# fa/EZ3zK4zjOwvz.xml.gz
# iro/EZ3zK4zjOwvz.xml.gz


(src)="1"> وقتی که من ۹ ساله بودم برای اولین بار اردوی تابستانه رفتم . و مادرم ساک منو بست پر از کتاب ، که برای من یه کار کاملا طبیعی‌ای به نظر می‌رسید . چون در خانواده من ، خواندن مهم‌ترین کار گروهی بود . و ممکنه که این به نظر شما ضد اجتماعی به نظر برسه ، ولی برای ما واقعا یه روش متفاوت برای اجتماعی بودن بود . شما گرمای بدن خانوادتون که کنارتون نشستند رو دارید ، شما گرمای بدن خانوادتون که کنارتون نشستند رو دارید ، ولی شما همزمان آزادید که در سرزمین رویاها در ذهن خودتون قدم بزنید . ولی شما همزمان آزادید که در سرزمین رویاها در ذهن خودتون قدم بزنید . ایده من این بود که اردو هم مثل همین خواهد بود ، ولی بهتر .
(trg)="1"> 제가 9살때 처음으로 여름캠프라는 것을 가게되었죠 . & lt; 미국가정에서 3개월의 여름방학동안 자녀들을 캠프에 많이들 보낸다 . & gt ; 어머니는 저에게 책으로 가득찬 가방을 하나 싸주었요 .
(trg)="2"> 그런어머니가 저에겐 너무나 자연스러운 것이었죠 .

(src)="2"> ( خنده ) من یه تصویری داشتم از ۱۰ تا دختر که تو یک کابین نشسته‌اند و با لباس‌خواب‌های همشکلشان به آرامی کتاب‌ می‌خوانند .
(src)="3"> ( خنده ) اردو بیشتر شبیه یک پارتی شراب‌خوری بدون هیچ الکلی بود . و همون روز اول مشاورمون همه ما را جمع کرد و همون روز اول مشاورمون همه ما را جمع کرد و بهمون شعاری را یاد داد که گفت ما هر روز در تمام طول تابستون تکرار خواهیم کرد و بهمون شعاری را یاد داد که گفت ما هر روز در تمام طول تابستون تکرار خواهیم کرد تا جو اردو را درک کنیم . و شبیه این بود : " ر - اُ- و- د- ی- ی ( R- O- W- D- I- E ) و ما اینطوری رُودی را هجی می‌کنیم . رُودی ، رُودی ، بیاید پر سر و صدا باشیم . "
(trg)="3"> 왜냐면 , 우리 가족은 독서를 최고의 가족의 그룹활동으로 생각했거던요 . 어쩌면 , 여러분은 저의가족의 이런부분이 비사회적으로 들릴 수도 있죠 . 하지만 , 우리가족에겐 이런것이 다른방법으로 사회적이 되는 방법이었요 . 당신은 당신가족의 큰 따뜻함을 가지고 있어요 . 하지만 당신은 또한 당신자신의 마음속에서 모험들을 할 수 있는 자유가 있어요 그리고 전 캠프도 이것과 크게 다르지 않거나 더 좋을거라 생각했죠 . ㅎㅎㅎㅎㅎ 난 그려봤어요 , 10명의 여자애들이 오두막에 안자 책을 읽고 밤에 있는 파자마 색깔이나 맞추고 있을 거라고요 ㅎㅎㅎㅎㅎ 캠프는 술없는 케익파티 같았어요 . ㅎㅎㅎㅎㅎ 그리고 캠프의 첫날이었요 . 우리 캠프선생님은 우리모두를 모이게 했어요 . 그리고 선생님은 우리에게 화이팅 하는 것을 알려주면서 남은 여름 캠프기간동안 계속 화이팅을 해야 한다고 했어요 . 캠프의 정신을 드높이게 하기 위해서 라고 했죠 . 그건 이렇게 하는 거였죠 .

(src)="4"> هییی . و من با اون زندگیم ، نمی‌تونستم بفهمم که چرا ما قراره که اینقدر پرسروصدا ( رُودی ) باشیم ، یا چرا باید این کلمه رو اشتباه هجی کنیم .
