# fa/0Ect7xGrwfMf.xml.gz
# mk/0Ect7xGrwfMf.xml.gz


(src)="1"> چند ماه پيش خانم۴۰ ساله اى به اورژانس بيمارستان نزديك محل سكونت من آمد ، او به حالت گيجى آورده شده بود . فشار خون او هشداردهنده بود ، ۲۳۰ / ۱۷۰ در فاصله چند دقيقه ، او به حالت كلاپس قلبى ( cardiac collapse ) رفت . او احيا و تثبيت شد ، و سريع به قسمت " كت اسكن " ( Computed Axial Tomography Scan ) ، درست در كنار اطاق اورژانس فرستاده شد . بخاطر اينكه آنها نگران لخته خون در ريه بودند . و كت اسكن هيچ لخته خونى را در ريه ها نشان نداد ، اما توده هاى دو طرفه ، قابل رويت ، و لمس شدنى پستان را نشان داد ، تومورهاى پستان كه بصورت گسترده اى در سرتاسر بدن منتشر شده بودند . و مصيبت واقعى اين بود كه اگر به مدارك پزشكى او نگاه مى كرديد ، او در دو ساله اخير در چهار يا پنج مركز بهداشتى ديگر ديده شده بود . چهار يا پنج فرصت براى ديدن توده هاى پستان ، لمس توده پستان ، مداخله در مراحل ابتدائی تر از زمانى كه ما او را ديديم . خانم ها و آقايان ، اين يك داستان غيرمعمول نيست . متأسفانه ، هميشه اين اتفاق مى افتد . من شوخى مى كنم ، ولى ممکن است واقعا پیش آید که شما با یک عضو مفقود شده به يكى از بيمارستانهاى ما مراجعه كنيد ، هيچكس حرف شما را باور نميكند مگر اينكه يك كت اسكن يا ام آر آى ( MRI ) از شما گرفته شود ، يا مشاوره ارتوپدى انجام شود . من ضد تكنولوژى نيستم . من در دانشگاه استنفورد تدريس مى كنم . من پزشكى هستم كه با تكنولوژى مدرن طبابت مى كنم . ولى مايل هستم در ۱۷ دقيقه بعدى مسئله اى را براى شما به بحث بياورم كه وقتى معاينه فيزيكى را ميانبر مى کنیم ، و وقتى به جاى صحبت كردن و معاينه بيمار به ارسال آزمايشات پزشكى تكيه مى كنيم ، ما نه تنها يك تشخيص ساده را كه مى توانسته در يك مرحله ابتدایی و قابل درمان تشخيص داده شود را چشم پوشى کرده ایم ، بلكه ما خيلي بيشتر از اينها از دست ميدهيم . ما داريم يك رسم ( راه و روش قدیمی ) ، را از دست مى دهيم . ما داريم سنتى را از دست ميدهيم كه به اعتقاد من قابل تحول و عالی است ، و در واقع اساس رابطه بين بيمار و پزشك است . ممكن است , درست نباشد كه اين حرف در TED زده شود ، ولى من مايل هستم شما را به مهم ترين نو آورى که در ده سال آینده ، در پزشكى ، به نظر من ، خواهد آمد ، معرفى كنم ، و آن قدرت دست انسان است براى لمس كردن ، آسايش دادن ، تشخيص دادن ، و معالجه كردن مى باشد . من مى خواهم شما را در ابتدا به اين مرد كه تصوير او را ممكن است يا ممكن نيست به جا بياوريد ، معرفى كنم . اين آقاى آرتور كنان دويل است . از آنجايي كه ما در ادينبورگ هستيم ، من يك طرفدار بزرگ كنان دويل هستم . شما ممكن است ندانيد كه كنان دويل به دانشكده پزشكى اينجا در ادينبورگ رفت ، و شخصيت او ، شرلوك هولمز ، از آقاى ژوزف بل الهام گرفته شده بود . ژوزف بل از همه نظر يك معلم خارق العاده بود . و كنان دويل ، ضمن نوشتن درباره بل ، صحبت های بين بل و شاگردانش را به شرح ذيل توصيف كرد . خوب ، تصور كنيد كه بل در بخش بيماران سرپايى نشسته ، و دانش آموزانش هم دور او هستند ، بيماران در اطاق اورژانس نوبت گرفته ، ثبت نام شده و به داخل فرستاده مى شدند و خانمى با فرزندش وارد مى شود . و كنان دويل گفتگو های این دو را اينگونه توصيف مى كند . خانم ميگويد : " صبح به خير " . بل ميگويد : گذر ازبرنتيس لند با قایق چطور بود ؟ او ميگويد ، " خوب بود " و بل مى پرسد ، " با كودك ديگر چه كردید ؟ " خانم مى گويد ، " او را نزد خواهرم در ليت گذاشتم " . و او مى گويد ،
(trg)="1"> Пред неколку месеци , 40 годишна жена дојде на ургентното одделение во болницата близу местото каде што живеам , и таа беше збунета .
