एउटा भाला बनाउँछ र तीन घन्टामा एउटा बन्चरो बनाउँछ| अजले एक घन्टामै एउटा भाला र दुई घन्टामै एउटा बन्चरो बनाउँछ| त्यसैले दुवै काममा आडम भन्दा अज सिपालु छ| उसलाई आडमको खाँचो छैन| उसले आफ्नो लागि आफै हतियार बनाउन सक्छ| तर यसो सोंच्नु भयो भने , त्यस्तो हुँदैन , किनकि यदि अजले दुईटा भाला र आडमले दुईटा बन्चरा बनाएर सट्टापट्टा गरे भने , तिनीहरू प्रत्येकले एक- एक घण्टा समय बचाउन सक्छन| र उनीहरू जति बढि सट्टापट्टा गर्छन , त्यती धेरै समय बचत पनि गर्छन| किनकि उनीहरू जति बढि यसो गर्छन , आडम बन्चरो बनाउने काममा झन सिपालु हुँदै जान्छ , र अज भाला बनाउने काममा झन सिपालु हुँदै जान्छ| त्यसपछि त्यस ब्याबसायबाट हुने आम्दानी बढ्दै जान्छ| यो विनिमयका सुन्दर पक्षहरू मध्ये एक हो , यसले वास्तवमा बिशिष्टता हासिल गर्नको लागि गति उत्पन्न गर्छ , जसले अझ बढि विनिमय गर्ने हौसला प्रदान गर्छ / आडम र अज दुवैले एक घण्टा समय बचत गरे| आबश्यकता परिपूर्ति गर्ने क्रममा समयको बचत गर्नु समृद्ध हुदै जानु हो| एकचोटी आफैलाई प्रश्न गर्नुहोस कि तपाईंलाई रातमा एक घण्टा किताब पढ्नको लागि चाहिने उज्यालोको जोहो गर्न कतिबेर काम गर्नु पर्थ्यो होला| यदि तपाईंलाई बिल्कुलै शुन्यबाट शुरु गर्नु पर्यो भने , पहिले त गाउँमा जानु पर्यो| एउटा भेडो खोजेर काट्नु पर्यो| अनि त्यसको बोसो निकाल्नु पर्यो| बोसोलाई पगाल्नु पर्यो| अनि त्यसको बत्ति बनाउनु पर्यो| यस्तै थुप्रै झन्झटहरू गर्नु पर्यो| यसले तपाईंको कति समय लेला ? अलि धेरै नै लिन्छ| साँच्चै एक घण्टा पढ्ने लाइट जोहो गर्न तपाईंलाई कति बेर काम गर्नु पर्ला यदि तपाईं आजभोलीको ब्रिटेनमा औषत ज्याला पाउनु हुन्छ भने ? झन्डै आधा सेकेन्ड मात्र| १९५० तिर , त्यती उज्यालोको जोहो गर्न औषत ज्याला हुनेले आठ सेकेन्ड काम गर्नु पर्थ्यो| र तपाईंले १९५० को तुलनामा साढे सात सेकेन्ड बराबरको समृद्धि प्राप्त गर्नु भयो| किनकि त्यो साढे सात सेकेन्डमा तपाईं अरु केही गर्न सक्नुहुन्छ| अथवा अरु कुनै वस्तु वा सेवा प्राप्त गर्नको लागि खर्च गर्न सक्नुहुन्छ| १८८० तिर त अझ त्यही एक घण्टा पढ्न पुग्ने बत्तिको जोहो गर्न औषत ज्यालामा १५ मिनेट काम गर्नु पर्थ्यो| त्यो भन्दा पनि अगाडि १८०० तिर त , एक घण्टा बाल्न पुग्ने क्यान्डलको लागि छ घण्टा काम गर्नु पर्थ्यो| अर्को शब्दमा भन्नु पर्दा , १८८० तिर औषत आम्दानि भएको मान्छेले क्यान्डल किन्न सक्दैन थियो| एक चोटी फेरि यो ढुंगाको औजार र माउसलाई हेरेर आफैलाई सोध्नुहोस : यी वस्तुहरू कसले कस्तो लागि बनायो होला ? त्यो ढुंगाको औजार बनाउनेले आफ्नै कामको लागि बनाएको थियो| यो त्यतिबेलाको आत्मनिर्भरता थियो| तर आज त्यसलाई अनुत्पादक कार्य मान्छौं| तर दायाँको वस्तु कोही अरुले नै मेरो निम्ति बनाईदिएको थियो| कति जना अरु मानिसहरु मिलेर बनाए होलान ? दश ? सय ? हजार ? मेरो विचारमा लाखौँ मिलेर बनाए होलान| किनभने तेल उत्खनन गर्ने मान्छेको लागि बनाईएको एक कप कफीमा त्यो कफीको बिरुवा उमार्ने मान्छेलाई सम्म समाबेश गर्नु पर्ने हुन्छ| ती सबैले हाम्रो लागि एउटा माउस तयार गर्न काम गरिरहे| यसप्रकार हाम्रो समाजले काम गरिरहेको हुन्छ| र यो नै त्यस्तो बिशेषता हो जुन हामीले मानव जातिको रुपमा पाएका छौँ| पहिले पहिले कोही धनी हुनुको अर्थ ऊसँग नोकरचाकरहरू छन् भन्ने हुन्थ्यो| त्यसरी नै मान्छे धनी कहलिन्थे ; अरुलाई काम दिएर| लुइ चौधौंका थुप्रै नोकरचाकरहरू थिए| तिनीहरूले उसको यो गाईजात्रे कपडा बनाईदिए| ( हाँसो ) अनि उसको कपाल पनि त्यस्तै गाईजात्रे बनाईदिए| उसको लागि ४९८ जना कामदार मिलेर रातिको भोजन तयार गर्थे| तर अहिले लुइ चौधौंको दरवार घुम्न आउने र उसका तस्बिर हेर्ने एक आधुनिक पर्यटकका लागि पनि ४९८ जनाले रात्रिभोज तयार गर्छन| तिनीहरू पेरिसभरि बिस्ट्रो , क्याफे अनि रेस्टुरेन्टमा छन्| र तिनीहरू एक घण्टा भित्र एकदम राम्रो खानेकुरा सर्व गर्न तयार छन् जसको गुणस्तर लुइको खानाको भन्दा सायद धेरै राम्रो छ| र त्यसरी नै हामी अहिलेको जमानामा काम गरिरहेका छौँ , हामीहरू सबै एक- अर्काका लागि काम गरिरहेका छौँ| हामी कुनै पनि कार्यमा विशिष्टता हासिल गर्न र त्यसको आदानप्रदान गरेर एक अर्काको जीवन स्तर माथि उठाउन सक्षम छौं| तपाईं अरु जनावरले पनि एक अर्काको लागि काम गरेको पाउनु हुन्छ| जस्तै कमिलाहरू ; कामदारहरू तिनका रानीहरूको लागि काम गर्छन भने रानीहरू आफ्ना कामदारहरूको लागि| तर त्यहाँ ठुलै भिन्नता छ , त्यो के भने उनीहरुको यस्तो कार्य एउटा समूहमा मात्र सिमित हुन्छ| एउटा समूहले अर्को समूहको लागि काम गर्ने चलन हुँदैन| कारण के भने किनकि त्यहाँ प्रजननको लागि श्रम विभाजन हुन्छ| भन्नुको अर्थ , तिनीहरू प्रजननको सम्बन्धमा बिशिस्टता हासिल गर्छन| रानीले यो सबै काम गर्छ| तर हाम्रो प्रजातिमा , हामी त्यसो गर्न चाहन्नौं| प्रजनन त्यसो चिज हो जुन हामी आफ्नो लागि आफै गर्न चाहन्छौं| ( हाँसो ) बेलायतमै पनि , हामी प्रजनन रानीबाट गराउदैनौं| ( ताली ) त्यसो भए यो बानीको सुरु कहिले देखि भयो त ? र यो कहिले देखि यस्तो हुँदै गैरहेको छ त ? र त्यसको मतलब के हुन्छ ? त्यसो त , मलाई लाग्छ , यसको सबैभन्दा पुरानो संस्करण सायद श्रमको लैंगिक विभाजन हो| तर त्यसको लागि मसँग कुनै प्रमाण छैन| यस्तो लाग्छ कि हामीले गरेको पहिलो काम पुरुषले महिलाको लागि र महिलाले पुरुषको लागि थियो| हन्टर- ग्यादररहरूको आजका समाजहरुमा , आहारा बटुल्ने आधारमा श्रमको विभाजन हुन्छ शिकार गर्ने पुरुष र गीठा- भ्याकुर खोज्ने महिलाहरु बीच| यो त्यती सजिलो भने छैन| तर त्यहाँ पुरुष र महिलाका बीच बिशेष भूमिकाहरूमा भिन्नता छ| र त्यो प्रणालीको राम्रो पक्ष भनेको यसले दुवैथरीलाई फाइदा पुर्याउँछ| हाद्जाहरुको मामिलामा - महिलाले तरुल खनेर पुरुषसँग मासुसित साट्ने कुरामा - उनलाई थाहा हुन्छ कि प्रोटिन प्राप्त गर्नको लागि केवल उनले केही बढि तरुल खन्नु पर्छ र मासुसँग साट्नु पर्छ| र त्यो निकै थकाईलाग्दो शिकार खेल्न गएर बदेल मार्नु पर्दैन| अनि पुरुषलाई पनि तरुल प्राप्त गर्नको लागि आफै खन्न जानु पर्दैन भन्ने थाहा हुन्छ| उसले मात्र बदेल मार्दा त्यसको केही भाग तरुलसँग साट्न पर्याप्त छ भन्ने निश्चित गरे पुग्छ| यसरी कामको लैंगिक विभाजन गरेर पुरुष र महिलाले जीवनस्तर उकास्छ्न | यो प्रकृया कहिले सुरु भयो त ? हामीलाई थाहा छैन , तर सम्भवतः नियाण्डरथलहरुले त्यसो गरेनन| तिनीहरू एकदमै सहयोगी प्रजाति थिए| तिनीहरू एकदमै बुद्धिमान थिए| तिनीहरुको दिमाग औषतमा , अन्त्य सम्ममा , यो हलमा हुने तपाईं हाम्रो भन्दा ठूलो थियो| तिनीहरू कल्पनाशील थिए| तिनीहरू लाशलाई गाड्दथे| सायद तिनीहरूको भाषा पनि थियो , किनकि तिनीहरूको हाम्रो जस्तै FOXP2 जीन थियो , जुन कुरा यहाँ अक्सफोर्डमा पत्ता लगाईएको थियो| यस्तो लाग्छ कि तिनीहरूसँग भाषिक सीपहरू थिए| तिनीहरू प्रतिभाशाली थिए| मैले नियाण्डरथलहरुको अपमान गर्न खोजेको होइन| तर कुनै श्रमको लैंगिक विभाजनको प्रमाण भने छैन| स्त्रीहरूले खानेकुरा बटुल्ने गरेको कुनै प्रमाण छैन| यस्तो लाग्छ कि स्त्रीहरूले पुरुषहरूलाई शिकार खेल्न सघाउथे| र अर्को त्यस्तै प्रमाण नभएको कुरा हो समुह बीच हुने लेनदेन| किनकि नियाण्डरथलको अबशेषको रुपमा भेटिएका वस्तुहरू , तिनीहरूले बनाएका औजारहरू , आफ्नै वरपर पाईने पदार्थबाट बनेका छन्| उदाहरणको लागि , ककेशसमा एउटा स्थान छ जहाँ त्यस्ता नियाण्डरथलका औजारहरू भेटिन्छन| ती औजारहरू त्यहीँ वरपर पाईने एक किसिमको ढुंगाबाट बनाईएका छन्| त्यही ठाउँमा आधुनिक मानवका अबशेषहरू पनि छन् झन्डै उहि समय , ३०, ००० बर्ष पहिलेका| र ती मध्ये केही त तिनै ढुंगाबाट बनेका छन् , तर धेरैजसो धेरै टाढाबाट ल्याईएका अब्सिडियन ( लाभा चिसिएर बनेको शीशा जस्तो पत्थर) बाट बनाईका छन्| अनि जब मान्छेहरू यसरी सामानहरू यताउता लानेल्याउने गर्न थाले , त्यो नै तिनीहरूले समूह समूह बीच आदान प्रदान गर्ने गरेको प्रमाण थियो| ब्यापार खेतीपाती भन्दा १० गुणा पहिले शुरु भएको थियो| तर मान्छेहरू त्यो भुलेर व्यापारलाई आधुनिक कुरा हो भन्ठान्छन| समुदाय बीचको आदान प्रदान लाखौं बर्ष देखि हुँदै आईरहेको छ| र त्यसको प्रमाण त्यस्तै ८० देखि १२०, ००० बर्ष पहिले अफ्रिकामा भेटिन्छ , जव तपाईं अब्सिडियन र ज्यास्पर अनि त्यस्तै अरु चिजहरू ईथियोपियामा धेरै टाढा सम्म पुगेको पाउनु हुन्छ| अल्जेरियाको मेडिटेरेनियनबाट - अक्सफोर्डको एउटा टिमले पत्ता लगाए अनुसार - १२५ माईल टाढा सम्म पुगेका समुद्री सिपीहरूलाई हेर्नुहोस / र त्यो मान्छेहरूले समूह समूह बीच आदान- प्रदान सुरु गरेको प्रमाण हो| र त्यसले विशेषज्ञता तर्फ अग्रसर गराउँछ| लामो दूरीको यात्राको मतलब बसाई सराई मात्र भन्दा पनि व्यापार हो भन्ने कसरी बुझ्ने त ? आधुनिक हन्टर ग्यादरर जस्ता आदिबासीहरूलाई हेर्नुस् , जसले ढुंगाको औजारको निम्ति माउन्ट अइजा भन्ने ठाउँमा उत्खनन गरे , जुन जग्गा काल्काडुन जनजातिको स्वामित्वमा थियो| तिनीहरुले त्यसलाई आफ्ना छिमेकीसँग स्टिंग्रे बार्ब जस्ता सामानहरूसँग व्यापार गरे| परिणामस्वरुप ती ढुंगे औजारहरू अष्ट्रेलियाको धेरैजसो भागमा फैलिए| यसरी सामग्रीहरू टाढा टाढा सम्म फैलिनु भनेको ब्यापारको संकेत हो , बसाईसराईको होइन| मान्छेहरूलाई विनिमय गर्नबाट रोक्ने हो भने , विनिमय गरेर विशेषज्ञता हासिल गर्ने क्षमतामा रोक लगाउने हो भने के हुन्छ होला ? त्यसको जवाफ हुन्छ , त्यसले प्रविधिको विकासलाई सुस्त मात्र गर्दैन वास्तबमा यसको अधोगति नै हुन्छ| त्यसको एउटा उदाहरण हो ताज्मेनिया| समुद्री सतह बढेर १०, ००० बर्ष अघि ताज्मेनिया एउटा टापुमा परिणत भयो , त्यहाँका बासिन्दाहरूले मुख्यभूमिका मानिसहरूको तुलनामा सुस्त गतिमा प्रगति भयो होइन वास्तवमा अधोगति भएको महशुस गरे| उनीहरूले आफ्नो सामग्रीहरू ( हड्डीका ) बनाउने , माछा मार्ने उपकरण र कपडा बनाउने सीपहरू त्यागिदिए किनकि जम्माजम्मी ४००० जतिको जनसंख्या सामान्यतया उक्त प्रविधिलाई यथावत राख्न आबश्यक पर्ने बिशेष सीपहरूलाई कायम राख्न पर्याप्त थिएन| त्यो भनेको यो हलमा अहिले भएका सबै मानिसलाई लगेर एउटा मरुभूमि टापुमा छाडिदिए जस्तै हो| अहिले हाम्रो गोजीमा भएका कति वस्तुहरू हामीले १०, ०० बर्ष पछि बनाउन सक्थ्यौं होला ? उस्तै टापु , उस्तै मान्छेहरू , तर टिएरा डेल फुएगोमा त्यस्तो भएन| कारण के भने टिएरा डेल फुएगो दक्षिण अमेरिकाबाट एउटा निकै साघुरो गल्छीले मात्र अलग्गिएको छ| र १०, ००० बर्ष सम्म त्यहाँ गल्छीको वारिपारि व्यापारिक सम्पर्क थियो| तर ताज्मेनियनहरू नितान्त सम्पर्क बिहिन थिए| एकचोटी फेरि यो फोटो हेर्नुहोस र आफैलाई सोध्नुहोस , कसले कसको लागि बनायो भनेर भन्दा पनि कसले यी वस्तुहरू बनाउन जान्यो भनेर| ढुंगे औजारको हकमा , जसले बनायो उसले कसरी बनाउने भन्ने पनि जान्यो| तर कम्प्युटरको माउस कसरी बनाउने भन्ने कसले जानेको छ ? कसैले जानेको छैन , साचो अर्थमा कसैले पनि जानेको छैन| यो संसारमा कम्प्युटर माउस बनाउन जानेको कोही पनि छैन| म साच्चै गम्भीर भएर भन्दै छु| कम्प्युटर माउस कम्पनीको अध्यक्षले माउस बनाउन जान्दैन| उसले त कम्पनी कसरी चलाउने मात्र जान्दछ| पुर्जाहरू जोड्ने व्यक्तिले जान्दैन किनभने उस्लाई कसरी तेलको कुवा उत्खनन गर्ने र तेल निकालेर प्लाष्टिक बनाउने भन्ने थाहा छैन| हामी सबैलाई अलिअलि थाहा छ तर कसैलाई पनि बिस्तृत जानकारी छैन| मैले वास्तवमा १९५० तिरका अर्थशास्त्री लियोनार्ड रीडको " म , पेन्सिल " भन्ने प्रख्यात निबन्धबाट उदधृत गरेको हुँ जसमा उनले कसरी पेन्सिल बनाईयो भन्ने बारे लेखे र कसरी कसैले पनि कसरी पेन्सिल बनाउने भन्ने पनि जान्दैनन् , किनकि एसेम्बल गर्ने मान्छेलाई कसरी ग्राफाइट निकाल्ने भन्ने थाहा हुदैन| र तिनीहरूले कसरी रुख ढालेर त्यस्तो चिज बनाउने भन्ने जान्दैनन| विनिमय र विशेषज्ञताको माध्यमबाट हामीले मानव समाजमा के गरेका छौं भने , हामी आफैले बुझ्न सम्म नसक्ने काम गर्ने क्षमताको विकास गरेका छौँ| यो भाषा जस्तो होइन| भाषाको माध्यमले हामी एकअर्काले बुझ्न सक्ने आइडियाको आदान प्रदान गर्छौं| तर प्रविधिको माध्यमबाट हामी वास्तबमा हाम्रो क्षमता भन्दा बाहिरको काम गर्न सक्छौं| हामी मान्छेको दिमागको क्षमता भन्दा बाहिर एउटा असाधारण स्तरमा पुगिसकेका छौँ| अनि प्रसंगबस , कस्को भन्दा कस्को आई क्यू बढि छ भन्ने बादबिबादमा मलाई रुचि नलाग्ने यो एउटा कारण हो| यो पूर्ण रूपले असान्दर्भिक कुरा हो| समाजको लागि के कुरा सान्दर्भिक हो भने मान्छेहरू कत्तिको राम्ररी आफ्ना विचारहरू संचार गरिरहेका छन् , र कत्तिको राम्ररी एक अर्कालाई सहयोग गरिरहेका छन् , एउटा व्यक्ति कत्तिको चलाख छ भन्ने होइन| त्यसकारण हामीले सामुहिक दिमाग भन्ने कुरा सिर्जना गरेका छौँ| हामी त त्यो संजालको एउटा शाखा मात्र हौँ| हामी त त्यो दिमागको सानो स्नायु हौँ| यो विचारहरूको लेनदेन हो , विचारहरूको सम्पर्क र संसर्ग हो , जसले अलिअलि गरेर प्रविधिको बिकासमा मद्दत पुर्याएको छ| तैपनि , नराम्रा घटनाहरू घट्छन| र भविष्यमा , यसरी अगाडि बढ्दै जादा , साच्चै आतंक मच्चाउने कुराहरु महशुष गर्ने छौं| युद्ध हुने छ ; नैराश्यता हुने छ ; प्राकृतिक प्रकोप हुने छन्| डरलाग्दा घटनाहरू यो सताब्दीमा घट्ने छन् , म पुरा बिश्वस्त छु| तर म के कुरामा पनि बिश्वस्त छु भने , यस्तै सम्बन्धहरुको कारणले मानिसहरुले विचारहरूको सम्पर्क र संसर्ग गर्ने क्षमता निर्माण गरिदिएका छन् जुन पहिले कहिल्यै भएको थिएन| म निश्चित छु कि प्रविधि अझ सशक्त हुने छ , र जीवन स्तर पनि सशक्त हुने छ| किनकि बादलको बीचबाट , भिडको बीचबाट , शुन्यबाट विकास हुँदै गएको एउटा संसार हामीले सिर्जना गरेका छौँ , जहाँ सम्भ्रान्त मात्र होइन , हरेक व्यक्ति आफ्नो विचार ग्रहण गर्न र तिनीहरुलाई सम्पर्क र संसर्ग गराउन सक्षम छ , निश्चय पनि हामीहरूले आविस्कारलाई गति प्रदान गरेका छौँ / धन्यबाद / ( ताली )