(src)="5"> ( خنده ) ولی من یک شعار رو تکرار کردم . من این شعار رو همراه با بقیه تکرار کردم . تا جایی که می‌تونستم . و منتظر وقتی می شدم که می‌تونستم برم کنار و کتاب‌هایم را بخونم . ولی اولین باری که من کتاب‌هام رو از ساکم در آوردم ، پرطرفدارترین دختر خوابگاه سمت من اومد و و از من پرسید " چرا اینقدر آرومی ؟ " آروم و بی‌سرصدا ، دقیقا ، دقیقا مخالف پرسرصدا ( رُودی ) بود . آروم و بی‌سرصدا ، دقیقا ، دقیقا مخالف پرسرصدا ( رُودی ) بود . و بعد دومین باری که من اون ( کتابم را ) امتحان کردم ، مشاور و با یک حالت نگران در چهره‌اش اومد طرف من و نکاتی درباره جَو اردو را تکرار کرد و گفت همه ما باید سخت تلاش کنیم که اجتماعی باشیم . و گفت همه ما باید سخت تلاش کنیم که اجتماعی باشیم . و خوب من کتاب‌هام رو کنار گذاشتم ، توی ساکشون ، و گذاشتمشون زیر تخت خوابم ، و تمام تابستان را همون‌جا بودند . یه جورایی برای این کار احساس گناه می‌کردم . احساس می‌کردم که کتاب‌ها یه جوری به من احتیاج دارند ، و اونها دارند من رو صدا می‌زنند و من رهاشون کردم . ولی من رهاشون کردم و اون ساک را تا آخر تابستان که دوباره کنار خانواده‌ام برگشتم باز نکردم . ولی من رهاشون کردم و اون ساک را تا آخر تابستان که دوباره کنار خانواده‌ام برگشتم باز نکردم . ولی من رهاشون کردم و اون ساک را تا آخر تابستان که دوباره کنار خانواده‌ام برگشتم باز نکردم . خوب . من این داستان را راجع به اردوی تابستانی گفتم . می‌تونستم ۵۰تای دیگه شبیه همین رو بگم -- همه اون مواقعی که به من گفتند که یه جورایی موجودیت آرام و درونگرای من لزوما مسیر درستی برای رفتن نبود ، و اینکه من باید تلاش کنم که بیشتر خودم رو برونگرا نشون بدم . و من همیشه در اعماق وجودم احساس می‌کردم که این اشتباه بود و اینکه درونگراها همونطور که هستند خیلی عالی هستند . ولی برای سال‌ها من این بینش را انکار کردم ، و از همه جا ، یک وکیل در وال‌استریت شدم به جای اینکه نویسنده بشم اونی که همیشه آرزوش رو داشتم -- بخشیش به این خاطر که من نیاز داشتم که به خودم ثابت کنم که می‌تونم شجاع و مدعی باشم . و من همیشه به بارهای شلوغ می‌رفتم وقتی که واقعا ترجیح می‌دادم که یک شام خوب با دوستانم داشته باشم . من این انتخاب‌های نفی‌خودی رو اینقدر واکنشی انجام می‌دادم ، من این انتخاب‌های نفی‌خودی رو اینقدر واکنشی انجام می‌دادم ، که حتی نمی‌فهمیدم که درحال گرفتم همچنین انتخاب‌هایی هستم . این چیزیه که خیلی از درونگراها انجام می‌دهند ، و این مسلما به ضرر خود ماست ، ولی به ضرر همکارانمان و جامعه‌مان هم هست . ولی به ضرر همکارانمان و جامعه‌مان هم هست . و با ریسک اینکه به نظر برسه که دارم بزرگنمایی می‌کنم ، این به ضرر جهان هم هست . چون وقتی که مسئله خلاقیت و رهبری پیش میاد ، ما نیاز داریم که درونگراها اون کاری رو بکنن که توش