(trg)="2"> Нејзиниот крвен притисок беше алармантни 230 со 170 .
(trg)="3"> После само неколку минути , таа доживеа срцев колапс .

(src)="2"> " و آيا شما راه ميان بر پايين اينورليت رو را گرفتيد تا اينجا به درمانگاه برسيد ؟ " او مى گويد ، " بله " . و بل می گويد ، " آيا شما هنوز در كارخانه لينولئوم كار مى كنيد ؟ " و او مى گويد ، " بله " و سپس بل به دانشجويانش اينگونه توضيح مى دهد . او مي گويد ، " مى دانيد ، كه ، وقتى خانم گفت ، " صبح بخير " ، من متوجه لهجه فايفى او شدم . و چون نزديك ترين قايقى كه از فايف ميگذرد ، از طرف برنتيسلند است . و در نتيجه او بايد از آنجا قايق گرفته باشد . شما متوجه ميشويد كه ژاكتى را كه او حمل مى كرد براى كودكى كه همراه اوست بسيار كوچك ميباشد ، پس او باید سفر را با دو كودك آغاز كرده باشد ، ولى يكى از آنها را وسط راه پياده كرده است . شما متوجه خاك رس كف پاى او شديد . اينگونه خاك رس تا فاصله صد مايلى ادينبورگ پيدا نميشود ، بجز در باغ هاى گیاه شناسی . و بنابراين ، او از راه ميان بر پايين اينورليت رو براى رسيدن به اينجا استفاده كرده است . و در نهايت ، او در انگشت هاى دست راستش التهاب پوستى داشت ، التهابى كه منحصر به كارگران كارخانه لينولئوم در شهر برنتيسلند است . و وقتى بل در واقع بيمار را برهنه مى كند ، شروع به معاينه فيزيكى مى كند ، شما مى توا نيد فقط تصور كنيد كه او چقدر بيشتر ميتواند تشخيص دهد . و به عنوان يك معلم پزشكى ، و همچنين يك دانشجو ، من خيلي تحت تأثير اين داستان قرار گرفتم . ولى شما ممكن است درك نكنيد كه تو انايى ما براى بررسى كردن بدن انسان با اين روش ساده ، يعنى استفاده از ادراك حسى ، كاملا جدید است تصويرى كه من به شما نشان ميدهم لئوپولد اونبروگر است كه در اواخر سالهاى ۱۷۰۰ دق كردن ( Percussion ) را كشف كرد . و داستان آن اين است كه لئوپولد اونبروگر پسر يك مسافر خانه دار بود ، و پدر او عادت داشت كه به زيرزمين رفته ، تا به كناره هاى بشكه هاى شراب ضربه بزند تا مشخص كند چقدر شراب باقى مانده و آيا بايد دوباره سفارش بدهد يا نه و بنابراين وقتى اونبروگر پزشك شد ، او شروع كرد كه همان كار را بكند . او شروع كرد كه روى قفسه سينه يا شكم بيمارانش ضربه بزند . و در واقع ، هر چه كه ما در مورد دق كردن مى دانيم ، كه شما ميتوانيد به عنوان سونوگرافى آن زمان تصور كنيد بزرگ شدن عضو ، مايع اطراف قلب ، مايع درون ريه ها تغييرات داخل شكمى همه اينها را او در اين نسخه خطى فوق العاده بنام
(trg)="35"> " Дали дојдовте по скратениот пат преку улицата Инверлит за да стигнете до амбулантата ? "
(trg)="36"> Таа вели :
(trg)="37"> " Да . "