# fa/EklTnRJcdmBU.xml.gz
# ne/EklTnRJcdmBU.xml.gz


(src)="1"> یک انفجار بزرگ را تصور کنید در حالیکه دارید 914m را بالا می روید یک هواپیمای دود آلود را تصور کنید و یک موتور را که از خود صدای کلاک, کلاک, کلاک بیرون می دهد را تصور کنید کلاک, کلاک, کلاک, کلاک . به نظر ترسناک می آد خوب آن روز من در یک صندلی منحصر به فرد نشسته بودم, صندلی شماره1D . من تنها کسی بودم که می تونستم با مهمان دار ها هم صحبت بشم و خوب همان لحظه به آنها نگاهی کردم و آنها گفتند : " مشکلی نیست . احتمالا فقط با چند تا پرنده اصابت کردیم . " خلبان هواپیما را برگردانده بود و ما نزدیک زمین بودیم . می تونستیم منهتن رو ببنیم . دو دقیقه بعد سه چیز همزمان رخ داد . خلبان هواپیما را در مسیر رودخانه هادسون قرار داد . که این مسیر معمول نبود .
(src)="2"> ( خنده ) او موتور ها را خاموش کرد . حالا تصور کنید که در هواپیمایی باشید که هیچ صدایی ازش به گوش نرسه بعد خلبان 3 کلمه رو گفت ; 3 کلمه ای که بی احساس ترین کلماتی بودند که در عمرم شنیده بودم . او گفت : " برای یک برخورد شدید آماده بشید . " دیگه لازم نبود که با مهمان دار حرف بزنم .
(src)="3"> ( خنده ) می تونستم تو چشاش ببینم . که یک ترور درجریانه . زندگی داشت به اتمام می رسید . که یک ترور درجریانه . زندگی داشت به اتمام می رسید . حالا می خوام 3 چیزی راکه من در آن روز یاد گرفتم را با شما در میان بگذارم یاد گرفتم که همه چی می تونه خیلی سریع تغییر کنه . ما همه مون یک لیستی داریم , یک کارهایی هست که می خواهیم در زندگی مون انجام بدیم . در اون لحظه من به آدم هایی فکر کردم که می خواستم پیش اونها باشم اما نمی تونستم تمام چیزهایی که می خواستم درست کنم تمام چیزهایی که می خواستم تجربه شون کنم و حالا دیگه نمی تونستم وقتی که بعدا در مورد این چیزها فکر کردم یک جمله ای به ذهنم رسید که این بود : " من شرابهای بد را جمع می کنم . " ( استعاره از اینکه از فرصت های زندگی خوب استفاده نمی کنم . ) زیرا اگر شراب آماده باشه و فردی هم در اونجا باشه من شراب را باز می کنم دیگر نمی خواهم که هیچ چیزی رو در زندگی ام به عقب بیندازم و این ضرورت , این هدف واقعا زندگی من رو تغییر داد . دومین چیزی که در آن روز یاد گرفتم و این در حالی است که ما پل جرج واشنگتن را تمیز می کنیم که زیاد بهش فکر نمی کردم واقعا یک حسرت واقعی را حس می کنم . من یک زندگی خوبی رو پشت سر گذاشتم با انسانیت و اشتباهات مخصوص به خودم من تلاش کردم در هر چیزی که امتحان می کنم بهتر بشم اما در انسانیت خودم گاهی اجازه دادم که ضمیر خود آگاهم وارد شود ومن حسرت زمان هایی را می خورم که با چیزهایی که ارزش نداشتند صرف کردم نه با کسانی که ارزش داشتند و در باره رابطه خودم با زنم فکر کردم رابطه ام با دوستانم و مردم و بعد که دوباره بهش فکر کردم تصمیم گرفتم انرژی منفی را از زندگیم حذف کنم . زندگی ام کامل نیست اما خیلی از قبل بهتره من و همسرم الان 2 ساله که یکبار هم دعوا نکردیم این خیلی احساس خوبیه من دیگه سعی بر این ندارم که اصرار کنم که حق با منه من انتخاب می کنم که خوشحال باشم سومین چیز ی که یاد گرفتم -- مثل ساعت ذهنی شما که شروع به کار می کنه " 15, 14, 13 " شما می توانید آمدن آب را ببینید . من می گویم : " طوفان شروع شده . " من نمی خوام که این چیز 20 تیکه بشه مثل همون چیزایی که در مستند ها می بینیم و زمانی که داشتیم پایین می اومدیم من یک احساس فوق العاده ای داشتم مرگ ترسناک نیست این مثل اینکه ما تمام زندگیمون داریم برای مرگ آماده می شیم . اما اون خیلی غمگینه . من نمی خواستم برم, چون زندگی ام را دوست داشتم و آن ناراحتی همش در یک فکر شکل گرفت . که اون اینکه , من فقط یک آرزودارم و آن آرزواین بود که بزرگ شدن بچه هام رو ببینم 1 ماه پیش من رفته بودم نمایشی که دخترم در آن بازی می کرد -- نمایشی از بچه های کلاس اولی که هنرمندانه نیست هنوز ( خنده ) ومن گریه کنان و هیجان زده مثل یک بچه کوچک بودم و این به اندازه دنیا برام ارزش داره در اون لحظه فهمیدم که با اتصال اون دو نقطه تنها چیزی که در زندگیم معنی داشته یک پدر خوب بودنه جدا از همه اینها تنها هدفی که در زندگی دارم اینکه پدر خوبی باشم به من هدیه جادویی داده شد که اون روز نمردم یک هدیه دیگر هم به من داده شد اون هم حس آینده نگری با چشمانی باز بود حسی که وقتی که دوباره به عقب برگشتم متفاوت زندگی کنم من کسانی که الان پروازی در پیش رو دارند را به چالش می کشم فکر کنید که همچین اتفاقی برای هواپیمای شما هم بیفته و امیدوارم که نیفته و امیدوارم که نیفته اما تصور کنید , چقدر تغییر خواهید کرد ؟ چه کارهای به سر انجام نرسانده ای را به پایان خواهید رساند چون شما فکر می کنید که برای همیشه زنده می مانید ؟ چگونه روابط خود و انرژی منفی موجود در آنها را تغییر میدهید ؟ و مهمتر از همه , آیا شما یک پدر و مادر خوب برای فرزندتون هستید ؟ متشکرم ( تشویق )
(trg)="1"> एउटा ठूलो विस्फोटनको कल्पना गर्नुहोस जब तपाई ३००० फिट उचाईंमा हुनुहुन्छ | एउटा धुवाँको मुस्लोले ढाकिएको हवाइजहाजको कल्पना गर्नुस | एउटा इन्जिनको कल्पना गर्नुहोस् जुन कराउँदैछ - क्लाक , क्लाक , क्लाक क्लाक , क्लाक , क्लाक , क्लाक यो एकदम डरलाग्दो हुन्छ । म एउटा गजबको सिटमा थिएँ । म १घ ( 1D ) मा बसेको थिएँ । म नै एउटै मानिस थिएँ जो जहाजको परिचारिकासँग कुरा गर्न सक्थ्यो । मैले उत्तिनै खेर उनीहरूलाई हेरे । र उनीहरूले भने , " कुनै समस्या होइन । हामीले कुनै चरासँग ठक्कर खाएको हुनुपर्छ । " चालकले जहाज घुमाइसकेका थिए , र हामी धेरै टाढा पनि थिएनौ । म्यानहटन देख्न सकिन्थ्यो । दुई मिनेट पछि , तीन वटा कुराहरु एकैसाथ भए । विमान चालकले जहाजलाई हड्सन नदी तिर सोझ्याए । त्यो नियमित बाटो थिएन । ( हाँसो ) उनले इन्जिनहरु बन्द गरे । अब कल्पना गर्नुहोस् कि तपाईं यस्तो जहाज भित्र हुनुहुन्छ जुन बाट आवाज आइ राखेको छैन । र उनले तीन वटा शब्द भन्छन - - मैले अहिलेसम्म सुनेका मध्य कठोर शब्दहरु र उनी भन्छन , " नराम्रो परिणामको लागि तयारी गर । " मैले जहाज- परिचारिकाहरूसँग अब कुरा गरिराख्नु परेन । ( हाँसो ) मैले उनको आँखा पढ्न सक्थे । त्यो भयानक थियो । जीवनको समाप्ति । अब मैले त्यो दिन सिकेका ३ वटा महत्वपूर्ण कुरा तपाईंहरूलाई सुनाउँदैछु । मैले सिके कि सबैकुरा निमेषभरमा परिवर्तन हुन सक्छन् । हामीसँग एउटा लामो सुची छ , हामी यी कुराहरु आफ्नो जीवनकालमा गर्न चाहन्छौं , मैले जीवनमा भेट्न चाहेका तर नभेटेका मानिसलाई सम्झे । ती सारा बिग्रेका कामहरु जसलाई म सच्याउन चाहन्थे , मैले लिन चाहेर पनि लिन नसकेका सबै अनुभवहरु । जब मैले यी सबैको बारेमा पछि सोचें , म यो निर्णयमा पुगे कि , " मैले गलत रक्सी जम्मा पारिरहेको छु । " किनकि जब रक्सी तयार छ र कोही त्यही छ - म रक्सी खोल्दै छु । अब म कुनै पनि कुरालाई थाँती राख्न चाहन्न । र त्यो आकस्मिकता , त्यो कारणले मेरो जीवनलाई साँच्चै नै परिवर्तन गरिदिएको छ । मैले त्यो दिन सिकेको दोस्रो कुरा -- र यो हामीले जर्ज वासिङ्टन पुललाई खाली गर्नु जस्तै हो , जुन त्यति ठुलो कुरा पनि होइन --- म प्रफुल्ल भए । मलाई साँच्चै नै एउटा पश्चाताप महसुस हुन्छ । मैले एउटा राम्रो जीन्दगी बाँचेको छु । मेरो आफ्नै मानवता तथा गल्तीहरूको सँगै मैले प्रयास गरेका हरेक चीजमा राम्रो हुन प्रयास गरेको छु । तर मेरो मानवतामा , म मेरो अहमलाई पनि स्वागत गर्छु । र मैले व्यर्थै खेर फालेको समय सोचेर पश्चाताप गरे जुन काम ती आवश्यक थिएन ती मानिससँग जुन महत्वपूर्ण थिए । र मैले सम्बन्धहरूको बारेमा सोचें मेरी पत्निसँगको , मेरा साथीसँगको , मानिसहरूसँगको । र त्यसपछि , जब मैले त्यस विषयलाई लिएर आफैलाई ऐनामा हेरे , मैले मेरो जीवनबाट नकरात्मक उर्जालाई उत्सर्जन गर्ने निर्णय गरे । यो सबै हिसाबबाट उपयुक्त त छैन , तर धेरै राम्रो चाही छ । मैले यो २ वर्षमा आफ्नी पत्निसँगै कहिल्यै झगडा गरेको छैन । बडो आनन्दको महसुस हुन्छ । म अबदेखि सही हुन चाहन्न , बस ! खुसी रहन चाहन्छु । मैले सिकेको तेस्रो कुरा - - यो तपाईंको दिमागी घडी जस्तै हो चलिरहन्छ , " १५ " , " १४ " , " १३ " तपाई पानी आइरहेको देख्नु हुन्छ । म भन्छु , " कृपया मलाई बगाएर लैजाउ " । म यसलाई २० टुक्रामा विभाजन गर्न चाहन्न तपाईहरूले त्यो वृत्तचित्रमा देखे जस्तो । जब हामी तल आउँदैछौं , मलाई रमाइलो अनुभव भयो । मर्नु डरलाग्दो छैन । यो त हामीले जीन्दगी भरि गरिरहेको तयारी जस्तै छ । तर यो धेरै दुःखदायी चाही थियो| म जान ( मर्न ) चाहन्न थिए , म मेरी पत्निलाई प्रेम गर्छु । अनि त्यो दुःख एउटा सोचमा परिणत भयो जुन कुरा , मैले एउटै मात्रै चाहना गरे| मैले चाहे की म मेरा छोराछोरीहरू बढेको देखुँ । त्यसको लगभग एक महिना पछि , म मेरी छोरीको ( कला ) प्रस्तुतिमा थिए । एक कक्षाकी छात्रा , त्यस्तो धेरै प्रतिभावान कलाकार त होइन ... ... तरपनि । ( हाँसो ) म कराउदैछु , रूदैछु , सानो बच्चा जस्तै र यी सबै कुरा गर्नु मलाई निकै सान्दर्भिक नै लाग्दै थियो त्यस क्षण मैले यो कुरा महसुस गरे कि ति दुई वटा आयामहरू लाइ जोडेर एउटै कुरा जुन मेरो जीवनमा महत्वपूर्ण छ -- त्यो भनेको एउटा राम्रो पिता हुनु हो । त्यो भन्दा पनि महत्वपूर्ण कुरा , महत्वपूर्ण कुरा , मेरो जीवनको एउटै मात्र उद्देश्य भनेको एउटा राम्रो पिता बन्नु हो । मलाई एउटा चामत्कारिक उपहार प्राप्त भएको छ त्यो दिन नमर्नु मलाई अर्को पनि उपहार प्राप्त भएको छ , जुन चाही भविष्य देख्न सक्ने हुनु हो अनि त्यहाँबाट फर्केर आउने तथा फरक जीवन जिउने हुन सक्नु हो । म तपाई आज उडिरहनु भएका साथीहरूलाई चुनौति दिन्छु , सम्झनुहोस कि तपाईहरूको जहाजमा पनि त्यहि कुरा भयो । तर कृपया नसम्झनुस् अनुमान गर्नुहोस , तपाईमा कस्तो परिवर्तन आउने थियो ? तपाईले के काम सम्पन्न गर्नुहुन्थ्यो , जुन तपाईंले थाती राख्नु भएको थियो किनकि तपाईंलाई लाग्छ तपाईं सधै यही रहिरहनु हुनेछ ? तपाईं कसरी सुधार गर्नुहुन्थ्यो आफ्नो सम्बन्धहरूलाई तथा सम्बन्धमा भएका खराब तत्वहरूलाई ? र सबै भन्दा ठूलो कुरा , तपाईं सकेसम्म उत्तम अभिभावक बनिरहनुभएको छ ? धन्यबाद ( ताली )

# fa/GP5fQfuhC55U.xml.gz
# ne/GP5fQfuhC55U.xml.gz


(src)="1"> من می دانم شما به چه فکر می کنید . فکر می کنید من راهم را گم کرده ام و الان کسی روی سن می آید و من را محترمانه به سر جایم هدابت خواهد کرد .
(src)="2"> ( تشویق حضار ) همیشه در دوبی همین برخورد را می بینم . " اینجا تعطیلات اومدی ، عزیزم ؟ " ( خنده )
(trg)="1"> मलाई थाहा छ तपाईहरु के सोचिरहनुभएको छ | तपाईहरु सोचिरहनुभएको छ कि मैले बाटो बिराए , र केहि बेरमा कोही यो स्टेजमा आउँदैछ र मलाई बिस्तारै मेरो सिटमा लैजानेछ | ( ताली ) दुबईमा मलाई सधै नै यस्तो हुन्छ |

(src)="3"> " اومدی بچه‌ها رو ببینی ؟ چقدر می خوای بمونی ؟ " خب ، راستش دلم می خواهد یک مدت بیشتری بمانم . من بیشتر سی سال است که در خلیج فارس زندگی و تدریس می کنم . من بیشتر سی سال است که در خلیج فارس زندگی و تدریس می کنم .
(src)="4"> ( تشویق حضار ) و در این مدت ، تغییرات زیادی مشاهده کرده ام . اکنون آمار کاملا تکان دهنده است . اکنون آمار کاملا تکان دهنده است . و من امروز می خواهم در باره‌ی از بین رفتن زبان‌ها و من امروز می خواهم در باره‌ی از بین رفتن زبان‌ها و جهانی شدنِ زبان انگلیسی صحبت کنم . می خواهم درباره‌ی یکی از دوستانم تعریف کنم که در ابوظبی به بزرگسالان انگلیسی آموزش می داد . و یک روز خوب او تصمیم گرفت آنها را به فضای سبز ببرد و به آنها کمی لغات از طبیعت یاد بدهد . ولی عاقبت او بود که داشت لغات عربی برای گیاهان بومی را یاد می گرفت . همینطور کاربرد آنها : کاربردهای دارویی ، آرایشی ، خوراکی و نوشیدنی . آن دانشجوها این اطلاعات را از کجا به دست آورده اند ؟ مسلماً از پدربزرگها و مادربزرگهایشان و حتی از جدهایشان . لازم نیست به شما یادآوری کنم که چقدر مهم است توانایی ارتباط میان نسلها . توانایی ارتباط میان نسلها . ولی متاسفانه ، امروزه ، زبانها با یک سرعت بی سابقه‌ای در حال نابودی‌اند . زبانها با یک سرعت بی سابقه‌ای در حال نابودی‌اند . هر 14 روز یک زبان می میرد . در همین حال ، امروزه انگلیسی زبان بین المللی بلامنازع است . آیا ارتباطی میان این دو وجود دارد ؟ خب ، من نمی دانم . آنچه که می دانم این است که تغییرات بسیار زیادی دیده ام . من اول که به خلیج فارس آمدم ، به کویت رفتم . در روزگاری که کار در آنجا آنچنان ساده نبود . در واقع ، نه اینقدر قدیم . این خیلی قدیمی تر است . ولی به هر حال ، من توسط کنسول بریتانیا استخدام شدم به همراه حدوداً 25 معلم دیگر و ما اولین غیرمسلمانهایی بودیم که در مدارس دولتی کویت تدریس می کردیم . ما برای آموزش انگلیسی آورده شده بودیم چون دولت می خواست کشور را مدرنیزه کند و توانایی مردمش را با آموزش افزایش دهد . و البته انگلستان از ثروت زیبای نفت مقداری سود برد . خب . این آن تغییر بزرگی است که من دیده ام : اینکه چگونه آموزش انگلیسی آرام آرام از یک عمل با مزایای دوطرفه به یک تجارت عظیم بین المللی به صورتی که امروز هست ، تبدیل شده است . دیگر فقط یک زبان خارجی در برنامه‌ی تحصیلی مدرسه نیست . و دیگر در انحصار سرزمین اصلی ، انگلستان نیست . و دیگر در انحصار سرزمین اصلی ، انگلستان نیست . بلکه تبدیل به موجی شده است برای همه ی کشورهای انگلیسی زبان دنیا . و چرا که نه ؟ به هر حال ، بهترین آموزشها طبق آخرین رده بندی های جهانی در دانشگاه های انگلستان و آمریکا ارائه می شوند . در دانشگاه های انگلستان و آمریکا ارائه می شوند . پس طبیعتاً همه می خواهند به زبان انگلیسی آموزش ببینند . ولی اگر زبان مادری شما انگلیسی نیست ، شما باید یک آزمون را بگذرانید . با این حساب آیا درست است که یک دانشجو فقط بر اساس توانایی زبانیش رد شود ؟ فرض کنید یک دانشمند کامپیوتر داریم که نابغه است . آیا او به همان زبانی نیاز دارد که یک وکیل نیاز دارد ؟ خب من اینطور فکر نمی کنم . ما معلمهای انگلیسی همواره آنها را رد می کنیم . ما یک علامت " ایست " می گذاریم ، و آنها را در مسیرشان متوقف می کنیم . آنها دیگر نمی توانند رویای خود را دنبال کنند ، تا زمانی که انگلیسی را فرا بگیرند . بگذارید مساله را اینجوری مطرح کنم ، اگر من یک آلمانی زبان تک زبانه را ببینم که درمان سرطان را دارد آیا جلوی ورود او به دانشگاه بریتانیایی خود را می گیرم ؟ فکر نمی کنم . ولی مسلماً این کاری است که ما الان می کنیم . ما مدرسان انگلیسی دربان هستیم . و شما باید اول ما را راضی کنید که انگلیسیتان به اندازه‌ی کافی خوب است . این می تواند خطرناک باشد که این همه قدرت را به یک قشر محدود جامعه داده شود . شاید این مانع بیش از حد ابعاد جهانی داشته باشد . خب . می شنوم که می گویید : " اما ، تحقیق چی ؟ اون که همه اش به انگلیسی است . " می شنوم که می گویید : " اما ، تحقیق چی ؟ اون که همه اش به انگلیسی است . " می شنوم که می گویید : " اما ، تحقیق چی ؟ اون که همه اش به انگلیسی است . " خب ، کتابها به انگلیسی هستند ، مجلات به انگلیسی چاپ می شوند ، ولی این یک پیشگویی از پیش درست است . که بر نیاز به انگلیسی تاکید می کند . و بر همین منوال پیش خواهد رفت . من از شما می پرسم ، چه بر سر ترجمه آمده ؟ اگر به دوران طلایی اسلامی نگاه کنید ، آن زمان ترجمه های بیشماری انجام شد . کتابها از لاتین و یونانی به عربی و فارسی ترجمه شدند ، و پس از آن به زبانهای اروپایی ژرمن و رومن ترجمه شدند . و اینگونه بر دوران تاریک اروپا نور تابید . اشتباه برداشت نکنید ؛ ای معلمهای انگلیسی من مخالف آموزش انگلیسی نیستم . من این را که ما یک زبان بین المللی داریم دوست دارم . امروزه بیش از گذشته به آن نیاز داریم . ولی من مخالف استفاده از آن به عنوان یک مانع هستم . ولی من مخالف استفاده از آن به عنوان یک مانع هستم . آیا واقعا ما می خواهیم فقط 600 زبان برایمان بماند و انگلیسی یا چینی زبانهای اصلی باشند ؟ ما چیزی بیشتر از این لازم داریم . این خط را کجا باید بکشیم ؟ سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند . سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند . سیستم فعلی هوش را با دانستن زبان انگلیسی همسنگ می داند . که کاملاً مستبدانه است .
(trg)="4"> " बच्चाहरु भेट्न आउनुभएको हो ? कहिले सम्म बस्नुहुन्छ ? " तर सत्य , म अझै अलि लामै समयको आशा गर्छु | म खाडी क्षेत्रमा ३० वर्ष भन्दा अघि देखि बस्ने र पढाउने काम गरिरहेको छु | ( ताली ) र त्यो समयमा , मैले धेरै परिवर्तनहरु देखेको छु | त्यो तथ्यांक अलिक निराशाजनक छ | र आज म तपाईहरु संग भाषाको विनाश र अंग्रेजीको विश्वव्यापिकरण बारे केहि भन्न गैरहेकोछु | म तपाईहरुलाई मेरो एक जना साथी को बारेमा उल्लेख गर्न चाहन्छु , जसले आबु धाबीमा वयस्कहरुलाई अंग्रेजी पढाइरहेका थिए | अनि एक राम्रो मौसम भएको दिन पारेर उनीहरुलाई प्रकृति सम्बन्धि केहि शब्दहरु सिकाउन बगैचामा लैजाने निर्णय गरिन् | तर भयो के भने उनले उल्टै स्थानीय बोटबिरुवाहरुको अरेबिक नाम सिकिन् | तिनीहरु को प्रयोग सहित -- औषधि , सौन्दर्य , पकाउने तथा जडिबुटी को रूपमा | ती विद्यार्थीहरुले त्यो सबै ज्ञान कहाँ बाट पाए ? अवस्य पनि , उनीहरूका बाजे- बजु बाट र अझ जिजु बाजे- बजु बाट | तपाईहरुलाई यो भन्नु आवश्यक छैन कि एक पुस्ता र अर्को पुस्ता बिचमा सम्बाद गर्न सक्ने क्षमता कति आवश्यक छ | तर दुःख को कुरा , आज भाषाहरु विनाश भैरहेका छन् र त्यो पनि अभूतपूर्व गतिमा | प्रत्येक १४ दिनमा एउटा भाषा को विनाश हुन्छ | र त्यहि समयमा , अंग्रजी चाहिँ निर्बाध विश्व भाषा भैरहेकोछ | के यो दुवैको को बिचमा केहि सम्बन्ध हुनसक्छ त ? खै मलाई चाहिँ थाहा छैन | तर मलाई के थाहा छ भने मैले धेरै परिवर्तन देखेको छु | जब म पहिलो पटक खाडी क्षेत्रमा आएँ , म कुबेत आएको थिए त्यस्ता दिनहरुमा जब त्यो कठिन पद थियो | उति सारो पहिला पनि हैन | त्यो त अलि पहिला नै हो | तैपनि , ब्रिटिस काउन्सिलले म लगायत अरु २५ शिक्षकहरुलाई नियुक्ति दियो | र हामी कुबेतको सरकारी स्कुलमा पढाउने पहिलो गैर- मुसलमान भयौं | हामीहरु अंग्रेजी पढाउन ल्याईएका थियौं किनकि सरकार देशलाई आधुनिकरण गर्न र आफ्ना नागरिकलाई शिक्षा द्वारा सुदृढ गराउन चाहन्थ्यो | र अवस्य पनि बेलायतलाई फाइदा थियो त्यो आकर्षक तेल को सम्पति बाट | ल त्यसो भए | अब यो चाहिँ मैले देखेको मुख्य परिवर्तन हो -- कसरी अंग्रेजी को पढाई परस्पर फाइदा को परम्परा बाट हाल को एक भयंकर अन्तराष्ट्रिय व्यापारमा रुपान्तरित भएको छ | अब यो विद्यालयको एक वैदेशिक भाषाको पाठ्यक्रम मात्र सिमित छैन | र मातृभूमि बेलायतको एकल क्षेत्राधिकार भित्र मात्र पनि छैन | यो त अब विश्व का हरेक अंग्रेजी- भाषी मुलुकको लागि देखासिकी भएको छ | अनि किन नहोस त ? जे भएपनि , सर्वोत्कृष्ट शिक्षा -- हालैको विश्वभरका विश्वविद्यालयहरुको वर्गीकरणलाई आधार मान्ने हो भने -- बेलायत तथा अमेरिकाका विश्वविद्यालयहरुमा पाइन्छ | त्यसैले स्वभावत रूपमा सबैजनाले अंग्रेजी शिक्षा लिन चाहान्छन् | तर यदि तपाई मौलिक भाषी हैन भने , तपाईले एउटा परीक्षा उत्तीर्ण गर्नु पर्छ | अब के एक विद्यार्थीलाई भाषागत क्षमताको आधारमा मात्र निषेध गर्नु उचित हुन्छ त ? हुनसक्छ तपाई संग एक कम्प्युटर बैज्ञानिक छ जो अत्यन्त मेधावी छ | उदहारण को लागि , के त्यो विद्यार्थीलाई एक वकिल हुन चाहिने जतिनै भाषा ज्ञान चाहिन्छ ? खै , मलाई त त्यस्तो लाग्दैन | हामी अंग्रेजी शिक्षक सदैव उनीहरुलाई निषेध गर्छौ | हामी निषेधको चिन्ह राख्छौं , र उनीहरुको बाटो बाट रोक्छौं | अब उनीहरू आफ्नो सपना पुरा गर्न सक्दैनन् , जब सम्म उनीहरू अंग्रजी सिक्दैनन् | अब मलाई यसरी प्रस्तुत गर्न दिनुहोस् , मैले एक एकल- भाषी नेडरल्यान्डवासी भेटें , जो संग क्यान्सर को उपचार थियो , के म उनलाई एक बेलायती विश्वविद्यालयमा प्रवेश गर्न बाट रोक्ने थिएँ ? अहँ मलाई त त्यस्तो लाग्दैन | तर वास्तवमा हामी त्यहि गरिरहेका छौं | हामी अंग्रेजी शिक्षकहरु ढोके भएका छौं | तपाईले हामीलाई सन्तुष्ट पार्नु पर्छ कि तपाईको अंग्रजी राम्रो छ | अब समाज को सानो समुदाय लाई धेरै शक्ति दिनु खतरनाक पनि हुन सक्छ | त्यो बाधा अलि बढि नै विश्वव्यापी पनि हुनसक्छ | ल त्यसो भए |