قوی هستن . یک سوم تا نیمی از جامعه درونگرا هستند -- یک سوم تا نصف . این یعنی یک نفر از بین هر دو یا سه نفری که شما می‌شناسید . خوب حتی اگه شما خودتون هم برونگرا باشید ، من دارم درباره همکارانتون و همسران و بچه‌های شما و اون کسی که همین الان کنار شما نشسته است صحبت می‌کنم -- همه اونها هدف این تبعیض هستند که در جامعه ما خیلی ریشه‌دار و واقعی است . همه ما از سن‌های خیلی ابتدایی اون رو درونیش می‌کنیم بدون اینکه حتی زبانی برای آنچه که ما انجام می‌دهیم داشته باشیم . اکنون برای اینکه این تبعیض را به خوبی ببینید شما باید بفهمید که درونگرایی چیست . این با خجالتی بودن فرق می‌کنه . خجالتی بودن درباره ترس از قضاوت جامعه است . درونگرایی بیشتر درباره اینست که چطور شما به محرک‌ها پاسخ می‌دهید ، شامل محرک‌های اجتماعی . خوب برونگراها واقعا به دنبال مقدار زیادی از محرک‌ها هستند ، در حالی که درونگراها وقتی بیشترین احساس زندگی و آماده‌ترین حالت و بیشترین قابلیت را دارند که در جایی آرام‌تر ، و محیط کم سر و صداتری هستند . نه همیشه -- این چیزها مطلق نیست -- ولی بیشتر اوقات . و کلید اینکه قابلیت‌های خودمون رو ماکزیمم کنیم اینست که خودمون رو در مناطقی از محرک‌ها بگذاریم که برای ما خوب است . ولی الان جایی‌است که تبعیض وارد می‌شود . مهم‌ترین موسسات ما ، مدارس و محل‌های کار ما ، بیشتر برای برونگراها طراحی شده‌اند و برای نیاز برونگراها به محرک‌های زیاد . و الان ما این سیستم عقیدتی را داریم که من بهش تفکرگروهی جدید می‌گم ، اینطوری است که همه خلاقیت و همه بازدهی از یک جای خیلی گروهی می‌آید . اینطوری است که همه خلاقیت و همه بازدهی از یک جای خیلی گروهی می‌آید . خوب اگه شما بک کلاس درس در حال حاضر رو تصور کنید : زمانی که من مدرسه می‌رفتم ، ما به ردیف می‌نشتسیم . ما در ردیف‌های میز مثل این می‌نشستیم ، و ما بیشتر کارهامون رو خودمون انجام می‌دادیم . ولی درحال حاضل ، کلاس معمولی شما گروه‌هایی از میز دارد -- چهار یا پنج یا شش یا هفت بچه همه روبروی هم . و همه بچه‌ها مشغول انجام کارهای گروهی بیشمار هستند . حتی در موضوعاتی مثل ریاضیات یا نویسندگی خلاق ، که شما فکر می‌کنید به پرواز فکری تکی نیاز دارد ، الان از بچه‌ها انتظار می‌ره که مثل اعضای یک کمیته کار کنند . و برای بچه‌هایی که ترجیح می‌دهند که با خودشون باشند و تنها کار کنند ، و برای بچه‌هایی که ترجیح می‌دهند که با خودشون باشند و تنها کار کنند ، اون بچه‌ها معمولا خارجی در نظر گرفته می‌شوند یا ، بدتر ، یک مورد مشکل دار .
(src)="6"> اکثریت گزارش‌های معلم‌ها عقیده‌دارند که دانش‌آموز ایده‌آل یک دانش‌آموز برونگرا هست در مقابل درونگرا ، دانش‌آموز ایده‌آل یک دانش‌آموز برونگرا هست در مقابل درونگرا ، با اینکه درونگراها معمولا نمرات خوبی می‌گیرند و آگاه‌تر هستند ، مطابق تحقیقات .
