# xml/fa/1914/3740/5909170.xml.gz
# xml/pt_br/1914/3740/6666381.xml.gz


(src)="1"> محاصرۀ " گرند اُپرا " مرکز نمایش های آیینی از سوی رومیان باستان و پیروزی ایتالیا در جنگ لیبی ( 12-1911 ) انگیزه ای شد تا صنعت فیلم ایتالیا اقدام به گردآوری فیلم ها . و نمایشنامه های تاریخیِ پیش از جنگ جهانی نخست کند
(trg)="1"> Rodeada de antiguidades romanas , baseada na tradição da Grande Ópera e incitada pela vitória italiana na Guerra da Líbia ( 1911-1912 ) nos anos anteriores à Primeira Guerra Mundial , a indústria cinematográfica italiana inicia uma série de produções históricas extravagantes .

(src)="2"> " سقوط تروی " ، " آخرین روز پامپی " ، " نرو " و " کو وادیس " عناوینی حماسی هستند که در برابر اینان ، فیلم . کابیریا بیشترین نوآوری و موفقیت را دارا می باشد
(trg)="2"> " A Queda de Tróia " , " Os Últimos Dias de Pompéia " , " Nero " e " Quo Vadis " são títulos sugestivos da escala épica destes filmes entre os quais " Cabíria " foi o mais inovador e bem-sucedido .

(src)="3"> " در 18 آپریل 1914 ، کابیریا ، جایگاه نخست جشنوارۀ " تورین . جاییکه شرکت های فیلمسازی ایتالیایی در آن قرار دارند ، بدست آورد به مدت یکماه در نیویورک نمایش اخصاصی داشت و مدت کوتاهی پس از آن در جایگاه بالایی از موفقیت قرار گرفت که اجازۀ . پخش نمایش قانونی در تئاتر " نیکر بوکر " را پیدا کرد
(trg)="3"> Em 18 de abril de 1914 , " Cabíria " estreou em Turim , sede de sua produtora , a Itália Filmes .
(trg)="4"> Em menos de um mês , teve uma exibição privada em Nova York e pouco depois , tornou-se um sucesso indiscutível no teatro Knickerbocker .

(src)="4"> . توانمندی این فیلم در سرتاسر تاریخ سینما طنین انداخته است " گفته شده زمانی که وی کابیریا را دید ، " د .
(trg)="5"> O impacto deste filme ressoou pela história do cinema .

(src)="5"> و .
(src)="6"> گریفیت چنان به تکاپو افتاد که با ناشکیبایی تولید فیلم . مادر و قانون " را بپایان رساند "
(trg)="6"> Dizem que , quando viu " Cabíria " , D. W. Griffith ficou tão impressionado que decidiu transformar " A Mãe e a Lei " , filme ainda em produção em " Intolerância . "

(src)="7"> همین ، خبری دست اول بود برای روزنامۀ نیویورک تایمز : که در معدود بازنگریهایش در این دوره ، اذعان کند " فیلمسازی فتودراما ، تأثیرگذارترین فیلم را داشته "
(trg)="7"> Ela foi suficientemente valiosa ao " New York Times " que , numa de suas raras críticas de cinema , declarou ...
(trg)="8"> " Este fotodrama é um dos mais efetivos já exibidos aqui . "

(src)="8"> امروز ، " کابیریا " به نقد چاپلوسی می پردازد . در نگاهی متحیرکننده ، این فیلم سرشار از سردرگمی آشکار است شگفت آنجاست که رنگ آمیزی بهمراه ظرافت در هماهنگی ... لباس های خاص آن دوره ، الهام بخش آن شده است که
(trg)="9"> Hoje , " Cabíria " continua atraindo o elogio da crítica .
(trg)="10"> " Um filme visualmente deslumbrante , cheio de revelações impressionantes .
(trg)="11"> Seus cenários estupendos e figurino elegante em toda sua meticulosidade e grandeza , poderiam ter sido inspirados por pinturas . "

(src)="9"> مقاله ای از توانمندی تجربیات " پـَسترون " در نورپردازی و حرکت دوربین ، که این . قاطعیت در پیش پرده احساس میشود ، نوشته شود کــوین توماس روزنامۀ لس آنجاس تایمز
(trg)="12"> " Um livro poderia ser escrito sobre o impacto dos experimentos de Pastrone em iluminação e movimentos de câmera , decisivos na libertação dos filmes do proscênio . " Kevin Thomas Los Angeles Times