(src)="5"> ( تشویق حضار ) و می خواهم به شما یادآوری کنم که آن غولهایی که روشنفکران امروزی روی شانه‌ی آنها ایستاده اند آن غولهایی که روشنفکران امروزی روی شانه‌ی آنها ایستاده اند مجبور نبودند انگلیسی بلد باشند ، مجبور نبودند آزمون انگلیسی بگذرانند . برای مثال ، اینشتین . راستی ، او ، در مدرسه کودن حساب می شد چون او در واقع ، خوانش پریش بود . ولی از خوش بختی جهان ، او مجبور نبود آزمون انگلیسی بگذراند . چون این کار از سال 1964 با تافل شروع شد ، چون این کار از سال 1964 با تافل شروع شد ، آزمون آمریکایی برای زبان انگلیسی . امروزه به حد انفجار رسیده است . آزمونهای انگلیسی بسیار زیادی وجود دارد . و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند . و میلیونها دانشجو هر سال در این آزمونها شرکت می کنند . حالا ممکن است که ما فکر کنیم که هزینه‌ی آزمونها بد نیست ، مناسب است . ولی این شهریه‌ها مانع میلیونها داوطلب فقیر میشود . ولی این شهریه‌ها مانع میلیونها داوطلب فقیر میشود . پس ما بلافاصله آنها را رد می کنیم .
(src)="6"> ( تشویق حضار ) این مرا یاد یک تیتر می اندازد که به تازگی دیده ام : " آموزش : جدا ساز بزرگ . " الان آن را درک می کنم ، الان می فهمم چرا مردم روی زبان انگلیسی تمرکز می کنند . آنها می خواهند بهترین فرصتها را برای فرزندانشان فراهم کنند . و برای انجام آن ، به آموزش غربی نیاز دارند . چون مسلماً ، بهترین مشاغل به فارغ التحصیلهای دانشگاههای غربی داده می شود ، که قبلاً به آن اشاره کردم . این یک چرخه است . خب . بگذارید یک داستان درباره ی دو دانشمند برایتان تعریف کنم ، دو دانشمند انگلیسی . آنها داشتند آزمایشی انجام می دادند در باره‌ی ژنتیک و " پاهای جلو " و " پاهای عقب " حیوانات . ولی آنها به نتایجی که می خواستند نمی رسیدند . آنها واقعاً مانده بودند که چه کار کنند ، تا اینکه یک دانشمند آلمانی آمد که متوجه شد آنها برای " پای جلو " و " پای عقب " از دو کلمه‌ی جدا استفاده می کنند ، درحالی که ژنتیک فرقی بین پاها نمی گذارد همینطور زبان آلمانی . بینگو ، مشکل حل شد . اگر فکری به ذهنت نمی رسد ، گیر می کنی . ولی اگر زبان دیگری می تواند به آن فکر کند ، آنوقت ، با همکاری ، می توانیم بسیار بیشتر یاد بگیریم و به دست بیاوریم .
(src)="7"> دختر من ، از کویت به انگلستان آمد . او علوم و ریاضی را به عربی خوانده بود . در یک مدرسه‌ی متوسط عربی . اون باید آنها را در مدرسه ی گرامر خود به انگلیسی ترجمه می کرد . و او در آن موضوع ها درکلاس خود بهترین بود . و او در آن موضوع ها درکلاس خود بهترین بود . که به ما نشان می دهد که وقتی دانشجویی از خارج پیش ما می آید ، شاید ما به آنها برای آنچه می دانند ، اعتبار کافی نمی دهیم . شاید ما به آنها برای آنچه می دانند ، اعتبار کافی نمی دهیم . و آنها آن را به زبان مادری خود بلد هستند . وقتی یک زبان می میرد ، ما نمی دانیم چه چیزی را به همراه آن زبان از دست داده ایم . نمی دانم این زا تازگی از CNN دیده اید یا نه آنها به این چوپان جوان کنیایی جایزه‌ی " قهرمانان " را دادند او نمی توانست شبها در روستای خود درس بخواند مثل همه‌ی بچه های روستا ، چون چراغ نفتی ، دود دارد و به چشمهای او آسیب رسانده بود . به هر حال ، آنجا هیچوقت نفت کافی نبود ، چون با یک دلار در روز مگر چه می شود خرید ؟ پس او یک چراغ خورشیدی کم هزینه اختراع کرد . و الان بچه های روستایش همان نمره هایی را می آورند که بچه هایی که در خانه برق دارند می آورند .
(trg)="5"> " तर " , म तपाईले भनेको सुन्छु , अनुसन्धान जति सबै अंग्रेजीमै छ नी , त्यो बारेमा के गर्नु ? पुस्तकहरु सबै अंग्रेजीमा छन् , अनुसन्धानको प्रकाशन सबै अंग्रेजी मै गरिन्छ , तर त्यो आत्म- पूरा भविष्यवाणी मात्र हो | त्यसले अंग्रेजी को आवश्यकतालाई पोषण गर्छ | र त्यो त्यसरी नै बढिरहन्छ | म तपाईहरुलाई सोध्छु , अनुवाद के भयो ? इस्लाम को स्वर्ण युगलाई नियाल्नुहोस , त्यति बेला धेरै नै अनुवादहरु हुन्थे | उनीहरुले ल्याटिन र ग्रीकलाई अरेबिकमा , अनि फारसीमा अनुवाद गरे , अनि फेरी युरोपको जर्मेनिक भाषामा अनुवाद गरियो अनि पछि रोमनिक भाषामा | त्यस पछि युरोपको अन्धकार युगमा उज्यालो छायो | मलाई गलत अर्थ नलगाउनुहोला ; सबै अंग्रेजी शिक्षक महोदय , म अंग्रेजी शिक्षा को विरुद्धमा छैन | म खुसि छु , हामी संग एउटा विश्व- भाषा छ | अहिले त्यो हामीलाई सारै नै आवश्यक छ | तर म त्यसलाई एक बाधकको रूपमा प्रयोगको बिरुद्धमा छु | के हामी ६०० भाषामा सिमित हुन चाहन्छौं अंग्रेजी अथवा चीनिया भाषालाई मुख्य बनाएर ? हामीलाई त्यो भन्दा धेरै चाहिन्छ | हामीले सिमा कहाँ कोर्ने त ? अहिलेको यो प्रणालीले बौद्धिकतालाई अंग्रेजीको ज्ञान संग समान मान्छ जुन स्वेच्छाचारी हो | ( ताली ) तपाईहरुलाई म एउटा कुरा सम्झाउन चाहान्छु त्यो महान काँध जसमा आजको बौद्धिकता अडेको छ , त्यसले अंग्रेजी जान्नु परेको थिएन , उनीहरुले अंग्रेजीको परीक्षा उत्तीर्ण गर्नु परेको थिएन | उदाहरण को रूपमा आइन्स्टाइनलाई लिनुस् | उनलाई विद्यालयमा उपचाररत मानिन्थ्यो किनकि उनि , वास्तवमा भन्ने हो भने , सुस्तमनस्थिति का बिरामी थिए | तर विश्वको भाग्यवश , उनले अंग्रेजी परीक्षा उत्तीर्ण गर्नु परेको थिएन | किनकि १९६४ सम्म उनीहरुले टोफेल , अमेरिकन अंग्रेजीको परीक्षा , को सुरुवात गरेका थिएनन् | अहिले त्यो व्यापक छ | आजकल अंग्रेजीका कयौं परिक्षाहरु छन् | र प्रत्येक बर्ष लाखौ बिद्यार्थीहरुले त्यो परीक्षा दिन्छन् | अब तपाई सोच्नुहोला , तपाईहरु र म ती शुल्कहरु त्यति नराम्रो छैन , ठिकै छन् , तर तिनीहरु बाधक छन् लाखौ गरिब मानिसहरुको लागि | हामी तुरुन्तै उनीहरुलाई निषेध गरिरहेका छौ | ( ताली ) यसले मलाई भर्खरै को एउटा समाचार शिर्षक लाई सम्झाउँछ : " शिक्षा : एक ठुलो विभाजन " अब बल्ल म बुझ्दै छु , अब बल्ल बुझ्दैछु कि किन मानिसहरु अंग्रेजीमा केन्द्रित छन् | उनीहरू आफ्ना नानीहरुलाई जीवनको उत्कृष्ट अवसर दिन चाहन्छन | अनि त्यो सब गर्नको लागि उनीहरूलाई पश्चिमी शिक्षा चाहिन्छ | किनकि , अवस्य पनि , राम्रा अवसरहरु पश्चिमी विश्वविद्यालय बाट शिक्षितलाई जान्छ , जुन मैले पहिला भने | यो एक चक्रीय कुरा हो | ल त अब मलाई दुई बैज्ञानिकहरुको कथा भन्नदिनुस , दुई अंग्रेज बैज्ञानिक | उनीहरू एउटा प्रयोग गरिरहेका थिए जैविकीय प्रयोग जनावरहरुका अगाडि र पछाडि का पाउहरुको | तिनीहरुले आफुले चाहे जस्तो निचोड पाउन सकेनन | उनीहरुलाई के गर्ने भन्ने नै थाहा भएन , अनि एक जना जर्मन बैज्ञानिक आइपुगे जसले उनीहरुले आगाडि र पछाडि का पाउहरूको लागि दुई अलग अलग शब्दहरु प्रयोग गरिरहेका छन् जबकि जैविकताले त्यो कुरामा भेद गर्दैन न त जर्मन भाषा ले | ओह हो , समस्या त समाधान भयो | यदि तपाई एउटा सोच ल्याउन सक्नुहुन्न भने , तपाई अड्किनु भयो | तर यदि अर्को भाषाले त्यो सोच ल्याउन सक्छ भने , सहकार्य द्वारा हामीले धेरै कुरा प्राप्त गर्न र जान्न सक्छौं | मेरी छोरी , कुबेत बाट इंग्ल्यान्ड आइन् | उनले बिज्ञान र गणित अरेबिक भाषामा सिकेकी थिईन | त्यो अरेबिक माध्यम बिद्यालय थियो | उनले त्यसलाई आफ्नो प्राथमिक बिद्यालयमा अनुबाद गर्नुपर्थ्यो | र उनि आफ्नो कक्षामा सबसे तेज थिईन सबै बिषयहरुमा | यसले हामीलाई के बुझाउछ भने जब विदेश बाट बिद्यार्थीहरु हामी कहाँ आउछन् , हामीले उनीहरूलाई उनीहरुको ज्ञानको लागि उचित मान्यता नदिएको हुनसक्छ र उनीहरुलाई त्यो कुराको आफ्नो भाषामा राम्रो ज्ञान हुन सक्छ | जब एउटा भाषा लोप हुन्छ , त्यो भाषा संग हामी के गुमाउदै छौ भन्ने ज्ञान हुदैन | जस्तै -- तपाईहरुले भर्खरै सी . एन . एन . मा हेर्नुभयो कि हेर्नुभएन -- उनीहरूले केन्या को एउटा गोठालोलाई

(src)="8"> ( تشویق حضار ) وقتی او جایزه اش را گرفت ، او این کلمات زیبا را گفت : " کودکان می توانند آفریقا را از آنچه امروز هست ، یک قاره ی تاریک ، به سوی یک قاره‌ی روشن هدایت کنند . یک ایده ی ساده ، که می تواند چنین عواقب گسترده‌ای داشته باشد . مردمی که نور ندارند ، چه به صورت فیزیکی ، و چه استعاری ، نمی توانند آزمونهای ما را بگذرانند ، و ما هرگز نخواهیم دانست آنها چه می دانند . نگذارید که ما خودمان و آنها را در تاریکی نگه داریم . بیایید گوناگونی را ارج نهیم . مواظب زبانتان باشید . از آن برای گسترش ایده های بزرگ استفاده کنید .
(src)="9"> ( تشویق حضار ) از شما بسیار متشکرم .
(src)="10"> ( تشویق حضار )
(trg)="6"> " सी . एन . एन . नायक " पुरस्कारले सम्मान गरे जसले आफ्नो गाउँमा अन्य बालबालिका सरह राती पढ्न सकेन , किनकि त्यो मट्टीतेल को बत्ति बाट धुवा आउथ्यो र त्यसले उसका आँखा खराब भए | र त्यसमाथि , त्यहि मट्टीतेल पनि पुग्दो हुदैन थियो , किनकि त्यो न्युन कमाईले के नै पो दिन सक्छ र ? त्यसैले गर्दा उसले आविष्कार गर्यो एउटा सित्तैमा चल्ने सौर्य बत्तिको | अब उसका गाउँका केटाकेटीहरुले विद्यालयमा त्यति नै अंक ल्याउछन् जति घरमा बिजुली भएका केटाकेटीहरुले ल्याउछन| ( ताली ) जब उनले त्यो पुरस्कार पाए उनले यी सुन्दर शब्दहरु भने : " केटाकेटीहरुले अफ्रीकाको अहिलेको अवस्था , एउटा अधेरो अशिक्षित महादेश , बाट एक उज्यालो र शिक्षित महादेश बनाउने तिर निर्देसित गर्नेछन् " एउटा साधारण सोच , तर जो संग त्यस्तो दुरगामी असर देखाउने क्षमता हुनसक्छ | ती मानिसहरु , जो संग उज्यालो छैन , भौतिक रूपमा अथवा लाक्षणिक रूपमा , उनीहरुले हाम्रो परीक्षा उतिर्ण गर्न सक्दैनन् , र हामीहरुलाई उनीहरुलाई के थाहा छ भन्ने कुरा कहिले पनि पत्तो हुदैन | अब हामी आफु तथा उनीहरुलाई अधेरोमा नराखौं | विविधतालाई अंगालौं | आफ्नो भाषा बारे सोचौँ | त्यसलाई महान विचारहरु फैलाउन प्रयोग गरौं | ( ताली ) यहाँहरुलाई धेरै धेरै धन्यवाद | ( ताली )

# fa/HCRM4DnbjpIX.xml.gz
# ne/HCRM4DnbjpIX.xml.gz


(src)="1"> وقتي پسر بچه بودم عاشق ماشين بودم . زماني كه ١٨ سالم شد ، بهترین دوستم رو در یک سانحه رانندگی از دست دادم . به همین سادگی . و بعد تصمیم گرفتم که زندگیم رو وقف يك ميليون نفري كنم كه هر سال در سانحه كشته مي شوند . هنوز موفق نشده ام ، ولی اين فقط یک گزارش پيشرفت هست ، من اينجا هستم كه يك مقدار راجع به ماشين خود- راننده بگم . اولین بار با این ایده در مسابقه چالش بزرگ DARPA آشنا شدم که در اون دولت آمریکا برای ماشین خود- راننده ای که بتونه در صحرا حرکت کنه جایزه تعیین کرد . اگرچه صدها تیم اونجا بودند ، ولی این ماشین ها به هیچ جا نرسیدند . بنابراین ما در استفورد تصمیم گرفتیم که یک ماشین خود- راننده ی متفاوت بسازیم . سخت افزار و نرم افزار رو خودمون ساختیم . و اون رو به گونه ای ساختیم که از ما یاد بگیره ، و اون رو در صحرا رها کردیم . و غیرقابل تصورها اتفاق افتادند : این اولین ماشینی شد که از مسابقه چالش بزرگ DARPA سالم برگشت -- و برای استنفورد 2 میلیون دلار بدست آورد .
(trg)="1"> बाल्यकालमा म कारहरु भनेपछी हुरुक्कै हुन्थेँ | जब म अठार लागेँ , मैले मेरो सबैभन्दा मिल्ने साथीलाई कार दुर्घटनामा गुमाएँ | यसै गरि| त्यसपछि मैले निर्णय गरे कि मैले मेरो जीवन हरेक वर्ष , दश लाख मान्छे बचाउने उद्देश्यमा समर्पण गर्छु| अहिले नै त म सफल भैसकेको छैन , त्यसैले यो खाली एउटा प्रगती विवरण मात्रै हो , तर म यहाँ तपाईंहरुलाई स्वचालित कारहरुको बारेमा केही बताउन जांदैछु | यो अवधारणा मैले पहिले
(trg)="2"> " DAPRA ग्रयाण्ड च्यालेन्जेज " मा देखें जसमा अमेरिकी सरकारले पुरस्कारको व्यवस्था गरेको थियो मरुभुमीमा स्वचालित रुपमा चल्न सक्ने कार बनाउनेलाई | यद्दपी त्यहाँ सय टोलीहरु थिए , ति कारहरु कुनै पनि सक्षम थिएनन | त्यसैले हामीले स्टयानफर्डमा एउटा भिन्नै स्वचालित कार बनाउने निर्णय गर्यौ | हामीले हार्डवेर ( गाडीका पुर्जा ) र सफ्टवेर ( गाडीलाई चलाऊने कम्प्युटर कोड ) बनायौं | हामीले त्यसलाई हामीबाट सिक्न लगायौं , र मरुभुमी मा खुला छोड्दियौँ | अनी त सोच्नै नसकिने कुरा भयो : त्यो पहिलो कार भयो

(src)="2"> ولی هنوز نتونستم جان یک نفر رو هم نجات بدم . از آن زمان به بعد کار ما تمرکز بر روی ساخت ماشین هایی هست که خودشون بتوانند همه جا برانند -- هر خیابانی در کالیفرنیا . تا بحال 225000 کیلومتر طی کردیم . ماشینهای ما حسگرهایی دارند که می تونند به طرز اعجاب انگیزی هر چه اطرافشان هست رو ببینند و در مورد هر جنبه رانندگی تصمیم گیری کنند . این مکانیزم تمام عیاری برای رانندگی است . ما در شهرها رانده ایم ، مثل سن فرانسیسکو که اینجا می بینید . از سن فرانسیسکو تا لس آنجلس در بزرگراه 1 رانندگی کردیم . ما با دونده ها مواجه شديم ، بزرگراههاى شلوغ ، دكه هاى عوارض ، و این بدون دخالت هیچ کسی هست . ماشين خودش رانندگى مي كنه . در واقع وقتى كه ما ٢٢٥٠٠٠ كيلومتر رو ميرانديم ، مردم حتى متوجه هم نشدند . جاده هاى كوهستانى ، صبح وشب ، حتى خيابان پر پيچ وخم لومبارد در سن فرانسيسكو .
(src)="3"> ( خنده حضار ) بعضى وقتها ماشينهامون قاطى مى كردند ، حتى شيرين کاري هم انجام ميدادند .
(src)="4"> ( صداي ويدئو ) مرد : واى ، خداى من .
(trg)="3"> DAPRA को ग्रयाण्ड च्यालेन्ज बाट फर्कने जस्ले स्टयानफर्डलाई बिस लाख डलर जितायो | तैपनी यति बेला सम्म मैले एउटै ज्यान बचाएको थीइन | किनकि , हाम्रो प्राथमिकता त्यस्तो कार बनाउने थियो कि जुन स्वचालित रुपमा जहातही गूड्न सकोस क्यालिफोर्निया को कुनै पनि सडकमा | हामीले १ लाख चालिस हजार माइल कुदाएका छौं | हाम्रा कारहरुमा " सेन्सर " छन , जसबाट कारहरुले आफ्ना वरपरका सबैकुरा जादुमय तरिकाले देख्न सक्छन अनी निर्णय लिन सक्छन् गाडी चलाउंदा लिनु पर्ने हरेक पक्षको| सवारी साधन दुनियाको उत्कृष्ट संयन्त्र हो यो| हामीले शहरहरुमा चलाएका छौँ , स्यान फ्रान्सिस्को जस्ता शहरहरु | हामीले स्यान फ्रान्सिस्को देखी लस एन्जलस सम्म हाइवे १ मा चलायौ | हामीले दौडीँदै गरेकाहरुलाई भेट्यौँ , ब्यस्त राजमार्गहरु , कर्जा उठाउने स्थान हरु भेट्यौ अनी एउटै पनि मान्छेलाइ भागदौड मा नपारिकन , यो कार स्वयम आफै चल्यो| बास्तबमै , हामीले १ लाख चालिस हजार माइल चलायौं , मान्छेले याद पनि गरेनन् | पहाडी सडकहरुमा , दिनमा अनि रातमा , अनी घुम्रिएको लोम्बार्ड स्ट्रीट स्यान फ्रान्सिस्कोमा पनि| हाँसो कहिलेकाहीँ हाम्रा कारहरु यस्तो सन्किन्छन कि , सानोतिनो चटक पनि गर्छन् तिनिहरुले | ( भिडियो ) मान्छे : हे भगवान | के ? दोश्रो मान्छे : यो त आँफै चल्दैछ त| सेबस्टियन थ्र्रुन : मैले मेरो साथी हेरोल्ड को जीवन लाई फिर्ता ल्याउन त सक्दिन , तर म सबै मरेर गएकाहरुको लागि केही गर्न सक्छु | के तपाईंहरुलाई थाहा छ , सवारी दुर्घटना युवावर्ग को मृत्‍यु को पहिलो कारण हो अनी के तपाईंहरुले बिचार गर्नु भाछ कि ति मध्य झन्नै सबै मान्छेको गल्तिले हुन्छन मसिन को गल्तिले होइन , अनी के त्यो गल्तिलाइ मसिनहरु द्वारा बचाउन सकिन्छ त ? तपाईंलाई थाहा छ कि हामीले राजमार्गहरुको क्षमता बदल्न सक्छौं २ वा ३ गुनाले