(trg)="4"> R . O . W . D . I . E 그게 우리가 R . O . W . D . I . E 를 쓰는 방법이죠 . & lt; 책 많이 읽는 소녀에게 캠프보냈더니 책은 못읽게 하고 스펠링 외우기 노래나 캠프정신을 위해 부르고 있는 상황 ㅎㅎㅎㅎㅎ& gt ; 라우디 , 라우디 모두 라우디 저는 우리가 왜 라우디가 되어야 하는지 알수 없었어요 . ㅎㅎㅎㅎㅎㅎ 또는 우리가 왜 이 단어철자를 잘못 애기하고 있는 줄도요 . ㅎㅎㅎㅎㅎ 그러나 저도 그것을 했어요 . 라우디 ... 저도 남들과 같이 했어요 ... 라우디 ... 최선을 다했어요 ... 라우디 ... 그리고 전 기다렸죠 캠프와서 처음으로 나가서 제가 가져온 책을 읽을 수 있게 되기를요 . 그러나 제가 처음으로 가방에서 책을 꺼내자 캠프에서 제일 쿨한 여자애가 제가 왔어요 . 저보고 왜 분위기 잡냐라고 물었죠 ? 제가 라우디의 정반대짓을 하고 있었던거죠 그리고 제가 책을 읽으려고 두번째 시도를 하자 선생님이 제게 와서 아주 걱정스러운 표정으로 애기했죠 . 그리고 캠프의 정신을 드높여야 한다고 반복해 애기했죠 . 그리고는 우리모두 좀 더 활발해져야 한다고 했죠 그래서 저는 책을 다시 가방에 넣었어요 . 그리고 침대 밑에 가방을 두었죠 . 그리고 남은 캠프기간동안 가방은 거기에 있어야 했죠 . 저는 이것에 대해 죄의식을 느꼈어요 .. 전 느꼈죠 , 책들은 내가 필요할텐데 ... 책들은 저를 불렀지만 , 저는 그들에게 갈 수 없었죠 . 그러나 전 그들을 버렸죠 .. 그리고 저는 그 가방을 다시는 열지 않았죠 . 여름의 끝무렵 제가 캠프가 끝나고 집에 도착해서 다시 가족과 있을 수 있게 되기 전까지요 ... 지금 제가 이 여름캠프에 관한 애기를 하고있죠 .. 이와 비슷한 스토리 50개는 더 애기할 수 있어요 .. 항상 이 메시지를 얻었어요 .. 저의 조용하고 내면적인 스타일의 성격이 .. 올바른 길이 아닐 수도 있다라고요 .. 그래서 좀 더 활달한 성격이 되어야 한다고 ... 저는 항상 제 깊은 내면에서 이건 잘못된거라고 느꼈죠 . 그리고 이런 조용한 성격의 소유자들도 괞찬거던요 .. 그들만의 그런 성격들도요 .. 하지만 저는 긴 시간동안 저의 이러한 짐작을 무시해왔어요 . 저는 월스트리트의 변호사가 됬고요 . 제가 항상 꿈꾸던 작가대신에 말이죠 .. 왜냐면 , 제 자신에게 증명이 필요했었죠 . 두 가지 종류 모두 전 될 수 있는 사람이라고요 . 그래서 저는 항상 제일 복잡한 바를 갔었죠 . 제가 단순히 친구들과 괞찬은 저녁식사를 하고 싶을 떄에도요 . 그리고 이러한 자기 암시효과는 제가 이런 암시효과를 만들어 내는 줄도 모르게 했죠 . 이런것은 많은 내성적 성격의 소유자들이 하고 있어요 ... & lt; 좀 더 활봘해져야 한다는 압박감이죠 ... 누구든 이런 것 느껴보셨을 수도 .. & gt ; 하지만 이것은 우리모두에게 손해에요 . 또한 우리동료들과 우리 지역사회의 손해에요 . 또한 좀 더 과장하자면 우리 전 세계의 손해죠 . 왜냐면 우리가 창의적 능력이나 리더쉽을 애기할때에 우리는 내성적 성격의 소유자들이 그들이 가장 잘하는 것을 하게끔 하는 환경이 필요하거던요 .. 인구 전체의 반의 1/ 3 이 내성적 성격의 소유자들이죠 . 반의 1/ 3이 .. 그건 당신이 아는 사람들 2명 중 1/ 3에 해당하죠 .. 그래서 당신이 비록 활달한 성격의 소유자라 해도 .. 알겠죠 ? 저는 여러분들의 동료를 애기하는거에요 .. 여러분들의 배우자 , 아이들 그리고 지금 여러분 옆에 앉아 있는 사람 .. 모두들 이런 편견에 포함되는거죠 우리사회에 꽤 깊이 그리고 생생히 재연되죠 . 우리는 어릴 때 부터 내면화해요 .. 