(src)="3"> " inventum Novum " ، " ابداع جديد " ، توصيف كرده است ، كه ميتوانست بطور ابهام آمیزی ناپديد شود ، ولی در حقيقت اين پزشك ، كرويزارت ، پزشك معروف فرانسوى ، که معروفیتش بخاطر این بود که پزشك یک مرد متشخص بود ، آن نسخه را دوباره معرفى و زنده كرد . و به مدت يك تا دو سال بعد اين نسخه توسط لنك كاشف استتوسكوپ دنبال شد . گفته شده ، كه لنك ، در حال قدم زدن در يكى از خيابانهاى پاريس بوده و مشاهده ميكند كه دو كودك در حال بازى با يك چوب هستند يكى از آنها ته چوب را خراش مى داد ، و كودك ديگر در طرف ديگر گوش مى داد . و لنك فكر كرد اين ميتواند راهى فوق العاده براى گوش دادن به سينه و شكم باشد با استفاده از چيزى كه او آن را " سيلندر " ناميد . بعدا او اسم آن را به استتوسكوپ تغيير داد . و بدينگونه استتوسكوپ و سمع كردن متولد شد . بنابراين در فاصله چند سال ، اواخر سالهاى ۱۸۰۰ ، اوايل ۱۹۰۰ ، بطور ناگهانى ، جراح آرايشگر جاى خود را به پزشكى كه تلاش ميكرد بيمارى را تشخيص بدهد ، داد . اگر به ياد داشته باشيد ، قبل از آن زمان ، تفاوتى نداشت كه چه كسالتى داشته ايد ، شما نزد جراح آرايشگر مى رفتيد كه در نهايت شما را بادكش مى كرد ، حجامت مى كرد ، پاكسازى مى كرد ، و ، اوه بله ، اگر مى خواستيد ، موهاى شما را هم كوتاه ميكرد ، پهلوها كوتاه ، پشت بلند و وقتى كه مشغول آن كار بود ، دندان شما را هم مى كشيد . او هيچ تلاشى براى تشخيص دادن نمى كرد . در واقع ، بعضى از شما ممكن است به خوبى بدانيد كه ميله آرايشگاه ، با راه راه سفيد و قرمز ، نشان دهنده باندهاى خونى جراح آرايشگر است ، و مخزن هاى انتهايى هر طرف نشان دهنده ظروفى است كه خون در آن جمع آورى مى شد . ولى ورود سمع و دق ، نشانگر يك تغيير كيفى بود ، وقتى كه پزشكان شروع به ديدن درون بدن انسان كردند . و اين نقاشى ويژه ، فكر مى كنم ، نشانگر نقطه اوج در آن عرصه بالينى است . اين يك نقاشى بسيار معروف است : نقاشی " دكتر " توسط لوك فيلدس ، لوك فيلدس توسط تيت استخدام شده بود تا اين نقاشى را بكشد ، كه بعدها گالرى تيت را تأسيس كرد . و بعد تيت از فيلدس خواست تا يك نقاشى از اهميت اجتماعى ( حرفه پزشکی و پزشکان ) بكشد . و جالب اين است كه فيلدس اين سوژه را انتخاب كرد . پسر بزرگ فيلدس ، فيليپس ، در سن نه سالگى در شب كريستمس ، پس از يك بيمارى كوتاه فوت کرد ، و فيلدس بسيار تحت تأثير پزشكى قرار گرفته بود كه دو تا سه شب كنار تخت پسرش شب زنده دارى كرده بود ، براى همين او تصميم گرفت كه سعي كند تا نقش پزشك زمان ما را به تصوير بكشد تقريبا اداى احترامى به اين پزشك . و بنابراين نقاشى " دكتر " ، نقاشى بسيار معروفى است . اين نقاشى در تقويم ها و تمبر هاى پستى بسيار از كشور ها بوده است . من اغلب در شگفتم كه ، فيلدس چه مى كرد اگر از او خواسته مى شد كه اين تابلو را را در دوران مدرن ، در سال ۲۰۱۱ نقاشی کند ؟ آيا او صفحه كامپيوتر را جايگزين جايى كه بيمار را كشيده بود مى كرد ؟ من در سيليكون ولى با گفتن اين كه بيمار در تخت تقريبا يك نماد تصويرى ( آیکون ) از يك بيمار واقعى در كامپيوتر است دچار مشكل شدم . من در واقع در كامپيوتر يك عبارتى را براى اين شرايط ابداع كردم . و آن را " بيمار اينترنتى " ناميدم . " بيمار اينترنتى " در سرتاسر آمريكا تحت مراقبت فوق العاده قرار گرفته است . بيمار واقعى اغلب در تعجب است ، كه بقيه كجا هستند ؟ چه زمانى قرار است كه بيايند و همه چيز را به من توضيح دهند ؟ چه كسى مسئول است ؟ بين ادراك بيمار و ادراك ما به عنوان پزشكان بهترين سیستم پزشكى يك جدائى واقعى وجود دارد . من مى خواهم به شما يك عكس نشان بدهم از اينكه گردهمايى هاى پزشكى در زمانى كه من در حال آموزش ديدن بودم ، چگونه بود . مركز توجه در اطراف بيمار بود . ما از يك تخت به تخت بعدى مى رفتيم . پزشك معالج مسئوليت را بر عهده داشت . اغلب اوقات اين روزها ، گردهمايى پزشكى بسيار شبيه اين است ، جايى كه بحثها در اطاقى بدوراز بيمار انجام مى گيرد . بحث و گفتگو در مورد تصاوير در كامپيوتر است ( داده ها ) ، و موضوع ( قطعه ) مهم گم شده بيمار است . من در حال حاضر تحت تاًثير تفكر دو داستانى هستم كه الان مى خواهم با شما در ميان بگذارم . اولى مربوط به دوست من است كه سرطان پستان داشت ، سرطان پستان كوچكى كه شناسايى شد در شهرى كه من در آن زندگى مى كردم ، لامپكتومى شد . اين زمانى است كه من در تگزاس بودم . و او زمان بسيار زيادى را صرف تحقيق كرد تا بهترين مركز سرطان در دنيا را براى مراقبت هاى بعدى خود پيدا كند . و او آن محل را پيدا كرد و تصميم گرفت به آنجا برود ، و رفت . و به همين دليل من خيلی شگفت زده شدم وقتى چند ماه بعد او را ديدم كه به شهر خودمان برگشته ، تا مراقبت هاى بعدى را تحت نظر انكولوژيست خصوصى خودش داشته باشد . من او را تحت فشار گذاشتم ، و از او پرسيدم ،
(trg)="61"> " Инвентум Новум " - " Ново откритие , " кое ќе исчезнело во заборав , да не бил еден лекар , Корвисар , познат француски доктор -- познат само затоа што му бил лекар на овој господин -- кој повторно не претставил неговото дело .
(trg)="62"> А тоа било пропратено една или две години подоцна со откривање на стетоскопот од страна на Ленак .
(trg)="63"> Ленак , наводно се шетал низ Париските улици и видел две деца кои се играле со прачка .