(src)="5"> چى ؟ مرد دوم : داره خودش رانندگى ميكنه . سباستين ترون : حالا من نمى تونم دوستم هارولد رو به زندگى برگردونم ، اما مى تونم براى همه كسانى كه جانشون رو از دست دادند كارى بكنم . مى دونستيد سوانح رانندگى عامل اصلى مرگ جوانان هست ؟ و مى دونستيد كه تقريبا همه سوانح بخاطر خطاى انسانى هست و نه خطاى ماشين ، و بنابراين ميشه توسط ماشينها مانع اين خطاها شد ؟ ميدونستيد كه ميتونيم ظرفيت بزرگراه ها رو دو يا سه برابر كرد اگر براى ماندن بين خطوط خيابان ها به دقت انسانى متكى نبوديم -- اگر وضع بدنه ها رو بهبود بدیم و نتیجتا یک مقدار نزدیک تر به هم رانندگی کنیم در بین خطوطی که باریک تر هستند ، و بعد از شر تمام ترافیک های بزرگراه ها خلاص میشیم .
(src)="6"> آیا می دانید که شما ، کاربران TED ، به طور متوسط 52 دقیقه در هر روز را در ترافیک می گذرانید و وقتتان را در تردد روزانه هدر میدهید ؟ شما می تونید این زمان رو بازیابی کنید . این یعنی فقط در این کشور 4 میلیارد ساعت وقت هدر رفته . و این یعنی 2 . 4 میلیارد بشکه بنزین هدر رفته . فکر می کنم اینجا یک چشم اندازی دیده میشه ، یک فناوری جدید ، و من آرزوی روزی رو دارم که نسل های پس از ما به گذشته نگاه کنند و بگویند قبلا چقدر احمقانه بوده که آدمها رانندگی می کردند . متشکرم .
(trg)="4"> " लेन " भित्र बस्नलाई -- यदि हामी मान्छेको क्षमतामा भर नपर्ने हो भने गाडी को स्थिति लाइ अझ सुधार गर्न सक्छौ -- अनी अली नजिक नजिकै बाट गाडी चलाऊन सक्छौ साघुरा लेनहरुमा पनि , र राजमार्ग मा हुने ट्राफिक जाम हरुलाई हटाउन सकिन्छ | तपाईंहरुले बिचार गर्नु भाछ , TED का श्रोताहरुले औसतमा हरेक दिन ५२ मिनेट ट्राफिक मा बिनासित्ति खर्च गर्नुहुन्छ हरदिन को आवत जावतमा| तपाईंले यो समय बचाउन सक्नुहुन्छ यो ४० करोड ब्यर्थ भएको घण्टा यो देश को मात्रै हो | अनी यो २४० करोड ग्यालन अनाहकमा बगेको पेट्रोल हो | अब मलाई लाग्छ यहाँनिर एउटा सम्भावना छ , एक नवीन पद्दतिको अनी म एकदमसंग त्यो समय लाई कुर्दैछु जब हाम्रा भाबी पिंढी ले हामीलाई हेरेर भन्नेछन्

(src)="7"> ( تشویق )
(trg)="5"> ' कती हाँसो उठ्दो जमाना थियो जहा मनिसहरु कार चलाऊंथे´| धन्यबाद ( ताली )

# fa/ObMhNJg618ba.xml.gz
# ne/ObMhNJg618ba.xml.gz


(src)="1"> یک ماشین رباتی می خواهم بدانم تا حدی قابل مشاهده است یا ، تصادفی ، مستمر ، و یا خصمانه . فقط همین ٬ ایا مسئله رانندگی رباتی در یک شهر جز کدام از این دسته بندی هاست ؟ لطفا انتخاب کنید کدام ها یا شاید همه شان .
(trg)="1"> [ पुरुष वर्णनकर्ता ] - एक इष्ट , एक यान्त्रिक रथ । म थाहा पाउँन चाहान्छु कि यो आंशिकरूपमा पर्यवेक्षणीय , प्रसम्भाव्य , निरन्तर , वा विरोधात्मक के हो । अर्थात , के यान्त्रिक चालनाको समस्या - भनौँ , एक नगरमा -- यी चारमा कुन विभागमा पर्छन् ? कृपया लागु हुने कुनै वा सबैमा चिह्न लगाँउनुहोस् ।

# fa/OdTQkWYOARvl.xml.gz
# ne/OdTQkWYOARvl.xml.gz


(src)="1"> خوب ، برای هر کدام از ما که در این سالن حضور دارد ، اجازه بدهید بحث را با قبول این نکته شروع کنیم که ما خوش شانس هستیم . ما در دنیایی که مادران یا مادربزرگان ما زندگی کرده اند ، زندگی نمی کنیم ، در شرایطی که امکان پیشرفت در شغل برای زنان بسیار محدود بوده است . و اگر شما در این سالن امروز حضور دارید ، اکثر ما در دنیایی رشد کرده ایم که حقوق اولیه انسانی را داشته ایم . و به نحوی عجیب ، ما همچنان در دنیایی زندگی می کنیم که هنوز بسیاری از زنان در دیگر نقاط دنیا این حقوق انسانی را ندارند . اگر همه این نکات را هم کنار بگذاریم ، ما همچنان مشکلاتی داریم ، و این مشکلات جدی هستند . و مشکل اینجاست که زنان به رده های بالای مشاغل مختلف در هیچ جای دنیا دست پیدا نمی کنند . آمار و اعداد برای ما واقعیت این داستان را مشخص بیان می کند . از یکصد و نود رییس دولت ، تنها نه نفر آنها زن هستند . از همه نمایندگان مجلس در سرتاسر دنیا تنها سیزده درصد نمایندگان مردم را زنان تشکیل می دهند . در بخش شرکت ها زنانی که در رده های بسیار بالاهستند ، رده های ارشد مدیریتی شرکت ها و هییت مدیره ، حداکثر پانزده یا شانزده درصد را زنان تشکیل می دهند . این اعداد از سال 2002 تا کنون تغییری نکرده و به سمت برعکس در حال حرکت بوده است . و حتی در بخش های از دنیا که به قصد پول سازی شکل نگرفته مانند ارگان های نیکوکاری ، درست همان جایی که ما فکر می کنیم توسط زنان مدیریت و هدایت می شود ، زنان حداکثر بیست درصد مدیران را تشکیل می دهند . ما همچنین مشکل دیگری نیز داریم ، که زنان با انتخاب سخت تری مواجه هستند بین موفقیت شغلی و موفقیت در زندگی شخصی . تحقیق اخیر در آمریکا نشان می دهد که از بین مدیران ارشد متاهل ، دو سوم از مردان متاهل بچه دارند و اما تنها یک سوم از زنان متاهل بچه دارند . سالها قبل من در نیویورک بودم ، و مشغول بستن قراردادی تجاری بودم ، و من در یکی از آن شرکت های تجملی در نیویورک بودم که درآن حقوق زنان و مردان برابر است ، تصورش را بکنید . و من در جلسه ، که چیزی حدود سه ساعت طول کشید ، و بعد از دو ساعت ، به شکلی نیاز به یک استراحت بدنی بود ، و همه برای رفتن به استراحت ایستادند ، و مردی که جلسه را اداره می کرد به نظر می رسید که واقعا شرمنده است ، و من متوجه شدم که او نمی داند که دستشویی زنان در دفترش در کجا قرار دارد . و من بدنبال وسایل بسته بندی شده در دفترش اتاق را از نظر گذرانیدم و تصور کردم که آنها تازه به این دفتر نقل مکان کرده اند ، اما هیچ وسیله بسته بندی شده ای ندیدم . لذا پرسیدم ، پس شما اخیرا به این دفتر نقل مکان کرده اید ؟ میزبان پاسخ داد : نه ، ما حدود یکسال است که اینجا هستیم . و من پرسیدم : می خواهید بگویید که من تنها زنی هستم که در یکسال گذشته برای عقد قرارداد به این دفتر آمده ام ؟ او به من نگاه کرد و گفت : بله ، یا شاید تنها کسی بوده ای که نیاز به دستشویی رفتن داشته ای . خنده حضار لذا سوال این است که ما چگونه باید این را حل کنیم ؟ چگونه آمار زنان در سطوح بالا را تغییر دهیم ؟ چگونه در این اعداد تغییر ایجاد کنیم ؟ من مایلم که با گفتن این نکته شروع کنم که من درباره ی این صحبت می کنم -- درباره حفظ کردن زنان به عنوان نیروی کار ، چرا که من واقعا معتقدم این پاسخ ما است . در جامعه نیروی کار ، در بخشی که درآمد بالا دارند ، در میان کسانی که در رده های ارشد حضور دارند ، در میان مدیران ارشد 500 شرکت برتر فورچون ( Fortune ) ، و یا همین تعداد پست در دیگر بخش های جامعه ، مشکل این است ، آنطور که من متقاعد شده ام ، که زنان از جمع های مدیریتی کنار گذاشته شده اند . همه در اینباره زیاد حرف می زنند ، و همه درباره انعطاف ساعات کاری و دادن مشاوره به جوانان و برنامه ای که شرکت ها در آن باید به زنان آموزش دهند ، صحبت می کنند . من درباره هیچ کدام از این موارد یاد شده امروز صحبت نخواهم کرد . هر چند که می دانم همه آنها مهم هستند . امروز من روی این مطلب تمرکز می کنم که هر کدام از ما به تنهایی چه می توانیم بکنیم . نیاز است که ما چه پیامی برای خودمان داشته باشیم ؟ چه پیامی ما باید داشته باشیم برای زنانی که با ما و یا برای ما کار می کنند ؟ چه پیامی باید ما به دخترمان بدهیم ؟ در ابتدا من مایلم به شفافیت بگویم که در این سخنرانی هیچ نظر و رای نهایی نخواهم داشت . من جواب درست و صحیح را ندارم ، حتی برای خودم هم این جواب را ندارم . من محل زندگیم در سانفرانسیکو را روز دوشنبه ترک کردم ، و برای رسیدن به این کنفرانس ، سوار هواپیما شدم . و دختر من ، که سه ساله است ، زمانی که او را به کودکستان می بردم ، پای مرا بغل کرد و گریه می کرد که مامان ، سوار هواپیما نشو . این سخت است ، من گاهی احساس گناه میکنم . من هیچ زنی را نمی شناسم ، که چه خانه دار باشد و یا چه جزوی از نیروی کار ، که این احساس گناه را گاهگاهی نداشته باشد . لذا من این را نمی گویم که باقی ماندن به عنوان جزویی از نیروی کار برای همه کاری درست است . سخنرانی امروز من درباره این است که پیغام های ما اگر قصد باقی ماندن در بخش کاری جامعه را داریم ، چیست . و فکر می کنم ما سه پیغام داریم . پیغام شماره یک : پشت میز بنشینید و خودتان را نشان دهید . پیام شماره دو : همکار خود را تبدیل به یک همکار واقعی کنید . و پیغام شماره سه ، -- اینو ببیند -- کارتان را ترک نکنید ، قبل از اینکه نیاز به ترک شما باشد . شماره یک - پشت میز بنشینید و خودتان را نشان دهید . چند هفته قبل در فیسبوک ، ما میزبان یک مدیر رده بسیار بالای دولتی بودیم ، و او آمده بود که مدیران ارشد را ببیند ، از محدوده وادی سیلیکون( سیلیکون ولیی ) و و همه یک جورهایی پشت میز نشسته بودند . و او دو تا زن همراهش بود که با او مسافرت می کردند و کاملا مدیر رده بالایی در آن بخش دولتی بودند . و من یک جورهایی به آنها گفتم : بفرمایید ، بنشینید ، بفرمایید . و آنها یک گوشه ای از اتاق نشستند . زمانی که من در سالهای پایانی کالج بودم ، واحد درسی را برداشته بودم به عنوان تاریخ روشنفکری اروپا . شما این جور چیزها را از دوران کالج دوست ندارید ؟ من آرزو می کنم که می توانستم الان این کار را انجام دهم . و من این واحد را با هم اتاقیم ، ( کریا ) برداشتم ، که البته ( کریا) یک دانشجوی فوق العاده در رشته ادبیات بود و و او تبدیل به دانشجوی نمونه ادبیات شد و همینطور بردارم نیز این واحد را برداشت پسری باهوش ، که واترپلو بازی می کرد و دانشجوی پزشکی بود ، و دانشجوی سال دوم بود . هر سه ما این کلاس را با هم برداشتیم . و بعد کریا ( Carrie ) تمام این کتاب ها را خواند به زبان لاتین و یونانی ، به تمام کلاس های این واحد رفت و من تمام کتاب های انگلیسی را خواندم و به بیشتر کلاس های واحد هم رفتم . بردارم یک جورهایی سرش شلوغ بود ، او تنها یک کتاب از دوازده کتاب را خواند و و تنها به تعدادی از کلاس های واحد رفت ، و او چند روز قبل از امتحان به اتاق ما آمد تا بلکه چیزی یاد بگیرد . هر سه نفر ما با هم برای امتحان رفتیم ، و سر جلسه نشستیم . و ما سه ساعت آنجا نشستیم ، با کتاب آبی کوچکمان ، -- بله من اینقدر مسن هستم ! و ما بیرون رفتم ، و به یکدیگر نکاه کردیم ، و به هم گفتیم : امتحان را چطوری دادی ؟ و کریا ( Carrie ) گفت : پسر ، من فکر می کنم که واقعا به نکات اصلی در مباحث هگلی اشاره نکرده ام . و من گفتم : خدای من ، من واقعا آرزو می کنم که ای کاش تئوری املاک جان لاک و فیلسوفانی که از او پیروی کرده اند را به هم ربط داده بودم . و برادر من گفت : من در این واحد نمره خیلی عالی می گیرم . ما پرسیدم : تو نمره عالی می گیری ؟ تو که چیزی نمی دانی . مشکلی که در این داستان ها وجود دارد این است که همان چیزی را نشان می دهد که آمار نشان می دهد : زنان به صورت نظام یافته ای خودشان را دست کم می گیرند . اگر شما زن یا مردی را آزمایش کنید ، و از آنها درباره یک موضوع کاملا مشخص مانند معدل تحصیلی سوال کنید ، مردان به صورت کاملا اشتباهی ، کمی بیشتر نمره می گیرند . و زنان به صورت اشتباهی کمی پایین نمره می گیرند . زنان درباره خودشان در بخش نیروی کاری مذاکره نمی کنند . تحقیقی که در دو سال اخیر از افرادی که از کالج وارد بازار کار می شده اند ، نشان می دهد که پنجاه و هفت درصد از پسرها یا مردان ، ابتدا درباره حقوق سالیانه خود مذاکره می کنند ، ولی فقط هفت درصد از زنان در ابتدا درباره حقوق دریافتی سالیانه خود مذاکره می کنند . و از همه مهمتر ، مردان موفقیتی که بدست می آورند را حاصل کار خود می دانند ، ولی زنان این موفقیت را به عوامل خارجی دیگر نسبت می دهند . اگر شما از مردی بپرسید که چگونه کاری را به خوبی انجام داده است ، آن مرد خواهد گفت : من کارم خیلی درست است . این که خیلی مشخص است ، چرا می پرسید ؟ اما اگر شما از یک زن بپرسید که چگونه در کارش موفق بوده است ، چیزی که آنها خواهند گفت این است که کسی کمکشان کرده ، آنها خوش شانس بوده اند ، بسیار سخت کار کرده اند . چرا این مهم است ؟ پسر ، این بسیار مهم است چون هیچ کسی به بهترین قسمت اداره دست نمی یابد اگر همه اش در کناری بنشیند ، نه اینکه پشت میز باشد . و هیچ کسی ترفیع کاری نمی گیرد اگر که بقیه و یا خودش فکر نکنند که لیاقت این ترفیع را دارد ، یا اینکه خودش موفقیت خودش را درک نکند . ای کاش این پاسخ ساده ای داشت . ای کاش من می توانستم به تمام زنان جوانی که با من کار می کنند ، تمام این زنان شگفت انگیز می گفتم : به خودتان باور داشته باشید و درباره خودتان مذاکره کنید . مالک موفقیت و زحمت کار خودتان باشید . ای کاش من می توانستم به دخترم بگویم . اما به این سادگی نیست . چرا که آنچه آمار نشان می دهد ، بالاتر از همه چیز ، یک چیز است که موفقیت و مقبول بودن ارتباط مثبت و مستقیمی در مردان دارد ولی در زنان این ارتباط معکوس و منفی است . و همه سر خود را به نشانه موافقت تکان می دهند چرا که همه ما می دانیم این درست است . این در حقیقت یک تحقیق خوب است که این موضوع را خوب نشان می دهد . تحقیق معروف از دانشگاه هاروارد درباره زنی به نام ( هیدی روزن ) وجود دارد و او یک اپراتور در یک شرکت در وادی سیلکون( سیلیکون ولی ) است ، و او از ارتباطات خود استفاده کرده تا تبدیل به یک سرمایه دار ماجراجو و موفق شود . در سال 2002 ، نه خیلی قبل ، یک پرفسور که در دانشگاه کلمبیا بود این پرونده را به عهده گرفت و آنرا تبدیل به ( هیدی رویزن) کرد . او پرونده تحقیقی را به دو گروه از دانشجویان داد . او فقط یک کلمه را عوض کرد : کلمه هیدی ( اسم دختر ) را با کلمه هوارد ( اسم مرد ) عوض کرد . اما این یک کلمه تفاوت بسیار بزرگی را ایجاد کرد . او سپس از دانشجویان تحقیق کرد . و خبر خوب این بود که همه دانشجویان چه زن و چه مرد فکر کرده بودند که هوارد و هیدی هر دو به یک اندازه صلاحیت داشته و خوب هستند . ولی خبر بود این بود که همه هوارد را دوست داشتند . او مرد خوبی است ، شما دوست دارید با او کار کنید ، شما می خواهید یک روز خود را با او به ماهیگیری بپردازید . اما با هیدی ؟ خیلی مطمین نیستید . او کمی گیج می زند ، او کمی سیاستمدار است ، شما مطمین نیستید که می خواهید با او کار کنید . این کمی پیچیده است . ما باید به دختران و همکارانمان بگوییم ، ما باید خودمان را باور کنیم که ما بهترین نمره را گرفته ایم ، تا به ترفیع دست یافته ایم . به اینکه پشت میز نشسته و خودمان را نشان داده ایم . و ما باید این کار را در تمام دنیا انجام دهیم ، جایی که برای آنها ، قربانی هایی است که آنها برای رسیدن به موفقیت باید انجام دهند ، ولی حتی برای برادرهای خود آنها نیازی به این قربانی کردن ها نیست . ناراحت کننده ترین چیز در اینباره این است که بسیار سخت است تا آنرا به یاد بیاوریم . و من می خواهم داستانی برای شما بگویم که واقعا باعث شرمساری من است ، اما فکر می کنم مهم است ، من این سخنرانی را کمی قبلتر در فیسبوک انجام دادم ، برای حدود یکصد نفر از کارمندان فیسبوک . و چند ساعت بعد ، زنی جوان که آنجا کار می کند ، بیرون اتاق من نشسته بود ، و او می خواست با من صحبت کند . من گفتم اوکی ، و او برای صحبت با من آمد . او گفت : من امروز چیزی را یاد گرفتم ، من یادگرفتم که دستم را باید بالا نگه دارم . من گفتم : منظورت چیست ؟ او گفت : خوب ، شما سخنرانی کردید ، و شما گفتید که قصد دارید به دو سوال پاسخ دهید ، و من دستم را به همراه بسیاری دیگر بلند کردم و شما دو سوال پاسخ دادید . و من دستم را پایین بردم، و من متوجه شدم که همه زنان دیگر نیز دستشان را پایین بردند ، و شما سوالات بیشتری را پاسخ گفتید ، البته فقط از مردان . و من با خودم فکر کردم ، اوف ، اگر من این گونه -- کسی که درباره این موضوع حساس است ، بدیهی است که این سخنرانی را می کنم -- در هنگام سخنرانی ، نمی توانم متوجه شوم که دست مردان همچنان بالا است و دست زنان نیز به همچنین بالا است ، ما چقدر توانا هستیم به عنوان مدیر یک شرکت و سازمان خود برای دیدن اینکه چگونه مردان بیشتر از زنان به فرصت های بیشتری دست می یابند ؟ ما باید که زنان را پشت میزها بنشانیم و به آنها فرصت بدهیم . تشویق حضار پیغام شماره دو : همکار خود را به یک همکار واقعی تبدیل کنید . من متقاعد شده ام که ما زنان پیشرفت بیشتری را در محل کار داریم نسبت پیشرفت در خانه . آمار این را به خوبی نشان می دهند . اگر زن یا مردی به صورت تمام وقت کار کنند و بچه نیز داشته باشند ، زن دو برابر بیشتر از مرد در کارهای خانه وقت می گذارد ، و زن سه برابر بیشتر از مرد برای نگه داری بچه ها وقت می گذارد . لذا این زن سه شغل یا دو شغل دارد ، ولی مرد فقط یک شغل دارد . زمانی که نیاز به حضور کسی است ، فکر می کنید چه کسی بیرون از خانه است ؟ و دلیل این عدم حضور واقعا پیچیده است و من وقت ندارم که الان به آن بپردازم . و من فکر نمی کنم که دیدن مسابقه فوتبال روز یکشنبه یا تنبلی عمومی دلیل این امر باشد . من فکر می کنم دلیل بیش از اینها پیچیده است . من فکر می کنم ، به عنوان یک جامعه ما فشار بیشتری را بر پسرهایمان برای موفقیت می گذاریم نسبت به فشاری که به دخترها می آوریم . مردهایی را می شناسم که در خانه می مانند و از خانه کار می کنند تا به زنانشان کمک کنند و این سخت است . زمانی که من جلسات گروه های حمایتی من - و - مادر می رفتم و پدران را آنجا می بینم ، متوجه شده ام که دیگر مادران با آن مردان بازی نمی کنند . و این مشکل است ، چرا که ما باید این را به عنوان یک کار مهم انجام دهیم چرا که این سخت ترین کار در دنیا است که در خانه کار انجام دهیم . برای هم مردان و هم زنان اگر ما قصد داریم تا همه چیز را به مساوات تقسیم کنیم و اجازه دهیم زنان در بخش نیروی کار بمانند . تشویق حضار تحقیق ها نشان می دهد که صاحبان خانه با درآمد برابر و با مسولیت های برابر همچنین آمار طلاق آنها نصف آمار طلاق است . و اگر این محرک به اندازه کافی خوب نباشد برای دیگران ، همچنین آنها محرک های بیشتری را دارند ، چطوری این را در اینجا بگویم ؟ آنها همدیگر را به شیوه انجیلی بهتری می شناسند . تشویق پیغام شماره سه : کارتان ترک نکنید ، قبل از اینکه نیاز به ترک شما باشد . فکر می کنم نکته طنز عمیقی اینجا وجود دارد درباره این حقیقت که اقدامی که زنان می کنند و من همیشه آنرا دیده ام ، با این هدف که در بازار کار باقی بمانند ، در واقع باعث می شود که آنها از بازار کار کنار گذاشته شوند . این اتفاقی است که رخ داده است : ما سرمان شلوغ است ، همه گرفتارند ، و یک زن نیز گرفتار است . و او شروع به فکر درباره بچه دار شدن می کند . و از لحظه ای که او شروع به فکر می کند درباره بچه دار شدن او به آماده سازی یک اتاق برای آن بچه می اندیشد . چگونه من قرار است که این موضوع را با بقیه کارهایی که دارم می کنم ، تطبیق دهم ؟ و دقیقا از آن لحظه ، او دیگر دستش را بلند نمی کند ، او به ترفیع کاری نمی اندیشد ، او پروژه جدیدی را قبول نمی کند ، او دیگر نمی گوید : من ، من می خوام این کار را انجام دهم . او شروع به عقب نشینی می کند . مشکل این است که بگذارید تصور کنیم که او آن روز حامله می شود ، آن روز نه ماه از حاملگی و سه ماه بعد که استراحت بعد از زایمان است ، شش ماه نیز برای استراحت و بازیابی ، به راحتی دو سال می گذرد ، و بیشتر اوقات بیشتر از دو سال زمان لازم است ، من دیده ام که بسیاری از زنان بسیار زودتر به این موضوع می اندیشند ، زمانی که نامزد کردند ، زمانی که عروسی می کنند ، زمانی که آنها شروع به تلاش برای بچه دار شدن می کنند ، که البته زمان طولانی است . یک زن برای دیدار من در این باره آمده بود ، من به او نگاه کردم و او یک جورهایی خیلی جوان به نظر می رسید ، و من گفتم : خوب ، آیا شما و شوهرت می خواهید بچه دار شوید ؟ و او گفت : اوه ، نه ، من متاهل نیستم . او حتی دوست پسر هم نداشت . من گفتم : " داری درباره بچه دار شدنت ، خیلی زودتر از زمانش فکرمی کنی . " اما نکته این است که چیزی که اتفاق می افتد زمانی که شما شروع به عقب نشینی می کنید ؟ تمام کسانی که این تجربه را دارند و من به شما می گویم ، زمانی که بچه ای در خانه است ، شغل شما باید واقعا خوب باشد تا برگردید ، چرا که رها کردن بچه در خانه کار سختی است ، کار شما نیاز دارد تا در آن مبارزه و چالش باشد . برای کار شما نیاز به پاداش است ، شما نیاز دارید که احساس کنید که مشغول ایجاد تغییر هستید . اگر دو سال قبل شما ترفیع نگرفته اید و یک مرد دیگر این ترفیع را گرفته است ، اگر سه سال قبل شما جستجو برای یافتن فرصت شغلی بهتر را رها کرده اید ، شما احساس خستگی خواهید کرد ، چرا که شما باید پای خود را به پدال گاز فشار دهید . کارتان را ترک نکنید ، قبل از اینکه نیاز به ترک شما باشد . سر جای خود باقی بمانید ، پای خود را بر پدال گاز فشار دهید و تلاش خود را بکنید ، تا روزی که نیاز به ترک شما است ، تا زمانی که نیاز به توقف برای بچه دار شدن است و آنگاه تصمیم خود را بگیرید . خیلی زود و پیشاپیش تصمیم خود را نگیرید ، به خصوص زمانی که شما حتی هوشیار و آگاه از تصمیمی که می خواهید بگیرید ، نیستید . متاسفانه و واقعا نسل من قصد ندارد که تعداد بانوانی که در راس امور هستند را عوض کند . این اعداد تنها عوض نمی شوند . ما قصد نداریم که پنجاه درصد از از مشاغل مهم را بدست آوریم . در نسل من ، پنجاه درصد از زنان در راس امور در صنایع مختلف نخواهند بود . اما من امیدوارم که نسل آینده بتواند . من فکر می کنم دنیایی که در آن نیمی از کشورها و نیمی از شرکت ها به وسیله زنان اداره می شود ، دنیایی بسیار بهتری خواهد بود . و این به این دلیل نیست که مردان مدیر می دانند دستشویی زنان در کجای ساختمان قرار دارد ، هر چند که این بسیار مفید خواهد بود . من فکر می کند این دنیای بهتری خواهد بود . من دو بچه دارم . من یک پسر پنج ساله و یک دختر دو ساله دارم . من می خواهم که پسرم این امکان را داشته باشد که بتواند چه در نیروی کار در بیرون از خانه و چه در خانه فعالیت داشته باشد ، و من می خواهم دخترم این امکان را داشته باشد که نه تنها بتواند مدیر باشد ، بلکه به خاطر موفقیت هایش مورد ستایش قرار گیرد . متشکرم تشویق حضار
(trg)="1"> आज यस सभामा उपस्थित हरेक को लागि हामी भाग्यमानी छौ भन्ने स्वीकारोक्ति सहित सुरुवात गरौ | हामी त्यस्तो संसार मा बाँचेका छैनौ जहाँ हाम्री आमा बाँचिन , जहाँ हाम्री हजुरआमा बाँचिन , जहाँ महिला हरुका लागि अवसरहरु सारै नै सिमित थिए | र यदी तपाई यो सभा मा हुन्हुन्न्छ भने , हामी मद्दे धेरै जना यस्तो संसार मा हुर्क्यौ जहाँ हामी संग साधारण नागरिक अधिकार मात्र थियो | र आश्चर्यजनक रूपमा हामी अझै पनि त्यो संसारमा बाँचेका छौ जहाँ केहि महिला हरु संग तेही अधिकार पनि छैन तर यो सबै लाई एकातिर पन्छाउदा पनि , हामी संग एउटा समस्या छ , र त्यो नै वास्तविक समस्या हो र त्यो समस्या हो : महिलाहरु यो संसारको कुनै पनि ठाउँमा कुनै पनि पेशाको उच्च तह सम्म पुगेका छैनन् | संख्याहरुले यो कथा लाई प्रष्ट पार्छन् | १९० राज्य प्रमुख - नौ जना महिला संसारका सबै संसदका सांसदहरु - १३ प्रतिशत महिला छन् | उद्योग बाणिज्य क्षेत्रमा , महिलाहरु उच्च तह , प्रमुख तथा संचालकको रूपमा - १५, १६ प्रतिशतमा सिमित छन् संख्या सन् २००२ देखि यथावत छ र गलत दिशा तिर गैरहेको छ नाफा रहित क्षेत्र , त्यस्तो क्षेत्र जसलाई हामी महिला द्वारा नेतृत भएको मान्यता राख्छौ , उच्च तहमा महिलाहरु - २० प्रतिशत हामी संग अर्को समस्या पनि छ , महिलाहरुले पेशागत सफलता र व्यक्तिगत परिपूर्णता को बिच छनौट अत्यन्त कठिन हुन्छ | संयुक्त राज्य अमेरकामा हालसालै भएको अध्यनले यस्तो नतिजा देखाउंछ : विवाहित उच्च तहका प्रबन्धक मध्ये दुइ तिहाई विवाहित पुरुष का सन्तान थिए भने जम्मा एक तिहाई विवाहित महिला का सन्तान थिए | केहि वर्ष अघि म न्युयोर्क मा थिए , एउटा कारोबार को सिलसिलामा , न्युयोर्कको एक झकिझकाउ प्राईवेट इक्विटी अफिसमा , तपाईहरु अन्दाज गर्न सक्नुहुन्छ | म बैठक मा छु - लगभग तीन घन्टाको बैठक , र दुइ घण्टा पछि , एउटा बिश्राम को जरुरी भयो , र सबै जना उठ्छन , तर त्यो बैठक संचालन गरिरहेका साझेदार लज्जित देखिन्छन | अनि मलाई महसुस भयो कि उनलाई आफ्नो अफिस मा महिला शौचालय कहाँ छ भन्ने नै थाहा छैन | त्यसपछि म यसो यता- उता हेर्न थाल्छु , भर्खर अफिस सरेको हो कि भनेर , तर अहँ म केहि संकेत देख्दिन | अनि म सोध्छु , " के तपाई यहाँ भर्खर सर्नुभएको हो ? " , उत्तर आउछ " हैन , हामी यहाँ करिब एक वर्ष देखि छौ " अनि मैले भने , " के तपाई यो भन्न खोज्दै हुनुहुन्छ कि यो एक वर्षमा म मात्र एक महिला हो जो यो अफिस मा कारोबार को लागि आयो ? " उहाले मलाई हेर्नुभयो र भन्नुभयो ,
(trg)="2"> " हो | अथवा तपाई मात्र यस्तो महिला हो जसलाई शौचालय जान पर्यो | " ( हाँसो ) अब प्रश्न आउछ , यो समस्यालाई हामी कसरी समाधान गर्न सक्छौ ? कसरी यी शिर्षस्थानको संख्याहरु लाई परिवर्तन गर्न सक्छौ ? कसरी यसलाई फरक बनाउछौँ ? म यसो भनेर सुरुवात गर्न चाहन्छु , म यसको बारेमा कुरा गर्छु - महिलालाई कार्यदस्ता मा राखिरहने - किनकि मलाई साँचिकै लाग्छ यहि नै त्यो समस्या को समाधान हो | हाम्रो कार्यदस्ताको त्यो उच्च आय वर्गमा , ती व्यक्तिहरु जो उच्च तहमा पुग्छन् - भाग्यमानी ५०० कार्यकारी अधिकृत अथवा अन्य उध्योगमा सो सरह को पदमा , त्यो समस्या , जसमा म विश्वस्त छु , त्यो के हो भने महिलाहरु निस्क्रिय भैरहेका छन् आजकल मानिसहरु यसको बारेमा धेरै कुरा गर्छन , र उनिहरु कुरा गर्छन् लचिलो कार्य समय र सल्लाह को , र कम्पनि संग हुन पर्ने महिलाहरुको लागि तालिम कार्यक्रमहरु बारेमा | म आज यो बारेमा केहि कुरा गर्दिन - यधपी यी सब सांचिकै महत्वपूर्ण छन् | आज म हामीले व्यक्तिगत रूपमा गर्न सक्ने कार्य मा केन्द्रित गर्न चाहन्छु | हामीले आफुलाई दिन पर्ने सन्देश हरु के के हुन् त ? हामीले हामीसंग र हाम्रा लागि काम गर्ने महिलाहरुलाइ दिने सन्देश हरु के के हुन् त ? हामीले हाम्रा छोरी हरु लाई दिने संदेश के के हुन् त ? अहिले सुरुवात मै म यो कुरामा प्रस्ट हुन चाहन्छु कि यो प्रस्तुति कुनै मुल्यांकन गरिने छैन | म संग कुनै सहि उत्तर छैन , म मेरा आफ्नै लागि पनि छैन | मैले सोमबार सान- फ्रान्सिस्को , मेरो बासस्थान , छाडे , र म यो सभामा आउन को लागि प्लेन चड्दै थिए | मेरी छोरी , जो तीन वर्षकी छे , उसलाई मैले शिशु- विध्यालय मा छाड्ने बेलामा मलाई रोक्नको लागि मेरो खुट्टालाई अंकमाल गर्दै र रुदै भनि , " मम्मी , प्लेनमा नचड्नुस " यो ज्यादै गार्हो छ | म कहिले काहीं आफैलाई दोषी महसुस गर्छु | मलाई थाहा छ कुनै पनि त्यस्ता महिला छैनन् , जो घरमा हुन् अथवा कार्यदस्तामा हुन् , र जसले कुनै न कुनै समय यस्तो महसुस नगरेका हुन् | त्यसैले म कार्यदस्ता मा रहनु नै सबैको लागि सहि कुरा हो भनेर भनिरहेकी छैन | मेरो आजको यो प्रस्तुति " यदि तपाईहरु कार्यदस्ता मा रहन चाहानुहुन्छ मेरा संदेश हरु के- के छन् त " भन्ने बारेमा हुनेछ र मलाई लाग्छ म संग तीनवटा संदेशहरु छन् | पहिलो , टेबलमा बस्नुस | दोस्रो , तपाई आफ्नो जिवनसाथी लाई साच्चीकै जिवनसाथी बनाउनुहोस | र तेस्रो - साँच्चिकै छाड्नु अघि नछाड्नुस् | एक नंबर : टेबलमा बस्नुस् केहि हप्ता अघि मात्र अघि फेसबुकमा , एक उच्च सरकारी अधिकारी लाई आमन्त्रित गरेका थियौं , उनि सिलिकन भ्याली क्षेत्र वरपरका उच्च कार्यकारीहरु संग भेट गर्न आएका थिए | सबै जना टेबल मा बसेका थिए | अनि उनीसंग केहि महिलाहरु थिए जो उनीसंगै सहभागी हुन आएका थिए र उनको विभाग का उच्च पद मै थिए | अनि मैले एक प्रकारले भने " टेबलमा बस्नुस् , ल न टेबलमा बस्नुस् " | र उनिहरु कोठा को एक छेउ मा बसे | जब म कलेजको अन्तिम वर्ष मा थिएँ , मैले युरोपको बौद्धिक इतिहास को एउटा कक्षा लिएको थिए | के तपाईलाई कलेजमा त्यस्तो कुरा मन पर्दैन ? म चाहन्छु कि म अहिलेपनि त्यस्तो कुरा पढ्न सकु | मैले त्यो कक्षा मेरो साथी क्यारी , जो सो समय मा एकदमै तेज साहित्यिक बिद्यार्थी थिईन र पछि गएर एक तेज साहित्यिक बुद्धिजीवी भईन , र मेरो भाई , एकदम स्मार्ट तर वाटर- पोलो खेल्ने स्नातक दोस्रो बर्ष को बिध्यार्थी संगै पढेको थिएँ | हामी तिनै जना संगै कक्षा लिन्थ्यौ | क्यारी ले सबै पुस्तकहरु मौलिक ग्रीक र ल्याटिन मा पढ्छिन - सबै कक्षा मा जान्छिन - म सबै पुस्तक अंग्रेजीमा पढ्छु र धेरै जसो कक्षामा जान्छु | मेरो भाई अलि व्यस्त छ , उ १२ कक्षा को एउटा पुस्तक पढ्छ र केहि कक्षा मा जान्छ , परिक्षा को केहि दिन अघि हाम्रो कोठामा आउँछ सिक्नको लागि | हामी तिनै जना परीक्षा दिन संगै जान्छौँ र परीक्षा हलमा बस्छौँ , तीन घण्टा सम्म , हाम्रा साना निला पुस्तिका संग - हो म त्यति पुरानो जमाना कि हुँ | हामी परीक्षा हल बाट बाहिर आउछौं र एक अर्कालाई हेर्छौं र सोध्छौं , " कस्तो भयो ? " क्यारी भन्छिन , " उफ , मैले हेगेलियन तर्कको मुख्य बुंदा लाई राम्रो चित्रण गर्न सकिन जस्तो लाग्छ " | अनि म भन्छु , " हे भगवान मैले जोन लाकको सम्पति को सिद्धान्तलाई त्यस पछिका दार्शनिक हरु संग जोड्न सकेको भए | " अनि मेरो भाई भन्छ ,
(trg)="3"> " मैले कक्षामा उत्कृष्ट अंक ल्याएँ "