(src)="10"> تنوع های خارق العاده در سکانس " مولوک " بسادگی در فیلم هایی حماسی مانند ، شهر بزرگ ساختۀ " فریتز لانگ " و . کشتی نوح ساختۀ " مایکل کروتیز " ، دیده میشود " فلینی " با عنوان بندی کردن یکی از شاهکارهای " پـَسترون " . بنام " شب کابیریا " احترام خود را به وی نشان میدهد
(trg)="13"> Variações da fantástica sequência do Moloch podem ser vistas numa grande variedade de filmes épicos , incluindo " Metrópolis " de Fritz Lang e " A Arca de Noé " , de Michael Curtiz .

(src)="11"> نمایش دیدنی " جیووانی پـسترون " یکی از تأثیرگذارترین فیلم ها در چندین دهه بود .
(trg)="14"> Fellini homenageou Pastrone intitulando uma de suas obras-primas de " Noites de Cabíria . "
(trg)="15"> O espetacular filme de Pastrone é um dos mais influentes da história do cinema ...

(src)="12"> آن در ارزیابی عمومی . نمونۀ خیلی کوتاه شده ای شناخته شده بود
(trg)="16"> No entanto , por décadas , foi disponibilizado para o público numa versão truncada .

(src)="13"> شرکت " کینو " با بهره گیری از شیوۀ چاپ 35 میلیمتری . فیلم را ویرایش کرده است این فیلم در اندازه و سرعت مناسبی که . در دسترس میباشد ، تقدیم میگردد
(trg)="17"> Esta edição foi remasterizada através de cópias de 35 mm .
(trg)="18"> Contém todas as sequências disponíveis e é apresentada na velocidade correta .

(src)="14"> " نوشته های متن فیلم توسط پروفسورها " چارلز و " میـرِلا جونا اَفرون " ترجمه شده است ، با تحقیق و بیشترین مسؤولیت پذیری را در زنده کردن کابیریا " در امریکا داشتند " صدا گذاری بر اساس نمونۀ اصلی ، توسط . جاکـِس گوتیر " انجام شده است "
(trg)="19"> Os intertítulos foram traduzidos em inglês pelos professores Charley e Mirella Jona Affron , cuja pesquisa e entusiasmo são mais responsáveis pela ressurreição de Cabíria nos EUA .
(trg)="20"> A trilha sonora é executada por Jacques Gauthier , com base no registro original .

(src)="17"> کــابـیــــــریــا
(trg)="21"> CABÍRIA Visão histórica do séc .
(trg)="22"> III A.C.

(src)="19"> . اکنون شامگاه است .
(trg)="23"> À noite .

(src)="20"> چوپانان ترانه هایشان را سروده اند الهۀ آواز الهام بخش بوی خوش شانه های کندوی . عسل گشته که ازاَشکال نابرابر برمیخیزد باتو " از سَرِ ، زمینهایش بسوی شهر بازمیگردد " و به باغ خویش در " کاتانا " که چشم اندازی . روبه " اِتـنـا " دارد ، میرود
(trg)="24"> As cabras cantaram sua canção .
(trg)="25"> A musa dórica inspira as diversas flautas às quais " o favo de mel emprestou seu olor . "
(trg)="26"> E Batto volta dos campos para a cidade , para seu jardim em Catana ...

(src)="21"> کابیریای کوچک ، دختریست که " باتو " عاشقش میباشد نام او یادآور روح پشتکاریست و " هِـستـیا " از سر مهربانی . به وی لبخند میزند .
(trg)="28"> Seu nome invoca o espírito da hábil chama e Hestia sorri para ela do alto de seu lar .

(src)="22"> او مشغول بازی با پرستارش " کروئـسا " ست
(trg)="29"> Ela está brincando com sua babá Croessa .

(src)="23"> قهرمان سینه ستبر " تیفون " ، که برفراز ستون های آسمانی . آرمیده است ، بناگاه غرش میکند و آرامش شامگاه را برهم میزند آیا رودهای آتش بار دیگر به جریان خواهند افتاد ؟
(trg)="30"> O poderoso peito de Typhon , sobre o qual repousa " a coluna celeste " se inicia subitamente e quebra a paz da noite .
(trg)="31"> Os rios de fogo estarão prestes a correr mais uma vez ? " Oh Etna !