우리가 하고 있는 일에 대해 무의식적으로 설명도 못한채 .. 이젠 이런 편견이나 잘못된 것을 바로 봐야해요 . 여러분은 내향적이란게 무엇인지 이해를 할 필요가 있어요 . 내향적이란것은 수줍을을 많이 타는 것과는 달라요 . 수줍읍은 사회적인 평가에 대해서 공포를 느끼는 것이에요 . 내향적이란 것은 자극에 어떻게 반응 하느냐 에요 .. 사회적 자극도 포함시키죠 . 외향적 성격의 소유자들은 정말로 많은 양의 자극을 추구하죠 .. 하지만 내향적 성격의 소유자들은 그들이 가장 살아 있다고 느낄때가 .. 그리고 가장 신나할때가 ... 가장 그들의 능력을 발휘할 떄가 그들이 좀 더 조용하고 침착한 환경에 있을 떄거던요 .. 항상이 아니에요 .. 아시죠 ? 이런것들이 절대적일 수 는 없다는 것을요 . 하지만 , 대부분이죠 .. 그래서 우리의 탤런트들을 극대화 시키는거죠 .. 또 우리모두 우리자신에게 맞는 적절한 자극 존에 우리를 위치시키는 것이죠 ... 하지만 , 여기서 또 다시 잘못된게 있어요 . 우리의 주요기관들 ... 우리의 학교와 우리의 직장 .. 모두 외향적 성격의 소유자들을 위해 설계되었어요 .. 외향적성격의 소유자들이 필요한 많은 자극이 있는 .. 그리고 우리는 이런 신념을 믿는 사회에 살게되었어요 .. 우린 현재 이런 신념의 사회에 살고있어요 .. 저는 이것을 새로운 그룹의 화합이라고 불러요 . 이런 시스템에서 우리의 창의력과 모든 생산성은 .. 이상하게도 이렇게 사교적인 장소에서 온다고요 .. 만약 여러분이 요즘의 보통 학교교실을 보면 ... 제가다녔을 때는 우린 열대로 앉았죠 .. 아시죠 ? 이렇게 열대로 .. 그리고 우린 대부분 자율적으로 과제를 했죠 .. 하지만 요즘 보통의 교실은 유선형 책상이 있어서 .. 4명 .. 5명 ... 6명 ... 7명의 아이들이 서로 마주보게 되어있죠 .. 그리고 아이들은 수없이 많은 그룹 프로젝트를 하게되죠 .. 그룹 프로젝트는 수학이나 , 글짓기등 ... 혼자 생각이 필요한 과목에서도 이루어지죠 . 아이들은 일종의 위원회 멤버로 활동하게 되는거죠 .. 그리고 아이들중 자기혼자 무언가를 하고 싶어 할 때에도 .. 또는 혼자 과제를 하고 싶어 할떄에도 .... 이런 내향적 아이들은 떄로는 아웃사이더 같이 되죠 .. 또는 문제를 일으키는 일처럼 더 심한 대접을 받기도 하죠 .. 그리고 대부분의 선생님들의 보고서들은 이상적 학생은 내향적인 성격의 아이들보다 외향적 성격의 아이들이라고 하죠 .. 하지만 내향적인 아이들이 좀 더 좋은 성적을 얻는대도 말이죠 .. 내향적 아이들이 좀 더 유식한대도 말이죠 ... ㅎㅎㅎ 리서치에 의하면요 .. 우리의 직장에서도 비슷하죠 . 요즘 직장은 벽없이 모두 열려있는 공간에 있죠 . 이런 환경은 소음에 우리를 노출 시키고 , 직장동료들의 시선에도 노출 시키죠 . 리더쉽 애기를 할 떄에 .. 내향적 사람들은 리더쉽 자리에서 제외당해요 . 내향적 성격의 사람들이 좀 더 주의가 깊죠 .. 그리고 큰 위험은 피하면서 .. 근래 우리가 사는 모습이죠 ... 위험을 피하는 .. 애담 그랜트 , 와튼스쿨 의 리서치에 의하면 .. 내향적 성격의 리더들이 외향적 성격의 리더들 보다 좀 더 좋은 결과를 만들어 낸다고 해요 .. 왜냐면 , 이들이 외향적 직원들을 관리 할 때에는 .. 직원들의 아이디어들을 내고 그것을 펼치게 해주기 떄문이에요 .. 반면 , 외향적 성격의 리더들은 자신들도 모르게 그들의 생각과 방식을 직원들에게 교육시키는 것에 열의를 보이거던요 .. 따라서 다른 사람들의 아이디어가 펼쳐질 수 가 없는거죠 .. 사실 우리의 역사에서 변화의 리더들은 내향적 성격의 소유자들이었요 . 예를 들어볼게요