# fa/OphsEdEqnoiR.xml.gz
# ne/OphsEdEqnoiR.xml.gz


(src)="1"> امروز عصر می‌خوام با شما راجع به این موضوع صحبت کنم که چرا شما نمی‌تونید یک شغل عالی داشته باشید .
(trg)="1"> यस मध्यान्ह म तपाईंहरु संग छलफल गर्दैछु - किन तपाईं सर्बोत्कृस्ट पेशा पाउन असक्षम हुनुहुनेछ

(src)="2"> ( خنده ) من اقتصاددان هستم . چرتکه می‌اندازم . پایان روزست ، زمان کاملا مناسبی برای نکات ملال‌انگیز . روی صحبت من فقط با افرادی‌ست که می‎خوان یک شغل عالی و مطلوب داشته باشند . فکر کنم بعضی‌تان تا الان این تصمیم را گرفته‌اید که می‎خواید یه شغل خوب داشته باشید . ولی شما هم شکست خواهید خورد -- ( خنده ) -- زیرا -- خدای من چقدر از شکست خوردن شاد شدید .
(trg)="2"> ----- ( हाँसो ) ----- म अर्थशास्त्री हुँ । म उदास रहने गर्छु । दिनको समाप्तिसंगै उदास प्रतिक्रियाको बेला हुन्छ । म तपाईंहरु मध्य सर्बोत्कृस्ट पेशा चाहनेहरुसंग मात्रै कुरा गर्छु । तपाई मध्ये कतिपयले राम्रो पेशा बनाउने निर्णय गर्नुभएको छ । तपाईंपनि असफल नै हुनुहुने छ ।
(trg)="3"> ----- ( हाँसो ) ----- किनभने -- हे प्रभु , असफल हुन खोज्दा पनि प्रशन्न !

(src)="3"> ( خنده ) معلومه بدون شک کانادایی هستید .
(trg)="4"> ----- ( हाँसो ) ----- पक्कैपनि , क्यानेडियन समूह !

(src)="4"> ( خنده ) آنهایی که سعی می کنند شغلی خوب داشته باشند شکست می‎خورند ، زیرا در واقع شغل‏های خوب در حال ناپدید شدن هستند . شغل‏ها و ‏حرفه‏‌های عالی وجود دارند ، و بعد در کنارشان کارهایی با حجم کار زیاد ، استرس زیاد ، جان‏فرسا و اعصاب خرد کن هم وجود دارند ، در واقع میان این دو دسته شغل هیچ گروه میانه‎ای وجود ندارد . بنابراین افرادی که به دنبال شغل خوب ( نه عالی ) هستند ، حتما شکست می‏‌خورند . من می‎خوام راجع به افرادی صحبت کنم که به دنبال شغل عالی ، حرفۀ عالی هستند و بگم چرا ، بگم چرا محکوم به شکست هستید . اولین دلیل این است که مهم نیست چند بار مردم به شما بگن که
(trg)="5"> ----- ( हाँसो ) ----- राम्रो पेशा चाहने जो हुनुहुन्छ , असफल हुदै हुनुहुन्छ किनकि , बास्तवमै , अचेल राम्रो पेशा हराउदै छन् । सर्बोत्कृस्ट काम र पेशा भेटिन्छन् , र ती संगै कामको चाप , उच्च तनाव , आत्मा मारेर रगत पसिना एक गर्नु पर्ने अवस्था आउँछ , ब्यावहारिक रुपमा बिचमा केहि हुन्न तेसैले राम्रो काम खोज्नेहरु अन्तत : असफल हुन्छन् । म सर्बोत्कृस्ट काम , पेशा खोज्नेहरुको कुरा गर्दै छु , तपाईंहरु किन असफल हुँदै हुनुहुन्छ । पहिलो कारण , मानिसहरुले जतिपटक नै किन नभनुन् ,

(src)="5"> " اگر می‎خوای شغل عالی داشته باشی ، علاقه و اشتیاقت را دنبال کن ، به دنبال رویاهات باش ، باید پیگیرش باشی ، پیگیرِ عالی‌ترین شیفتگی‎ها و جذابیت‌های زندگیت ، " بارها و بارها این‌را می‌شنوی و سپس تصمیم می‎گیری که برخلاف آن عمل کنی . مهم نیست چند بار سخنرانی استیو جابز در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه استنفورد را دانلود کنید ، باز هم بهش گوش می‏دید ولی در نهایت تصمیم می‌گیرید که این‌کار را نکنید . دقیقا نمی‏دانم چرا شما تصمیم می‏گیرید که این‌کار را نکنید . شما زیادی تنبل هستید که انجامش بدید . براتون زیادی سخت‌ست . شما می‎ترسید اگر به دنبال علایق خود برید به آنها دست نیابید ، احساس احمق بودن بکنید و آن‏وقت است که شروع می‎کنید به بهانه آوردن که چرا به دنبال علایق خود نمی‌رید . و خانم‎ها و آقایان محترم ، آنها بهانه‎ای بیش نیستند . ما یک لیست بلندبالا را بررسی خواهیم کرد ، خلاقیت شما و و بهانه‎تراشی‎های شما هیچ ربطی به این ندارد که برای داشتن یک حرفه عالی چه کاری باید انجام بدید . خب ، به عنوان مثال یکی از بهانه‌های بزرگ شما این‌ست : " خوب ، حرفه‎های عالی برای اکثر افراد ، در واقع و حقیقتا فقط خوش شانسی آنها بوده است پس من هم در کناری می‎ایستم و و سعی می‎کنم خوش شانس باشم ، و اگه شانس به من رو کرد ، یک حرفه " عالی " خواهم داشت . وگرنه یک حرفه " خوب " خواهم داشت . " ولی داشتن حرفه " خوب " غیرممکن است . پس این راه جواب نمی‌ده . و بهانه بعدی شما این است : " بله ، افراد خاصی هستند که به دنبال علایقشان می‎رن ، ولی آنها نخبه و استثنایی هستند . آنها امثال استیو جابز هستند . من باهوش و استثنایی نیستم . وقتی پنج سالم بود ، فکر می کردم که نابغه هستم ، ولی استادان دانشگاه باعث شدند از آن موقع تا حالا این تصور من کاملا از بین برود . " ( خنده ) ها ؟
(trg)="6"> " तिमी सर्बोत्कृस्ट पेशा चाहान्छौ भने , आफ्नो अभिलाषा पछ्याउ , आफ्नो सपनाको पछि लाग , र पछि लाग , आफ्नो सबै भन्दा ठुलो कल्पनाको " , तपाईं बारम्बार यहि कुरा सुनेपनि आफ्नो विचार परित्याग गर्नुहुनेछ यसले केहि फरक पर्दैन कि तपाईंले कति पटक Steven J को स्ट्यान्डफोर्ड शुभारम्भ संबोधन download गर्नुभो , जतिपटक त्यो संबोधन हेरेपनि हताश नै हुनुभो मलाई थाहा छैन तपाई किन यस्तो हताश हुनुभो । तपाईं अल्छि हुनुहुन्छ वा यो काम नै कठिन छ तपाईं डराउनुहुन्छ , जब यो काममा आफ्नो अभिलाषा देख्नुहुन्न , आफू मुर्ख भएजस्तो महसुश गरेर , बिभिन्न बहाना बनाउनुहुन्छ कसरी यो कामबाट हात झिकौं भनेर महिला तथा सज्जनबृन्द त्यो केवल बहाना हो हामी एउटा तालिका बनाउन सक्छौं -- गर्नै पर्ने कामहरु नगर्न सिर्जना गरिएका बहानाहरुको जून कामहरु , सर्बोत्कृस्ट पेशा प्राप्त गर्न अत्यावाशक थिए उदाहरणको लागि तपाईंहरुको एउटा बहाना -
(trg)="7"> --- ( लामो स्वाश ) ---
(trg)="8"> " बास्तवमा, सर्बोत्कृस्ट पेशा भनेको प्राय : भाग्यमा भर पर्ने कुरा हो " त्यसैले म पनि प्रयाश गर्दै गर्छु , भाग्यले कतिको साथ् दिन्छ , भाग्यमा रहेछ भने सर्बोत्कृस्ट पेशा भेट्नेछु रैन्छ भने , राम्रो कार्य भेटिएला " राम्रो कार्य लगभग असम्भव जस्तै हो , केहि हुनेवाला छैन । तपाईंको अर्को बहाना हुनेछ : आफ्नो अभिलाषाको पछिलाग्ने मानिस , बेग्लै हुन्छन , असाधारण हुन्छन् । उनीहरु Steven J . हुन् म त्यस्तो असाधारण छैन । ५ बर्षको छँदा , म पनि असाधारण छु जस्तो लाग्थ्यो । मेरो प्रोफेसरहरुले धेरै अगाडी त्यो विचार सफा गर्दिसके " ।

(src)="6"> " و حالا می‎دانم که تمام قابلیت‎ها و شایستگی‎های لازم را دارم . " حالا ، ببینید ، اگر در سال ۱۹۵۰ بودیم ، داشتن تمام قابلیت های لازم بدین معنا بود که می‌تونید یک شغل عالی هم بدست بیارید . ولی خودتان حدس بزنید ، الان تقریبا در۲۰۱۲ هستیم و اعلام کردن به تمام دنیا که : " من تماما و کاملا شایستگی لازم را دارم " ، مساوی تخریب خودتان با کمترین میزان تشویق و حمایت است . و بعد ، البته ، بهانه دیگری وجود دارد : " خب ، حتی اگه من این کار را انجام بدم ، اما ، اما ، خُب ، نهایتا ، من عجیب غریب نیستم . " همه می‌دانند که افرادی که علاقه‌شان را دنبال می‌کنند تاحدودی وسواسی هستند . یه کمی عجیبند ؟ ها ؟ ها ؟ باشه ؟ می‌دانید ، یه خط باریک بین دیوانگی و نبوغ هست . من کمی عجیب غریب هستم . من زندگی‌نامه استیو‌جابز را خوندم . آه خدای من . من او نیستم . من خوبم . آدمی معمولی . من یه آدم خوب معمولی هستم ، و افراد خوب ، و معمولی شور و شوق و اشتیاق ندارند . آه . اما هنوز من یه حرفه عالی می‌خوام . من آماده دنبال کردن علایقم نیستم ، خُب من می‌دونم که چه می‌خوام بکنم ، چون من ، من یه راه حل دارم . من یه استراتژی دارم . این چیزیست که مامان و بابام به من گفتند . مامان و بابا گفتند که اگر سخت کار کنم ، حرفه خوبی خواهم داشت . پس ، اگر شما سخت کار کنید و یه حرفه خوب پیدا کنید ، معنی‌اش اینه که اگر شما خیلی خیلی خیلی سخت کار کنید ، یه حرفه عالی خواهید داشت . آیا این ، یه جورایی از لحاظ ریاضی قابل درک نیست ؟ " هوم . نیست .
(trg)="9"> ----- ( हाँसो ) ----- मलाई थाहा छ , म सामान्य छु । यदि यो सामान्य हुने कुरा , १९५० तिर भए -- तपाईंलाइ महान व्यक्ति बनाउथ्यो । तर के त ? लगभग २०१२ को समयमा , यो संसारलाइ
(trg)="10"> " म केवल साधारण क्षमताको हुँ " भन्नु भनेको आफैंले आफ्नो घातक प्रसंसा गर्नु जस्तै हो त्यसपछि निश्चितरुपमा अर्को बहाना : हुन त म यो काम गर्न सक्थें , तर .. तर .... म त्यस्तो बिचित्रको मान्छे होइन । सबैलाई थाहा छ , आफ्नो अभिलाषाको पछि लाग्ने मानिस अलिकति अप्ठ्यारा हुन्छन् । अनौठा खालका । हो कि होइन ? एउटा बिभाजन रेखा - पागलपन र असाधारण क्षमता बीचको । म अप्ठ्यारो होइन , मैले Steven J . को जीवनकथा पढेको छु । हे भगवान ... म त्यस्तो मान्छे होइन क्या !! म ज्ञानी छु । म बिल्कुल ठिक छु । म ज्ञानी , बिल्कुल ठिक ज्ञानी र बिल्कुल ठिक ---- किनकि म संग कुनै अभिलाषा छैन ।
(trg)="11"> ----- ( हाँसो ) -----

(src)="7"> ( خنده تماشاگران ) اما شما مدیریت شدید که با خودتون اینطور حرف بزنید . می‌دونید چیه ؟ اینجا یه راز کوچولو هست . شما می‌خواید کار کنید ؟ می‌خواید خیلی خیلی خیلی سخت کار کنید ؟ می‌دونید چیه ؟ شما موفق خواهید شد . دنیا به شما فرصتی خواهد داد که خیلی خیلی خیلی سخت کار کنید ، اما آیا کاملا مطمئنید که این کار قراره به شما یه شغل عالی بده ، وقتی همه‌ی شواهد بر خلاف اینه ؟ خُب بگذارید فرض کنیم ، خُب بگذارید با کسانی از شما که تلاش کردند تا شور و اشتیاق‌شان را دنبال کنند صحبت کنیم . شما در واقع می‌فهمید که کار بهتری کردید ، گور بابای بهانه‌ها . شما دارید تلاش می‌کنید که به شوق‌تان برسید ، و شما بسیار خوشحالید . شما چیزی را یافته‌اید که به آن علاقه دارید . بهم می‌گید ، من یک دلبستگی دارم ! من یک دلبستگی دارم ! شما می‌گید : " من به چیزی علاقه‌ دارم ! " و من می‌گم : " این عالیه ! و چی ، داری تلاش می‌کنی چی را به من بگی ؟ که تو -- "
(trg)="12"> " तैपनि , म महान व्यक्ति बन्न चाहन्छु । म आफ्नो अभिलाषा प्रति समर्पित छैन , त्यसैले मलाई थाहा छ , के गर्ने किनकि म संग उपाय छ । म संग योजना छ । यो मलाई मेरो बा आमाले सिकाएको कुरा हो । बा आमाले भनेको , यदि मैंले कडा परिश्रम गरें भने - मैंले सर्बोत्कृस्ट पेशा पाउने छु । तसर्थ , कडा मेहनेत गर , राम्रो कार्य गर । यदि तिमीले धेरै धेरै मेहेनत गर्यौ भने सर्बोत्कृस्ट पेशा पाउनेछौ गणितीय नतिजा जस्तो छैन त ? पक्कै छैन । तर तपाईंले आफुलाई यसै भनेर चित्त बुझाउनु भएको छ । एउटा गोप्य कुरा भन्दै छु : तपाईं काम गर्नुहुन्छ ? तपाईं साँचै नै कडा मेहिनेत गर्नुहुन्छ ? तपाईं पक्कै सफल हुनुहुनेछ । यो संसारले तपाईंलाइ मरी मरी काम गर्ने अवसर दिनेछ । के तपाईं निश्चित हुनुहुन्छ , यो तपाईंको सर्बोत्कृस्ट पेशा हुनेछ , जबकि साह्रा परिस्थितिले बिपरीत संकेत दिंदै छन् ? आउनुस कुरा गरौं आफ्नो अभिलाषा खोज्दै गरेकाहरुसंग । तपाईंलाइ राम्ररी थाहा छ , राम्रै काम गर्नु पर्छ , बहानाले पुग्दैन । आफ्नो अभिलाषा केमा छ , खोज्दैहुनुहुन्छ ---
(trg)="13"> -- ( सुस्केरा ) -- अनि त्यसै दङ्ग पर्नुभएकोछ । तपाईंलाइ रुची भएको केहि भेट्नुभो ।
(trg)="14"> " मलाई रुची छ , मलाई रुची छ " मलाई भन्नुहुनेछ । मलाई भन्नुहुनेछ - मलाई रुची छ म भन्ने छु - गज्ज़ब !! तपाईं मलाई के भन्न खोज्दैहुनुहुन्छ ? " त्यहि , मलाई रुची छ " । म - " अभिलाषा छ ? " तपाईं - " मलाई रुची छ "

(src)="8"> " خُب ، من یک دلبستگی دارم . " من می‌گم : " آیا اشتیاق هم داری ؟ " شما می‌گید : " من یک دلبستگی دارم . " دلبستگی شما با چه چیزی مقایسه می‌شه ؟
(src)="9"> " خُب ، علاقه من به اینه . " و درمورد بقیه فعالیت‌های انسانی چی ؟
(src)="10"> " من به اینها علاقه‌ای ندارم . " آیا به به همه اینها نگاه کردی ؟ کردی ؟
(trg)="15"> " के संग तुलना गर्दा रुची छ त ? " " मलाई यसमा रुची छ " अरु मानवीय क्रियाकलाप प्रति के विचार छ ? " मलाई तिनीहरु मन पर्दैन " ति कुराहरुको विचार त गर्नुभएको छ नी ! " छैन । खासमा छैन । " अभिलाषा नै तपाईंको बिशेष प्रेम हो । अभिलाषा त्यस्तो कुरा हो - जसले तपाईंभित्रको प्रतिभालाइ प्रस्फुटन हुन मद्धत गर्छ । अभिलाषा , मनपर्नु --- उस्तै कुरा होइनन तपाईं अफ्न्नो प्रेमिकालाई गएर भन्नुहुन्छ -

(src)="12"> " با من ازدواج کن ! تو جالب توجه هستی . " این اتفاق نمی‌افتد . این اتفاق نمی‌افتد و تو تنها خواهی مُرد .
(trg)="16"> " तिमि एकदम रोचक छौ , के म संग बिहे गर्छौ "
(trg)="17"> ----- ( हाँसो ) ----- काम बन्दैन । उसले मान्दिन र तपाईंको जिन्दगी एक्लो हुनेछ

(src)="13"> ( خنده ) چیزی که تو می‌خوای ، چیزی که تو می‌خوای ، چیزی که تو می‌خوای ، اشتیاق است ، این فراتر از علاقه‌ست . تو به ۲۰ علاقه نیاز داری و سپس فقط یکی از آنها ، یکی از آنها ممکنه تو را بگیره ، یکی از آنها درگیرت کند ، بیشتر از هرچیز دیگری ، و سپس ممکنه شما عشق‌ شگرف‌تان را در مقایسه با همه چیزهای دیگر که جذبتان می‌کنند ، پیدا کرده باشید ، و این اشتیاق است . یه دوستی دارم ، از دختر مورد علاقه‌اش خواستگاری کرد . او از لحاظ اقتصادی فردی عاقل بود . او به معشوقش گفت : " بیا ازدواج کنیم . بیا علایقمان‌ را باهم یکی کنیم . "
(trg)="18"> ----- ( हाँसो ) ----- के चाहनुहुन्छ , के चाहनुहुन्छ , आखिर के चाहनुहुन्छ , त्यो नै अभिलाषा हो । रुची भन्दा पर अभिलाषा छ । तपाईंका २० वोटा रुचि छन् भने , कुनै एउटा कुनै एउटाले तपाईंलाइ पक्रिने छ , कुनै एउटाले तपाईंलाइ पुरै ब्यस्त बनाउने छ , तपाईंलाइ यसैमा प्यार लाग्ने छ , तपाईंलाइ रुचि भएका कुनै पनि अरु कुरा भन्दा , यो अवस्था नै अभिलाषा हो । मेरो एउटा साथीले प्रेमिकालाइ प्रस्ताव राख्यो । उ आर्थिकरुपमा पनि समृद्ध थियो । उसले प्रेमिकालाइ भन्यो " हामी बिबाह गरौँ । हाम्रा रुचिहरूलाई एकीकृत गरौँ " ।

(src)="14"> ( خنده تماشاگران ) بله او همچین کاری کرد . او گفت : " من واقعا عاشق تو هستم ، و عمیقا دوستت دارم . بیشتر از هر زن دیگری که تاکنون با او برخورد کردم عاشقت هستم . من تو را بیشتر از مری ، جین ، سوزی ، پنه لوپه ، اینگرید ، گرترود ، گرتل دوست دارم -- من تو را بیشتر از مری ، جین ، سوزی ، پنه لوپه ، اینگرید ، گرترود ، گرتل دوست دارم -- راستش من عضوی از برنامه مبادله دانشجو در آلمان بودم .
(src)="15"> ( خنده )
(trg)="19"> ----- ( हाँसो ) ----- हो , उसले यसै भन्यो ।

(src)="16"> " من تو را بیشتر از -- " بسیار خوب ! وقتی او هنوز در نیمه راه شمردن عشق‌هاش بود ، دختر اتاق را ترک کرد . بسیار خوب ! وقتی او هنوز در نیمه راه شمردن عشق‌هاش بود ، دختر اتاق را ترک کرد . بعد از اینکه از بُهت اینکه دختر او را رد کرده بود خلاص شد ، به این نتیجه رسید که میلمیتری از زیر بار ازدواج با یک آدم غیرمنطقی دَر رفته ، گرچه او متوجه شد بار دیگه که می‌خواد خواستگاری کنه ، احتمالا لازم نیست که تمامی دخترهایی را که زیر نظر داشته به سهم خودش یکی یکی بشمارد .
(trg)="20"> " म तिमीलाई साँचो माया गर्छु " उसले भन्यो " म धेरै माया गर्छु । मैंले भेटेका अरु कुनै पनि महिला भन्दा , म तिमीलाई माया गर्छु । म तिमीलाई म्यारी , जेन , सुसी , पेनोलोप , एन्ग्रिड , गरतुर्ड , ग्रेटेल -- त्यतिखेर म जर्मन आदानप्रदान कार्यक्रममा थिएँ । म तिमीलाई माया गर्छु ... भयो अब ! उ बाहिर हिंडी उसले राखेको प्रेम प्रस्ताव आधा पनि नहुँदै उ बाहिर पुगी । आफ्नो चकित बनाउने योजनाले चित खाएको देखेर उ यो निष्कर्षमा पुग्यो - गलत मान्छेसंग बिबाह गर्नबाट धन्य बचेछ ! संगै उसले अर्को एउटा पाठ पनि सम्झियो , अब अरु प्रस्ताब राख्दा , सबै महिलाहरुको नाम लिनुपनि सायद लिनु नपर्ला कि !

(src)="17"> ( خنده ) اما نکته اینجاست . شما باید به جایگزین‌ها فکر کنید تا سرنوشتتان را پیدا کنید ، و یا شما از واژه " سرنوشت " هراس دارید ؟ آیا واژه " سرنوشت " شما را می‌ترساند ؟ این چیزیه که ما راجع بهش صحبت می‌کنیم ، و اگر شما بالاترین تجلی استعدادتان پیدا نکنید ، اگر اکتفا کنید به " جالب " بودن ، این چه معنی کوفتی داره ، می‌دونید چه اتفاقی در پایان زندگی طولانی‌تان خواهد افتاد ؟ دوستان و خانواده‌تان در مراسم ختم جمع می‌شن ، و آنجا ، روی قبر شما یه سنگ قبر هست ، و روی آن سنگ قبر حکاکی شده ، روی آن نوشته
(trg)="21"> ----- ( हाँसो ) ----- कुरा के हो त ! बैकल्पिक उपायहरु सोच्नु पर्छ - ताकी आफ्नो गन्तब्य भेटियोस् , वा , " गन्तब्य " शब्द सुनेर नै सातो जान्छ ? " गन्तब्य " भन्ने शब्दले तर्साउँछ , हो ? हामी त्यहि कुरा गर्दैछौं । यदि तपाईंले आफ्नो क्षमताको उच्चतम अभिब्यक्ती नभेटे , या " मन पर्ने " मै सिमित रहे जिन्दगीको अन्त्यमा के हुनेछ , थाहा छ ? तपाईंका परिवार र साथीहरु तपाईंको चिहान वरीपरी जम्मा हुनेछन् , चिहानको अगाडीपट्टि एउटा ढुंगा हुनेछ , र त्यो ढुंगामा लेखिएको हुनेछ -

(src)="18"> " در اینجا یک مهندس برجسته آرمیده که نوارچسب ولكرو را اختراع کرده . " اما آنچه که سنگ قبر باید می‌گفت اینه ، در یک زندگی دیگر ، اگر به بالاترین تجلی از استعدادتان رسیده بودید ، چیزی که باید گفته می‌شد ، این بود که : " در اینجا آخرین برنده جایزه نوبل فیزیک آرمیده ، که نظریه میدان بزرگ واحد را تدوین کرده عملی بودن سرعت نور را به اثبات رسانده . "
(trg)="22"> " यो महान इन्जिनीयरको चिहान हो , जसले Velcro को स्थापना गरेका थिए " । तर त्यो ढुंगामा अर्कै कुरा लेखिएको हुनसक्थ्यो , एउटा भिन्नै जीवनचरित्र , तपाईंको क्षमताको उच्च सम्मान र ब्याख्या ,
(trg)="23"> " यहाँ छन् भौतिक शास्त्रका महान व्यक्तित्व ,
(trg)="24"> Grand Unified Field Theory का जन्मदाता , जसले warp drive को सफल प्रयोग गर्न सके ।

(src)="19"> ( خنده تماشاگران ) نوار ولكرو ، واقعا که .
(trg)="25"> ----- ( हाँसो ) ----- भनेको त Velcro नै हो !

(src)="20"> ( خنده تماشاگران ) یکی شغل عالی داشت . یکی فرصت را از دست داد . اما به هرحال ، بعضی از شما هستید ، که به رغم همه این بهانه‌ها ، پیدا خواهید کرد ، شما شور و شوق و اشتیاق‌تان را پیدا خواهید کرد ، و شما هنوزهم شکست خواهید خورد . شما شکست خواهید خورد ، چون که شما قصد ندارید که انجامش بدید ، زیرا که یه بهانه دیگر می‌تراشید ، هر بهانه ای برای اینکه از این اقدام فروگذار کنید ، و این بهانه را من بارها و بارها شنیده‌ام . " بله ، من به دنبال حرفه‌ای عالی بودم ، اما برای روابط انسانی بیش از پیشرفت ارزش قائل هستم . " بله ، من به دنبال حرفه‌ای عالی بودم ، اما برای روابط انسانی بیش از پیشرفت ارزش قائل هستم . من می‌خوام دوست خوبی باشم . من می‌خوام همسر خوبی باشم . من می‌خوام پدر یا مادر خوبی باشم ، و من آنها را در محراب پیشرفت عالی قربانی نخواهم کرد . " من می‌خوام پدر یا مادر خوبی باشم ، و من آنها را در محراب پیشرفت عالی قربانی نخواهم کرد . "
(trg)="26"> ----- ( हाँसो ) ----- एउटा थियो - सर्बोत्कृस्ट पेशा अर्को थियो गुमेको अवसर । केहि मान्छेहरु छन् , तपाईजस्तै यस्तै बहानाहरुको बीचमा पनि आफ्नो अभिलाषा प्राप्त गर्दछन् । तैपनि तपाई असफल हुनुहुनेछ । तपाई असफल हुनुहुनेछ , किनभने -- तपाई त्यो काम गर्नुहुन्न , किनकि , तपाईंले अर्को बहानाको आविस्कार गर्नुहुनेछ , एउटा बहाना जसले काम गर्नबाट रोक्नेछ , र यस्ता बहाना मैंले कयौंपटक सुनेको छु : " म राम्रो भविष्यको पछि लाग्ने थिएँ , तर म मानवीय मान्यताको सम्मान गर्छु --
(trg)="27"> ----- ( हाँसो ) ----- कुनै कुरा प्राप्तगर्नु भन्दाबढी म सर्बोत्कृस्ट साथी बन्न चाहन्छु । म सर्बोत्कृस्ट जीवनसाथी बन्न चाहन्छु । म सर्बोत्कृस्ट अविभावक बन्नचाहन्छु , ठुलो सफलता प्राप्त गर्नको लागी म उनीहरुको बलिदान दिन सक्दिन ।

(src)="21"> ( خنده تماشاگران ) می‌خواید من به شما چی بگم ؟ آیا واقعا حالا می‌خواید من به شما بگم ، بهتون بگم ،
(trg)="28"> ----- ( हाँसो ) ----- आखिर भन्न के खोज्दै हुनुहुन्छ ? तपाईले मलाई भन्न खोजेको यहि हो -

(src)="22"> " باور کنید ، قسم می‌خورم که بچه‌ها را نمی‌زنم . " ( خنده تماشاگران ) هـــــــوم ؟ نگاهی به جهان‌بینی که به خورد خودتان دادید بندازید . بدون توجه به هرچیزی شما یه قهرمانید ، و من با دادن این پیشنهاد با کمی ترس و لرز ، شما ممکنه خواهان حرفه عالی باشید ، باید از بچه‌ها متنفر باشم . من از بچه‌ها متنفر نیستم . من آنها را نمی‌زنم . بله ، وقتی اینجا می‌آمدم کودکی جلو این ساختمان سرگردان بود ، و نه ، من نزدمش .
(trg)="29"> " कस्सम , म केटाकेटीलाइ चुट्दीन "
(trg)="30"> ----- ( हाँसो ) ----- तपाईंले बनाएको संसारदृस्टी हेर्नुस त । जेसुकै भएपनि तपाईं नायक हो । नम्रतापूर्वक एउटा सल्लाह दिन्छु , तपाईं महान भबिष्यको कल्पना गर्नुहुन्छ भने , केटाकेटीको तिरस्कार गर्नुपर्छ । म केटाकेटीको तिरस्कार गर्दिन , भकुर्दिन । अघि म आउदैगर्दा एउटा केटाले घुरेर हेर्दै थियो मैंले त्यसलाई लात्ताले हानिन ।

(src)="23"> ( خنده تماشاگران ) البته ، باید بهش می‌گفتم که این ساختمان فقط برای بزرگسالانه و اینکه بره بیرون . او زیر لب چیزی راجع به مادرش گفت ، و بهش گفتم احتمالا مادرش او را در خارج اینجا پیدا می‌کنه . آخرین باری که دیدمش ، روی پله ها ایستاده بود و گریه می‌کرد .
(trg)="31"> ----- ( हाँसो ) ----- मैंले खाली , यो भवन ठुलाको लागि मात्रै हो , बाहिर जाउ मात्रै भनेको हुँ । उ मुर्मुरिदै आमाको बारेमा भन्दै थियो , मैंले तिम्रो आमा बाहिर कुर्दै होला भंने । अन्तिमपटक देख्दा उ भर्यांगमा रुँदै थियो ।

(src)="24"> ( خنده ) چه ترسویی .
(trg)="32"> ----- ( हाँसो ) ----- कस्तो रुन्चे !!

(src)="25"> ( خنده تماشاگران ) اما منظورت چیه ؟ این چیزیه که انتظار داری من بگم . واقعا فکر می‌کنی ، فکر می‌کنی در خور و مناسبه که از کودکان استفاده کنید و به عنوان سپر ازشون استفاده کنید ؟ که از کودکان استفاده کنید و به عنوان سپر ازشون استفاده کنید ؟ می‌دونی یه روزی چه اتفاقی می‌ا‌‌فته ، شما ، شما پدر و مادر آرمانی ، شما ؟ یه روزی بچه‌تون می‌یاد پیشتون و می‌گه ،
(trg)="33"> ----- ( हाँसो ) ----- मैंले त्यस्तै भन्छु भन्ने सोच्नु भएको ? यस्तो भन्नु ठिक हो भन्ने लाग्छ तपाईंलाइ ? केटा केटिहरुलाई ढाल बनाएर उपयोग गर्नु ठिक लाग्छ , तपाईंलाइ ? थाहा छ , कुनै यस्तो दिन आउनेछ , तपाईं आदर्श अविभावक होइन त ?
(trg)="34"> कुनै दिन बच्चा तपाईंकहाँ आएर भन्ने छन्

(src)="26"> " من می‌دونم که می‌خوام چی‌کاره بشم . می‌دونم می‌خوام با زندگیم چکار کنم . " شما خیلی خوشحال می‌شید . این یه گفتگو‌ست که هر پدرومادری می‌خواد بشنود ، چون بچه شما در ریاضی خوبه ، و شما چیزی که برای او پیش میاد را دوست خواهید داشت . بچه‌‌تان به شما می‌گه : " تصمیم گرفتم می‌خوام شعبده باز بشم . می‌خوام روی صحنه شعبده بازی کنم . " می‌خوام شعبده باز بشم . می‌خوام روی صحنه شعبده بازی کنم . "
(trg)="35"> " मलाई थाहा छ म के बन्न चाहन्छु । जिन्दगी कसरी बाँच्नुपर्छ , मलाई थाहा छ । " तपाईं खुशी हुनुहुनेछ । आमा बाबुले यस्तै बार्ता सुन्न चाहन्छन् , किनकि तपाईंको बच्चा गणितमा राम्रो छ , अब उसले के भन्छ भन्ने पनि तपाईंलाइ थाहा छ । तपाईंको बच्चाले भन्नेछ ,
(trg)="36"> " म जादुगर बन्न चहान्छु , म स्टेजमा जादु देखाउन चाहन्छु । "

(src)="27"> ( خنده‌ تماشاگران ) و شما چی می‌گید ؟ شما می‌گید ، شما می‌گید ،
(src)="28"> " اووووم ... این خطرناکه ، بچه . ممکنه که نتونی ، بچه ، پول زیادی در این زمینه خرج نکن ، می دونی ، من نمی‌دونم بچه ، باید درباره این دوباره فکر کنی ، بچه ، ریاضی تو بسیار خوبه ، چرا به جاش -- " و بچه‌تون حرف شما را قطع می‌کنه ، و می‌گه ،
(trg)="37"> ----- ( हाँसो ) ----- त्यतिखेर तपाई के भन्नुहुनेछ ? तपाई बल्ल तल्ल बोल्नुहुनेछ , ¨त्यसमा अलि खतरा छ , बाबु ! खसेर लड्न सक्छ र खासै पैसा पनि कमाईन्न , एकपटक फेरी राम्ररी विचार गर्छस कि बाबु , तँ गणितमा त्यस्तो राम्रो छस , बरु .... " बिचैमा रोकेर बच्चाले भन्ने छ -

(src)="29"> " اما این رویای منه . این رویای منه که این کار را بکنم . " می‌خوای چی بگی ؟ می‌دونی که چی خواهی گفت ؟
(trg)="38"> " तर यो मेरो सपना हो , म आफ्नो सपना पुरा गर्न चाहन्छु " अनि तपाई के भन्नुहुनेछ ? तपाईं के भन्नुहुनेछ , थाहा छ -

(src)="30"> " نگاه کن بچه . من هم یه زمانی یه آرزو داشتم ، اما -- اما . " خُب می‌خوای جمله‌ات را با کلمه " اما " چطوری تمام کنی ؟
(src)="31"> " ... اما . روزی ، من هم یه آرزو داشتم ، بچه ، اما ترسیدم که دنبالش بروم . " یا ، آیا می‌خواید این را بهش بگید ؟
(trg)="39"> " हेर् बाबु , कुनै दिन मेरा पनि सपना थिए , तर --- " तर भन्दै के भनेर बाक्य टुंग्याउनु हुन्छ ? " तर , मेरो पनि सपना थियो तर पुरा गर्ने हिम्मत भएन । " अथवा यसो भन्नुहुनेछ -

(src)="32"> " بچه ، من هم روزی یه آرزو داشتم ، اما بعدش تو متولد شدی . " ( خنده تماشاگران ) ( خنده تماشاگران ) ( تشویق تماشاگران ) آیا واقعا قصد دارید که از خانواده‌تان استفاده کنید ، آیا واقعا می‌خواید به همسر و فرزندتان نگاه کنید و زندانبان‌تان را ببینید ؟ آیا واقعا می‌خواید به همسر و فرزندتان نگاه کنید و زندانبان‌تان را ببینید ؟ چیزی وجود داشت که می‌تونستید به فرزندتان بگید وقتی به شما گفت که " من یک رویا دارم . " می‌تونستید بگید ، توی چشم‌هاش نگاه‌ کنید و بگید ،
(trg)="40"> " कुनै बेला मेरो पनि सपना थियो , तर तेतिखेरै तँ जन्मिस । "
(trg)="41"> ----- ( हाँसो ) -----
(trg)="42"> ---- ताली ----- के तपाई परिवारको प्रयोग गर्न चाहनु हुन्छ . आफ्नो जीवनसाथी र बच्चालाइ हेर्दै यसो भन्न चाहनुहुन्छ - तिमीहरु मेरो बन्धन हौ ?

(src)="33"> " براش بجنگ ، فرزند ، درست همانطور که من جنگیدم . " اما قادر به گفتنش نخواهید بود چون که اینکار را نکردید . پس نمی‌تونید .
(trg)="43"> तपाईंले बच्चालाई भन्न सक्ने अर्कै कुरा थियो - जब उनीहरु आफ्नो सपनाको कुरा गर्थे तपाईं पनि उनीहरुको अनुहारमा हेरेर भन्न सक्नुहुन्थ्यो -
(trg)="44"> " जा बाबु , अगाडी बढ , त्यसरी नै , जसरी म बढेको थिएँ " तर तपाईंले त्यस्तो भन्न पाउनुहुने छैन , किनकि , तपाईं अगाढी बढ्नु भएन । तपाईं चुप्प हुनुहुनेछ ।

(src)="34"> ( خنده تماشاگران ) و بنابراین گناه پدران و مادران بر گردن بچه‌های بیچاره می‌افته . چرا شما به دنبال پناهگاهی در روابط انسانی می‌گردید تا بهانه‌ای برای پیدا نکردن و دنبال نکردن اشتیاق‌تان بتراشید ؟ می‌دونید چرا . در جایی پنهان در قلب‌تان ، شما می دانید که چرا ، و من تا سرحدِ مرگ جدی هستم . شما می‌دانید که چرا خودتان را در فضای گرم و مبهم روابط انسانی پنهان می‌کنید . شما می‌دانید که چرا خودتان را در فضای گرم و مبهم روابط انسانی پنهان می‌کنید . به دلیل اینکه شما -- شما همان هستید که هستید . شما می‌ترسید که شور و شوق‌تان را دنبال کنید . می‌ترسید که مسخره به نظر بیاین . می‌ترسید که تلاش کنید . می‌ترسید که شکست بخورید . دوستان عالی ، همسر عالی ، پدر و مادر عالی ، شغل عالی . آیا این یه بسته نیست ؟ آیا این همان چیزی نیست که هستی ؟ چطور می‌تونید بدون یکی از اینها خودتان باشید ؟ اما شما ترسیدید . و به همین دلیل‌ست که شما قرار نیست حرفه عالی داشته باشید ، مگر اینکه -- مگر اینکه ، این برانگیزاننده‌ترین واژه در میان همه‌ی واژه‌های انگلیسی مگر اینکه . اما این " مگر اینکه " به واژه‌ی دیگری نیز ملحق می‌شه ، هولناک‌ترین عبارت ،
(trg)="45"> ----- ( हाँसो ) ----- यसरी बाउ आमाको गल्ति बिचरा केटाकेटीमा थोपरिन्छ । आफ्नो सपना पुरा गर्न नसकेको पिडा छोप्न किन मानवीय सम्बन्धमा शरण खोज्नुहुन्छ ? किन भने , तपाईंको भित्रि मनलाई थाहा छ , किन , म एकदमै गम्भीर भएर भन्दै छु । तपाईंलाइ थाहा छ , किन तपाईं अस्पस्ट हुनुहुन्छ र मानवीय सम्बन्धमा आफुलाई लुकाउनु हुन्छ । किन कि तपाईं , तपाईं स्वयंलाइ थाहा छ तपाईं को हो तपाईं आफ्नो अभिलाषा प्राप्तगर्न डराउनुभयो हास्यास्पद बनिएला बन्ने डर लाग्यो । तपाईं प्रयत्न गर्न डराउनु भयो , असफल भनिएला भनेर डराउनुभयो ।
(trg)="46"> सर्बोत्तम साथि , सर्बोत्तम जीवनसाथी , सर्बोत्तम अविभावक , सर्बोत्तम जीवन । समग्र रुपमा तपाईंको परिचय यहि होइन ?
(trg)="47"> यो एउटा बिना अर्को कसरी सम्भव छ ?

(src)="35"> " اگر من فقط ... "
(trg)="50"> " तबसम्म " तर यो " तबसम्म " शब्द अर्को डरलाग्दो बाक्यसंग पनि जोडिन सक्छ --
(trg)="51"> " यदि म संग भइदिएको भए " ---

(src)="36"> " اگر من فقط ... " اگر فقط یک‌بار این اندیشه به ذهن‌تان اصابت کرده باشه ، بسیار آزارتان خواهد داد . بنابراین ، دلایل زیادی برای اینکه شما حرفه و شغل عالی نداشته باشید هست ، بنابراین ، دلایل زیادی برای اینکه شما حرفه و شغل عالی نداشته باشید هست ، بنابراین ، دلایل زیادی برای اینکه شما حرفه و شغل عالی نداشته باشید هست ، مگر اینکه .... مگر اینکه . بسیار سپاسگزارم .
(trg)="52"> " यदि म संग भइदिएको भए " --- यदि तपाईंको दिमागमा यी शब्द घुम्न थाले भने , धेरै चोट पुर्याउनेछ । यसर्थ यीनै प्रमुख कारणहरु हुन् , जो तपाईंको सर्बोत्कृस्ट जीवन पथमा बाधा बन्न आउछन् । " तबसम्म " ---
(trg)="53"> तबसम्म । धन्यबाद ।

(src)="37"> ( تشویق تماشاگران )
(trg)="54"> ---- ताली -----

# fa/OuuMzuRbUAIR.xml.gz
# ne/OuuMzuRbUAIR.xml.gz


(src)="1"> ايده بزرگ من يك ايده بسيار بسيار كوچك است كه ميتواند قفل ميلياردها ايده بزرگ را ، كه هم اكنون در درون ما خفته اند ، باز كند . يك ايده بسيار بسيار كوچك است كه ميتواند قفل ميلياردها ايده بزرگ را ، كه هم اكنون در درون ما خفته اند ، باز كند . يك ايده بسيار بسيار كوچك است كه ميتواند قفل ميلياردها ايده بزرگ را ، كه هم اكنون در درون ما خفته اند ، باز كند . يك ايده بسيار بسيار كوچك است كه ميتواند قفل ميلياردها ايده بزرگ را ، كه هم اكنون در درون ما خفته اند ، باز كند . و ايده كوچك من ، که باعث آن خواهد شد ، خواب است .
(src)="2"> ( خنده حضار ) و ايده كوچك من ، که باعث آن خواهد شد ، خواب است .
(src)="3"> ( خنده حضار ) و ايده كوچك من ، که باعث آن خواهد شد ، خواب است .
(trg)="1"> मेरो ठुलो आइडिया एउटा एकदमै सानो आइडिया हो जसले लाखौ करोडौ आइडियाहरुको ताला खोल्न सक्छ जुन अहिले हामी भित्र सुसुप्त अवस्थामा रहिरहेको छ| मेरो सानो आइडिया जसले त्यो ताला खोल्न मद्दत गर्छ त्यो हो -- सुत्नु | ( हाँसो ) ( तालि ) यो टाईप- ए महिलाहरुको कोठा हो| यो सुत्नबाट बन्चित महिलाहरुको कोठा हो| र मैले मेरा तिता अनुभवहरु बाट निन्द्राको महत्व को बारेमा जानेकी हु| आज भन्दा अढाई वर्ष अघि म थकाईको कारणले बिहोस भएकी थिए| मेरो टाउको मेरो डेस्क मा ठोकियो , अनि मेरो गालाको हड्डी भाचियो , मेरो दाहिने आँखामा पाच ओटा टाँका मारियो| र त्यसपछि मेरो यात्रा सुरु भयो कि निन्द्राको महत्व को बारेमा पुनर अनुसन्धानको लागि र त्यो दौरानमा , मैले पढे , मैले मेडिकल डाक्टरहरु , बैज्ञानिकहरुलाई भेटें , र अहिले म तपाईंहरुलाई यो भन्न आएकी छु कि जीवनलाई बढि उत्पादनशील बनाउन , बढि उत्प्रेरित र सुखी बनाउने उपाय भनेको पर्याप्त सुत्नु हो| ( तालि ) र हामी महिलाहरु नै अगुवाई गर्न गइरहेका छौं यो नया क्रान्तिको , यो नया नारीवादी बिषयको| हामी साच्चीनै टन्न सुत्न गैरहेका छौ , साच्ची नै .

(src)="6"> ( تشويق ) و ما خانمها ميخواهيم اين انقلاب و اين موضوع فمينيستي جديد را رهبري كنيم . و ما خانمها ميخواهيم اين انقلاب و اين موضوع فمينيستي جديد را رهبري كنيم . ما ميخواهيم به معناي واقعي كلمه ، برای ترقی‌ و پیشرفت به بالا ، بخوابيم .
(src)="7"> ( خنده ) ما ميخواهيم به معناي واقعي كلمه ، برای ترقی‌ و پیشرفت به بالا ، بخوابيم .
(src)="8"> ( خنده ) ( تشويق ) زيرا متاسفانه ، براي آقايان كمبود خواب به يك نماد نيرومندي تبديل شده است . زيرا متاسفانه ، براي آقايان كمبود خواب به يك نماد نيرومندي تبديل شده است . زيرا متاسفانه ، براي آقايان كمبود خواب به يك نماد نيرومندي تبديل شده است . به تازگي با پسري شام ميخوردم كه افتخار ميكرد كه شب گذشته تنها چهار ساعت خواب بوده است . به تازگي با پسري شام ميخوردم كه افتخار ميكرد كه شب گذشته تنها چهار ساعت خواب بوده است . به تازگي با پسري شام ميخوردم كه افتخار ميكرد كه شب گذشته تنها چهار ساعت خواب بوده است . مي خواستم بهش بگم -- اما نگفتم -- دوس داشتم بگم ، " ميدوني چيه ؟ مي خواستم بهش بگم -- اما نگفتم -- دوس داشتم بگم ، " ميدوني چيه ؟ اگه پنج ساعت خواب بودي ، اين شام ميتونست بسيار جذابتر باشد . اگه پنج ساعت خواب بودي ، اين شام ميتونست بسيار جذابتر باشد .
(trg)="2"> ( हाँसो ) ( तालि ) तर दुर्भाग्यबस , पुरुषको लागि अनिदो हुनु भनेको पुरुषार्थको संकेत जस्तो बनेको छ| मैले अस्ति भर्खरमात्र एउटा पुरुससँग डीनर खाएकी थिएँ जसले मलाई अघिल्लो रातमा जम्मा चार घण्टा सुते भनेर फुर्ती लगायो| र मलाई उसलाई यस्तो भन्न मन लागेको थियो -- तर मैले भन्न चाही भनिन म यस्तो भन्ने पक्षमा थिए , " था छ तपाइंलाई ? यदि तपाईं ५ घण्टा सुतेको भए , आजको यो हाम्रो डिनर अझै बढी रमाइलो हुने थियो| " ( हाँसो ) अहिले , यहाँ एक प्रकारको अनिदो भेटिन्छ सधै - बिजेता हुने चाहनाको| विशेषगरी यहाँ वासिंगटनमा , यदि तपाइंले बिहानीको खाजा खानलाई कोही कसैलाइ " आठ बजे भेट्दा कसो होला ? " भन्नु भयो भने , तिनीहरु ले यसो भन्ने सम्भावना हुन्छ , " आठ बजे त अलि नै ढिलो हुन्छ कि , तर पनि ठिकै छ , म टेनिसको एक गेम खेलिवरी केही कन्फेरेन्स कल सकिवरि तपाईंलाई आठ बजे भेटुला नि| " र तिनीहरुलाई यसो भनिरहदा यो लाग्छ कि तिनीहरु साची नै ब्यस्त र उत्पादक छन् , तर सत्य यो हो कि तिनीहरु गलत छन् , किनकि , हामीसँग अहिलेको समयमा निकै सक्षम नेताहरु छन् ब्यबसायमा , बित्तिय संस्थामा , राजनीतिमा जो एकदमै गलत निर्णयहरु गरिरहन्छन| त्यसैले , आई . क्यु . मा अब्बल हुनु भनेको नेतृत्वमा पनि सबल नै हुन्छ भन्ने केहि छैन , किनकि नेतृत्वको सार भनेको जहाज डुब्न भन्दा पहिले नै यसलाई सम्भावित दुर्घटनाबाट बचाउन सक्ने खुबी हुनु हो| र हामी सँग त्यस्ता दुर्घटनाका टन्नै कारकहरु छन् जसले हाम्रो जहाज डुबाउन सक्छन| बास्तबमै, मेरो यस्तो चिन्तन छ कि यदि लेहम्यानका दाजुभाई मात्र नभएर दाजुभाई र दिदीबहिनी हुन्थे भने तिनीहरुको अस्तित्व अझै पनि यतै कतै हुन्थ्यो| ( तालि ) जब सबै दाजुहरु ब्यस्त हुन्थे चौबिसै घण्टा दशतिर दशथरी कुरा गरेर सायद बैनीले त्यो दुर्घटनाको कारक तत्व देखेकी हुनसक्थी , किनकि उनि साढे सात -- अथवा आठ -- घण्टा सुतेर उठेकी हुन सक्थिन र त्यो दुर्घटनाको कारक तत्वलाई देख्न सक्थिन | त्यसैले , हामीले यो बिश्वमा विभिन्न थरिका अभाबहरु अहिलेको समयमा भोगीरहेका छौ , त्यसैले हाम्रो व्यक्तिगत मापदण्डमा जे गर्दा ठीक हुन्छ , जे ले हामीलाई अपार आनन्द , आत्मसम्मान , अनि जीवनको उत्पादकता बढाउछ र जुन हाम्रो व्यक्तित्व बिकासमा अत्युतम ठहर्छ , त्यो नै बाकी बिश्वको लागि पनि अत्युतम हुन्छ| त्यसैले म तपाईंलाई यो भन्छु कि आखा चिम्म गरेर चिन्तन गर्नुस र ठुला ठुला आइडियाहरु पत्ता लगाउनुस जुन हामी भित्रै बसेको छ , र तपाईंको यो यान्त्रिक शरीरलाई बिश्राम दिनुस र सुताईको शक्ति पत्ता लगाउनुस| धन्यबाद| ( तालि )

# fa/P32TbCA8Gc11.xml.gz
# ne/P32TbCA8Gc11.xml.gz


(src)="1"> از نظر بسیاری از شما، این یک وسیله است برای خرید، فروش، بازی کردن فیلم دیدن من فکر می کنم می تواند طناب نجات باشد فکر می کنم می توان با آن جان بسیاری را نجات داد حتی بیشتر از پنیسیلبن پیام کوتاه دادن : می دانم وقتی از پیام کوتاه می گویم، بسیاری از شما به موضوعات جنسی فکر می کنید ، بسیاری از شما به عکس های هرزه ای فکر می کنید که می بینید -- امیدوارید که فرزندانتان به دیگران نفرستند -- و یا شروع به برگرداندن مخفف ها می کنید
(src)="2"> LOL , LMAO , HMU که بعدا در مورد آنها به شما کمک خواهم کرد اما والدینی که اینجا هستند می دانند که پیام دادن در حقیقت بهترین راه برای ازتباط با فرزندان است و شاید تنها راه ارتباطی ( خنده حضار ) متوسط جوانان ماهانه 3339 پیام می فرستند که در مورد دختران، نزدیک به 4000 پیام در ماه می باشد و راز آن این است که دختر ها تک تک پیام ها را باز می کنند پیام دادن یک نرخ صد در صد باز دارد . حالا پدر مادرها واقعا نگرانند . این نرخ صد درصد باز است ، حتی اگر او به شما پاسخ ندهد وقتی ازش می پرسید که کی برای شام خونه می یاد . من قول میدم که او همه پیامها را میخونه . این پدیده نوجوانی برون شهری که از ایفون استفاده می کنه ، نیست . در واقع پیام کوتاه فرستادن برای اقلیت نوجوانان شهریست . در واقع پیام کوتاه فرستادن برای اقلیت نوجوانان شهریست . این را میدونم چونکه در وب سایت DoSomething . org که بزرگترین سازمان برای نوجوانان و تغییرات اجتماعی در امریکاست ، این را میدونم به دلیل در وب سایت DoSomething . org که بزرگترین سازمان برای نوجوانان و تغییرات اجتماعی در امریکاست ، این را میدونم به دلیل در وب سایت DoSomething . org که بزرگترین سازمان برای نوجوانان و تغییرات اجتماعی در امریکاست ، حدود شش ماه پیش ما شروع به تمرکز بر روی پیام های کوتاه کردیم . حدود شش ماه پیش ما شروع به تمرکز بر روی پیام های کوتاه کردیم . اکنون ما حدود ۲۰۰ِ۰۰۰ پیام در هفته در مورد مبارزات انتخاباتی مان برای ساختن مدارس سازگار با محیط زیست اکنون ما حدود ۲۰۰ِ۰۰۰ پیام در هفته در مورد مبارزات انتخاباتی مان برای ساختن مدارس سازگار با محیط زیست و یا برای کار بر روی مسائل مربوط به بی خانمان ها و چیزهایی شبیه به این ، به کودکان میفرستیم . ما این را یازده مرتبه از ایمل قوی تر یافتیم . ما پی آمد ناخواسته ای را نیز یافتیم . ما پیامهای مشابه این را دریافت کردیم
(trg)="1"> तपाईंहरु धेरैका लागि , यो एउटा उपकरण हो सामान किन्ने , बेच्ने , गेम खेल्ने भिडियो हेर्ने । मेरो विचारमा यो कसैको जीवनरक्षक हुन सक्छ र यसले वास्तवमा नै धेरैको ज्यान जोगाउन सक्छ पेनीसिलिनले भन्दा पनि बढी टेक्स्ट मेसेज पठाएर : टेक्स्टींग भन्दा " सेक्स्टींग " सोचिन्छ धेरैले आफूले हेरेका फोहोरी तस्वीरकोबारेमा पनि सोच्लान् -- जुन तपाईंको छोराछोरीले शायद अरुलाई नपठाउलान् -- वा छोटो सन्देशलाई उल्था गर्लान् एलओल , एएमएओ , एचएमयु जस्ता तिनको बारेमा म तपाईंलाई पछि बताउनेछु । तर यो कक्षमा रहेका अभिभावकहरुलाई थाहा छ : टेक्स्ट पठाउनु भनेको केटाटीसंग सम्बाद गर्ने सर्वोत्तम उपाय हो केटाटीसंग कुरा गर्ने यो एकमात्र उपाय हो । ( हांसो ) एकजना औसत किशोरले एक महिनामा ३, ३३९ वटा टेक्स्ट पठाउंछ किशोरी हो भने त यो संख्या ४, ००० को हाराहारी पुग्छ । र गोप्य कुरो के हो भने उनले ति हरेक टेक्स्ट खोलेर हेर्छिन् टेक्स्ट खोलेर पढ्ने दर सत प्रतिशत छ । अभिभावक सांच्चिकै चिन्तित होलान् । हो त्यो खोलेर पढ्ने दर १०० % छ छोरीहरुले तपाईंको जवाफ नदिएपनि खाना खान कति बजे आउने भनि सोध्याभएनि त्यो टेक्स्ट पढेकै हुन्छिन् । र यो कुनै उपनगरीय क्षेत्रका आइफोन चलाउने किशोरकिशोरीमा मात्र सिमित छैन टेक्स्टगर्ने बानी धेरैमा छ अल्पसंख्यक र शहरी युवामा यो बढी देखिएको छ मलाई थाहा छ कीनकी DoSomthing . org मा जुन एउटा संगठन हो जस्ले अमेरिकामा किशोर किशोरीहरु र सामाजीक परिवर्तनका लागि काम गर्छ यो संस्थामा ६ महिना अघि हामीले टेक्स्ट मेसेजमा केन्द्रित भयौ । अहिले हामी हप्तामा झण्डै दुई लाख केटाकेटी हरुलाई टेक्स्ट मेसेज पठाउंछौं तिनीहरुको स्कूल हरियाली बनाउने हाम्रो अभियानमा सहभागी हुन वा घरवारविहीनहरुको विषयमा काम गर्न र यस्तै अन्य विषयहरुमा । यो काम इमेल भन्दा ११ गुणा बढी प्रभावकारी रहेको हामीले पाउंदैछौं । हामीले अनपेक्षित परिणाम समेत पाएका छौं । हामीले टेक्स्टको जवाफ पनि पाइरहेका छौं । जुन यस्ता छन् : " म आज स्कूल जान चाहन्न । "

(src)="3"> " من نمیخوام امروز به مدرسه برم . پسرها به من میگن کونی . " " من نمیخوام امروز به مدرسه برم . پسرها به من میگن کونی . " " داشتم خودمو مجروم می کردم ، پدر و مادرم فهمیدن ، پس ولش کردم . ولی دوباره همین یه ساعت پیش شروع کردم . " پس ولش کردم . ولی دوباره همین یه ساعت پیش شروع کردم . " و یا " او همش بهم تجاوز می کنه . گفته به کسی نگم . اون پدرمه . گوش می دی ؟ " و یا " او همش بهم تجاوز می کنه . گفته به کسی نگم . اون پدرمه . گوش می دی ؟ " و یا " او همش بهم تجاوز می کنه . گفته به کسی نگم . اون پدرمه . گوش می دی ؟ " آخرین پیام یک پیام واقعی است که ما دریافت کردیم . بله ، ما انجا بودیم . من روزی که این پیام کوتاه را دریافت کردیم را فراموش نخواهم کرد . خُب این روزی بود که ما مصمم شدیم که نیاز به ایجاد یک خط پیام سریع و مستقیم بحران داریم . خُب این روزی بود که ما مصمم شدیم که نیاز به ایجاد یک خط پیام سریع و مستقیم بحران داریم . زیرا این چیزی نیست که ما انجام میدهیم . ما تغییرات اجتماعی را ایجاد میکنیم . کودکان فقط برای ما این پیامها کوتاه را میفرستند زیرا پیامهای کوتاه برای آنها بسیار آشنا و راحت است . و هیچ جایی معلوم نمیشه که آنها برای ما پیام فرستادند . و هیچ جایی معلوم نمیشه که آنها برای ما پیام فرستادند . خب فکرش را بکنید ، یه پیام سریع و مستقیم ؛ خیلی مؤثر است . این سریعه ، و بسیار خصوصیه . هیچ کس ( صدای ) شما را در محل نمیشود زیرا شما فقط پیام نوشتاری میفرستید . این زمان واقعیست . ما میتونیم به میلیونها نوجوان با مشاوره و ارجاع دادن کمک کنیم . این عالیه . اما فکر میکنم چیزی که این را فوق العاده میکنه اطلاعات و داده هاست . زیرا من خیلی راحت نیستم که فقط به این دختربا مشاوره و مراجعه کمک کنیم . زیرا من خیلی راحت نیستم که فقط به این دختربا مشاوره و مراجعه کمک کنیم . من میخواهم از این کثافت کاری جلوگیری کنم . خُب به این کمپ فکر کنید . یه چیزی در نیویورک هست . که پلیس این را انجام داده . این فقط یه جور حدس و گمان بود ، یه کار پلیسی . سپس آنها شروع به نقشه برداری از جنایات کردند . بعدش شروع به تعقیب و تحت نظر گرفتن دزدی های کوچک ، احضاریه ها ، همه این جور چیزها کردند - بعدش شروع به تعقیب و تحت نظر گرفتن دزدی های کوچک ، احضاریه ها ، همه این جور چیزها کردند - اساسا آینده را ترسیم کردند . آنها چیزهایی مثل این را فهمیدند ، هنگامی که شما مواد مخدر کریستال را در خیابان پیدا کردید ، آنها چیزهایی مثل این را فهمیدند ، هنگامی که شما مواد مخدر کریستال را در خیابان پیدا کردید ، در صورتی که حضور پلیس را اضافه کنید ، میتوانید آن را تحت کنترل در آورید در غیر اینصورت ضرب و شتم ، جرم و سرقت اجتناب پذیره . در صورتی که حضور پلیس را اضافه کنید ، میتوانید آن را تحت کنترل در آورید در غیر اینصورت ضرب و شتم ، جرم و سرقت اجتناب پذیره . در صورتی که حضور پلیس را اضافه کنید ، میتوانید آن را تحت کنترل در آورید در غیر اینصورت ضرب و شتم ، جرم و سرقت اجتناب پذیره . در حقیقت ، سال بعد دپارتمان پلیس نیویورک یک آمار مقایسه ای را ارائه داد که نرخ قتل۶۰ درصد کاهش یافته بود . در حقیقت ، سال بعد دپارتمان پلیس نیویورک یک آمار مقایسه ای را ارائه داد که نرخ قتل۶۰ درصد کاهش یافته بود . در حقیقت ، سال بعد دپارتمان پلیس نیویورک یک آمار مقایسه ای را ارائه داد که نرخ قتل۶۰ درصد کاهش یافته بود . خُب به داده های یک پیام سریع بحرانی فکر کنید . هیچ آماری در مورد قلدری و سوء استفاده جنسی و اختلالات در خوردن و جراحات و تجاوز به عنف وجود ندارد . هیچ آماری در مورد قلدری و سوء استفاده جنسی و اختلالات در خوردن و جراحات و تجاوز به عنف وجود ندارد . هیچ آماری نیست . شاید برخی مطالعات ، برخی مطالعات طولانی مدت ، که هزینه زیاد و زمان زیادی را میبرد وجود داشته باشه . شاید برخی مطالعات ، برخی مطالعات طولانی مدت ، که هزینه زیاد و زمان زیادی را میبرد وجود داشته باشه . و یا شاید شواهد حکایت و داستانی وجود داشته باشه . تصور کنید که داده های واقعی از هرشخصی در این مسائل را داشته باشید . تصور کنید که داده های واقعی از هرشخصی در این مسائل را داشته باشید . میتونید قانون را مطلع کنید . میتونید مسئولان مدرسه را مطلع کنید . میتونید به مدیر مدرسه بگوئید ، " هر پنجشنبه در ساعت ۳ مشکل دارید . در مدرسه تون چه میگذره ؟ " میتونید به مدیران مدرسه بگوئید ، " هر پنجشنبه در ساعت ۳ مشکل دارید . در مدرسه تون چه میگذره ؟ " میتونید به مدیران مدرسه بگوئید ، " هر پنجشنبه در ساعت ۳ مشکل دارید . در مدرسه تون چه میگذره ؟ " شما می توانید تاثیر قانون و یا یک سخنرانی نفرت انگیز که فردی در مجمع مدرسه ارائه میدهد را فورا ببینید ، و نتیجه آن را ببینید . شما می توانید تاثیر قانون و یا یک سخنرانی نفرت انگیز که فردی در مجمع مدرسه ارائه میدهد را فورا ببینید ، و نتیجه آن را ببینید . شما می توانید تاثیر قانون و یا یک سخنرانی نفرت انگیز که فردی در مجمع مدرسه ارائه میدهد را فورا ببینید ، و نتیجه آن را ببینید . برای من ، این واقعا قدرت ارسال پیام نوشتاری و قدرت اطلاعات است . برای من ، این واقعا قدرت ارسال پیام نوشتاری و قدرت اطلاعات است . زیرا در حالی که مردم در باره اطلاعات و داده ها صحبت میکنند ، این امکان را در فیسبوک برای من فراهم می کنند تا دوست کلاس سومم را پیدا کنم ، این امکان را در فیسبوک برای من فراهم می کنند تا دوست کلاس سومم را پیدا کنم ، و یا بدونم کی موقع مناسبی برای خرید پوشک بچه از فروشگاه Target است ، و یا مشت جوان ژیگولو که یه تیم بهتر بیسبال راه بیندازم ، در واقع من برای قدرت اطلاعات و قدرت پیام نوشتاری به منظور کمک به کودکان در مدرسه بسیار برانگیخته و هیجان زده هستم ، در واقع من از قدرت اطلاعات و قدرت پیام نوشتاری به منظور کمک به کودکان در مدرسه بسیار برانگیخته و هیجان زده هستم ، تا کمک کرده و جلوی اون دختری که در حمام می خواست رگش رو بزنه بگیرم و قطعا به اون دختری که پدرش به او تجاوز میکند ، کمک کنم . سپاسگزارم ( تشویق تماشاگران )
(trg)="2"> " केटाहरु मलाई समलिंगी भनेर गिज्याउंछन् "
(trg)="3"> " म जीउमा घाउ बनाउंदै थिएं , मेरो आमा बाले थाहा पाए " त्यसैले म रोकीएं । र एक घण्टा अघिबाट मैले फेरि शुरु गरें " अथवा , " मलाई उस्ले बलात्कार गर्न छोड्दैन । " यो कसैलाई नभन्नु भनेर भन्छ । त्यो मेरो बाउ हो । तपाईं त्यहां हो ? यो पछिल्लो टेक्स्ट हामीले पाएको सांच्चिकै को घटनाको टेक्स्ट हो । हो हामी ति टेक्स्ट पठाउनेको कुरा सुन्न तयार त्यहां थियौं । त्यो टेक्स्ट मेसेज पाएको दिन म विर्सने छैन । र त्यही दिन हामीले निर्णय गर्यौं हामीले संकटमा परेकाहरुको निम्ति एक टेक्स्ट हटलाईन शुरु गर्नु पर्छ किनकी हामीले गर्ने काम यो होइन हाम्ले समाजपरिवर्तन गर्नेहो । केटाटीहरुले हामीलाई यि टेक्स्ट पठाएका हुन् किनकी टेक्स्ट गर्नु उनीहरुलाई सहज र सजीलो छ सहयोगका लागि जाने कुनै अरु ठाउं छैन त्यसैले तिनीहरुले हामीलाई टेक्स्ट गर्छन् । त्यसैले , टेक्स्ट हटलाइन , शक्तिशाली हुन्छ । यो छिटो छ , एकदम गोप्य । जहां बसेर पठाएपनि हुन्छ , विस्तारै टेक्स्ट गरे हुन्छ । र यो तत्कालै हुन्छ । हामीले लाखौं किशोर किशोरीहरुलाई परामर्श दिन र सिफारिश गर्न सक्छौं । जुन गज्जबको कुरा हो । तर यो व्यवहारलाई झनै महत्वपूर्ण बनाउने कुरा यसबाट हासिल हुने तथ्यांक हो । त्यो म टेक्स्ट पठाउने केटीलाई मात्र मद्दत गरेर मात्र सन्तुष्ट हुन सक्दिन । म यस्तो कुकर्म हुनबाट रोक्न चाहन्छु । त्यसैले , उदाहरणका लागि प्रहरीका बारे विचार गरौं । न्यू योर्क शहरमा केही खास विशेषता छ । प्रहरीले काम थाल्यो । पैले त्यो अनुमानको काम हुन्थ्यो । र पछि तिनीहरुले अपराधको त थ्यांकको विश्लेषण गर्न थाले । सकृय भएर निगरानी गर्ने थाले सानातिना चोरी , हाजीरी , सबैखाले कुराहरुको यसबाट भविष्यको नक्शा बन्न पुग्यो । र तिनीहरुले केहि यस्ता कुराहरु थाहा पाउन थाले , जस्तो सडकमा लागू पदार्थ फेला परेको छ र त्यहां प्रहरीको संख्या बढाइयो भने त्यहां अन्यथा हुन जाने आक्रमण र लुटपाटका विभिन्न घटनाहरु पनि नियन्त्रण हुन जानेछ । वास्तवमा यो विश्लेषणको लागि न्यूयोर्क प्रहरीको कम्पस्ट्याट स्थापनाको १ बर्षमै त्यहां हत्याको दरमा साठी प्रतिशतले कमी आएको देखियो । त्यसैले , संकटका बेला खोलिएको टेक्स्ट हटलाइनबाट आउने तथ्यांकका बारे विचार गरौं । डर धम्की देखाउने र डेटिंगमा जांदा हुने दुर्व्यवहार र अनियमित खानपीन व्यवहार , जीउमा घाउ बनाउने र बलात्कार जस्ता कुराको तथ्यांक संकलन गरिन्न । यसबारे कुनै अध्ययन भएका होलान् , कुनै लामो अध्ययन जुन काममा धेरै पैसा र समय खर्च हुन्छ । वा कुनै घटना विवरणका अधारमा केहि प्रमाण पनि होलान तर तत्कालका घटनाहरुको तथ्यांकफेलाको सम्भावनालाई विचार गर्नुस् त , अघि चर्चाका विषय सम्बन्धि तथ्यांक । सुझबुझपूर्ण कानून बनाउन सक्नुहुन्छ , विद्यालय नीतिहरु सुसूचित पार्न सकिन्छ प्रधानाध्यापकलाई भन्न सकिन्छ की -
(trg)="4"> " तपाईंको स्कुलमा हरेक विहीबार ३ बजे यो समस्या हुने गरेको छ तपाईंको विद्यालयमा के भैरहेको छ ? तपाईं कानूनको तत्काल प्रभाव देख्न सक्नुहुन्छ वा , विद्यालयमा कसैले घृणा फैलाउने भाषण गर्योभने त्यसको परिणाम के हुन्छ भन्ने थाहा पाउन सकिन्छ यो भनेको मेरा लागि बास्तवमा नै टेक्स्टींगको शक्ति र तथ्यांकको शक्ति हो| किनकी जब मानिसहरु तथ्यांकको कुरा गर्छन् , जसबाट फेसबुकलाई मेरो तीन कक्षाका साथीहरुको विवरण हासिल गर्न मद्दत पुग्दछ वा टार्गेट पसललाई मैले डायपर कहिले किन्ने भन्ने थाहा हुन्छ वा कसैलाई झन राम्रो बेसबल टिम बनाउन मद्दत हुन्छ । तर म के कुरामा उत्साही छु भने तथ्यांकको शक्ति र टेक्स्टींगको शक्तिले एउटा बालकलाई विद्यालय जान मद्दत गर्न सक्छ , लुकेर आफैलाई घाउ बनाउने केटीलाई रोक्न सक्छ र निश्चय नै त्यो केटीलाई मद्दत गर्न सक्छ जस्लाई उसको बाउले नै बलात्कार गर्छ । धन्यवाद । ( ताली )

# fa/UteZ0nyzAnpr.xml.gz
# ne/UteZ0nyzAnpr.xml.gz


(src)="1"> خب ، فرض کنید الان سال ۱۹۹۵ هست ، منم در کالج هستم خب ، فرض کنید الان سال ۱۹۹۵ هست ، منم در کالج هستم من و دوستم رفتیم سفر . از Providence , Rhode Island به Portland , Oregon . من و دوستم رفتیم سفر . از Providence , Rhode Island به Portland , Oregon . من و دوستم رفتیم سفر . از Providence , Rhode Island به Portland , Oregon . از اونجایی که ما جوون و بیکار بودیم ، تمام مسیر رو از جاده‌های پشتی‌ ، از طریق پارک‌های ایالتی و از اونجایی که ما جوون و بیکار بودیم ، تمام مسیر رو از جاده‌های پشتی‌ ، از طریق پارک‌های ایالتی و از اونجایی که ما جوون و بیکار بودیم ، تمام مسیر رو از جاده‌های پشتی‌ ، از طریق پارک‌های ایالتی و جنگل‌های ملی‌ رفتیم -- اساسا طولانی تر از این دیگه نمی‌شد . جنگل‌های ملی‌ رفتیم -- اساسا طولانی تر از این دیگه نمی‌شد . و یجا وسط دکاتا جنوبی من ازدوستم سوالی که بیش از ۳۰۰۰km ذهن منو به خود مشغول کرده بود پرسیدم . و جایی وسط دکاتا جنوبی من ازدوستم سوالی که بیش از ۳۰۰۰km ذهن منو به خود مشغول کرده بود پرسیدم . و جایی وسط دکاتا جنوبی من ازدوستم سوالی که بیش از ۳۰۰۰km ذهن منو به خود مشغول کرده بود پرسیدم . و جایی وسط دکاتا جنوبی من ازدوستم سوالی که بیش از ۳۰۰۰km ذهن منو به خود مشغول کرده بود پرسیدم . و جایی وسط دکاتا جنوبی من ازدوستم سوالی که بیش از ۳۰۰۰km ذهن منو به خود مشغول کرده بود پرسیدم . " این علامت که به زبون چینی‌ نوشته شده معنیش چیه کنار جاده‌ ؟ " دوستم با تعجب به من زول میزنه . یه آقای محترم اینجا نشسته که دقیقا شبیه دوست من توی اون لحظه شده . یه آقای محترم اینجا نشسته که دقیقا شبیه دوست من توی اون لحظه شده .
(trg)="1"> सन् १९९५ तिर हो , म कलेज पढ्थे , म र मेरी एउटी साथी घुम्न निस्कियौँ प्रोभिडेन्स , रोड आइल्यान्ड बाट पोर्टल्यान्ड , ओरेगनसम्म । अनि छ नि , हामी ठिटै थियौँ र बेरोजगार पनि त्यही भएर हामी पछाडि पछाडिको बाटो मात्र गयौँ राष्ट्रिय निकुन्ज र जङ्गल भएर -- खासमा सबभन्दा लामो बाटो जानुथियो । अनि साउथ डकोटाको बिचतिर कतै , म उ तिर फर्के र एउटा प्रश्न सोधेँ जसले मलाइ पिरोलिरहेको थियो २००० माइलसम्म । र मैले यस्तै , " के भने यो सबै चिह्न हामीले देखिराछौ नि सबैमा चाइनिज अक्षर छ " उसले फर्केर एकछिन मलाई हेरी , अगाडिको लहरमा एक जना सज्जन हुनुहुन्छ जसले उसको हेराइको दुरुस्तै नक्कल पार्नुभो । हाँसो र मैले यस्तै ,

(src)="2"> ( خنده ) منم میگفتم " این علامتها رو که چینی‌ نوشته منظورمه . " منم میگفتم " این علامتها رو که چینی‌ نوشته منظورمه . " منم میگفتم " این علامتها رو که چینی‌ نوشته منظورمه . " دوستم دوباره برای چند لحظه به من خیره میشه ، بعد یهو از جامی‌پره ، چون تازه متوجه میشه من کدوم علامتها رو میگفتم . دوستم دوباره برای چند لحظه به من خیره میشه ، بعد یهو از جامی‌پره ، چون تازه متوجه میشه من کدوم علامتها رو میگفتم . دوستم دوباره برای چند لحظه به من خیره میشه ، بعد یهو از جامی‌پره ، چون تازه متوجه میشه من کدوم علامتها رو میگفتم . دوستم دوباره برای چند لحظه به من خیره میشه ، بعد یهو از جامی‌پره ، چون تازه متوجه میشه من کدوم علامتها رو میگفتم .
(src)="3"> ( خنده ) آره درست فهمیدین ، همون علامتهای چینی‌ معروف واسه منطقه مخصوص کمپینگ .
(src)="4"> ( خنده ) من ۵ سال گذشته رو فقط به این شرایطی شبیه این فکر می‌کردم -- من ۵ سال گذشته رو فقط به این شرایطی شبیه این فکر می‌کردم -- من ۵ سال گذشته رو فقط به این شرایطی شبیه این فکر می‌کردم -- به اینکه چرا ما گاهی‌ علامتهای اطراف خودمون رو اشتباه میفهمیم ، به اینکه چرا ما گاهی‌ علامتهای اطراف خودمون رو اشتباه میفهمیم ، رفتار ما وقتی‌ این اتفاق میفته چگونه است ، و از این چه نتیجه‌ای درباره رفتار آدمی‌ می‌شه گرفت ؟ رفتار ما وقتی‌ این اتفاق میفته چگونه است ، و از این چه نتیجه‌ای درباره رفتار آدمی‌ می‌شه گرفت ؟ به عبارت دیگه همینطور که کریس گفت من ۵ ساله که دارم درباره اشتباه کردن فکر می‌کنم . به عبارت دیگه همینطور که کریس گفت من ۵ ساله که دارم درباره اشتباه کردن فکر می‌کنم . به عبارت دیگه همینطور که کریس گفت من ۵ ساله که دارم درباره اشتباه کردن فکر می‌کنم . شما ممکنه به این به عنوان یه شغل عجیب اعتراض داشته باشید ، ولی‌ در واقع این یه حسن بزرگ داره : رقابت کاری در این شغل نیست . ولی‌ در واقع این یه حسن بزرگ داره : رقابت کاری در این شغل نیست .
(trg)="2"> " के भने यो सबै चिह्न हामीले देखिराछौ नि सबैमा चाइनिज अक्षर छ " उसले फर्केर एकछिन मलाई हेरी , अनी मुर्च्छा परेर हाँसी , किन्भने उसले भर्खर बुझेकी थिइ मैले के बारे कुरा गर्दै छु । मैले कुरा गरेको चिज चाँही यो हो । ( हाँसो ) ल हेर्नुस् , पिक्निक एरियाको लागि चाइनिज अक्षर । ( हाँसो ) मेरो जीवनका गएका ५ बर्ष बिते सोचेर परिस्थिति बारे जुन ठ्याक्कै यस्तै हुन्छन -- किन हामी कहिलेकाँही हाम्रै वरिपरिका सङ्केतहरु बुझ्न सक्दैनौ , सङ्केतहरु बुझ्न सक्दैनौ , अनी त्यस्तो बेलामा कसो गर्छौ र यो सबले मानव प्रब्रितिका बारे के बताउँछ त ? अर्को शब्दमा , क्रिस भन्छ कि , मैले बितेका पाँच बर्ष गलत हुने बारेमै सोचेर बसेँ । तपाईंहरुलाई यो कस्तो जागिर हो´रछ भन्ने लाग्ला तर यसको पनि एउटा फाईदा छ : जागिर पाउन प्रतिस्पर्धा गर्नै परेन । ( हाँसो ) वास्तवमा , हामी सबैजसो सक्नेजती गर्न पछी पर्दैनौ , गलत भएको नसोचियोस भनेर अझ कम्तिमा त्यस्तो त सोच्दै सोच्दैनौँ जहाँ आँफै गलत देखियोस । हामीमा यो जरैदेखी छ जबकी हामी भन्न सक्छौ यो कोठामा भएका सबै गल्ती गर्न सक्छन । मानव जातिनै , समग्रमा, गल्तीरहित छैन , ठीक छ ? तर यही कुरा जब म माथि आइपुग्छ , मेरा विश्वास माथि , अहिलेनै तत्काल , क्षणभरमा " गल्ती सबैबाट हुन्छ " भन्ने आदर्श झ्यालबाट कुलेलम ठोक्छ -- अनी म केही पनि सोच्न सक्दिन जहाँ म गलत हुन्छु । र कुरा के भने हामी जिउने नै वर्तमानमा हो । हामी वर्तमानमा नै बैठकमा जान्छौँ छुट्टी मनाउछौँ वर्तमानमा , हामी चुनावमा गएर भोट हाल्छौँ वर्तमानमा । खासमा , हाम्रो जीवनयात्रा यसरी टुङ्गिन्छ कि , एउटा सानो पानीफोकाजस्तोमा फँसेर जहाँ हरकुरा सही हो जस्तो लाग्छ । मेरो विचारमा यही नै समस्या हो । मलाई लाग्छ , यो हामी हरेक व्यक्तीको समस्या हो , व्यक्तिगत र व्यवसायिक दुवैतिर , र यो सबैको सामुहिक समस्या हो जो सन्स्क्रिती जस्तो बन्दैछ । त्यसैले आज म के गर्न चाहन्छु भने , सबैभन्दा पहिले , केही कुरा गर्छु किन यो आँफै ठीक भन्ने भावना भित्रैबाट बिकास हुन्छ त । अनी दोस्रो कुरा यो कसरी समस्या हो । अन्त्यमा म विश्वास दिलाउन चाहन्छु , यो भ्रमबाट उम्किन सकिन्छ , उम्किन सकिन्छ , र यदी तपाईं यसमा सफल हुनुभयो भने यो एउटा ठुलो नैतीक , बौद्धिक र रचनात्मक छलाङ हुनेछ जीवनकै । त हामी किन यो आफु ठीक भन्ने भ्रममा परीरहन्छौँ ? एउटा कारण त गलत भइयो कि भन्नेसँग सम्बन्धित छ ल म तपाईंहरुलाई सोध्छु है त -- ल ल म सोध्दै छु किनकी तपाईंहरु यहाँ हुनुहुन्छ : कस्तो अनुभव हुन्छ भित्रैदेखी भन्न्नुस् है आफु गलत भएको पाउँदा ? खत्तम , मरेकै जुनी , थम्ब्स डाउन लाजमर्दो । ल , राम्रो , अती राम्रो । खत्तम , लाजमर्दो थम्ब्सडाउन -- धन्यबाद उत्क्रिष्ठ जवाफको लागि । तर यिनिहरु त अर्कै प्रश्नका उत्तर हुन नि । तपाईंहरुले दिएको जवाफ त यस्तो प्रश्नको हो : आफु गलत भएको थाहा पाउँदा कस्तो महसुस हुन्छ ?