(src)="24"> " اوه " اِتـنــا ، اِتـنــا
(trg)="32"> Etna ! "

(src)="25"> ای الهۀ عصای سلطنتی ، ای آنکه تخت پاشاهی خویش را در ژرفای آسمان جای دادی ، ای آنکه ریشه های زمین را برهم گره زدی ای آنکه دختر " دیمیتر " را از چمنزار " سیسیلی " اش ربودی و اورا به دروازه های دوزخ فرستادی ، ای هریمنِ صد نام ، من . با این جام شراب ، عاجزانه از تو درخواست میکنم فرو نشان خشم بیرحم آتش را .
(trg)="33"> " Deus portador do cetro , Você , que estabeleceu seu trono no abismo , que comprime as raízes da Terra que raptou a filha de Demeter dos prados de Sicilia para levá-la até os Portões de Hades .
(trg)="34"> Demônio de mil nomes , eu o invoco em libação sagrada !
(trg)="35"> Aplaque o furor do fogo permanente .

(src)="26"> بر آنان که قربانی میدهند ، رحم کن . پیشکش ها و نیایش ها را بپذیر
(trg)="36"> Tenha misericórdia de quem oferece sacrifícios .
(trg)="37"> Receba suas dádivas e suas orações .

(src)="27"> انگار که نیایش کننده خدا را قربانی کرده است
(trg)="38"> A prece parece ter deixado o deus satisfeito .

(src)="28"> آرامش به اندازۀ ژرفای شب است آن زمان که بناگاه غرشی لرزه براندام بخواب روندگان می اندازد و باردیگر آنان را در وحشت فرو می برد
(trg)="39"> A paz é tão sublime como a noite , quando de repente , um rugido estremece os adormecidos .
(trg)="40"> ... e os precipita novamente no terror .

(src)="29"> نوکران در میان آوار سنگ ها و دیوارهای فروریخته بیهوده ، درجستجوی راه فرار بودند که بناگاه . گذرگاهی ناشناخته یافتند . راهی رازآلود و پلکانی بسوی زیر زمین
(trg)="41"> Em vão , os servos tentam escapar através dos muros que se quebram .
(trg)="42"> De repente , eles descobrem uma passagem secreta , uma escadaria oculta para baixo da terra .

(src)="30"> در اینجا انبوهی از ثروت " باتو " بود که گردآوری و پنهان شده بود .
(src)="31"> با دیدن این ثروت ، طمع و آز . بر ترس چیره گشت .
(trg)="43"> Aqui , a riqueza foi reunida e escondida Batto .

(src)="32"> گنجینه ای از سرمایه های غیرمنتظره . نوکران فرار میکنند و پرستار " کروئـسا " بهمراه آنان
(trg)="44"> Ao ver aquelas deslumbrantes riquezas , a cobiça conquistou o medo deles .
(trg)="45"> Carregando a inesperada riqueza , os servos escapam .
(trg)="46"> Entre eles , está a babá Croessa .

(src)="33"> بازماندگان درسوگ کابـیــریای شیرین ماندند .
(trg)="47"> Os sobreviventes choram pela doce Cabíria , a quem acreditam estar sepultada debaixo das ruínas .

(src)="34"> آنان بر این باور بودند که او در زیر آوار دفن شده و دیگر هیچگاه لبخند بر لبشان . جاری نخواهد شد
(trg)="48"> Nunca mais sorrirão .

(src)="36"> . نجات یافتگان گنج را میان خود تقسیم می کنند
(trg)="49"> Os sobreviventes repartem o tesouro .

(src)="37"> پراکندگی ، غارتگری ، گرسنگی و ترسی که همچنان . همراه آنان بود ، مجبورشان میکند که بسوی دریا رهسپار شوند آنان قایق متروکی را می یابند با این تصور که خدایان . آنان را مورد بخشش قرار داده اند
(trg)="50"> Dispersos pela praia devastada , famintos , mas pressionados pelo medo os fugitivos partem para o mar .
(trg)="51"> Eles encontram um barco abandonado que mais parece uma graça dos deuses .

(src)="38"> آن قایق متعلق به دزدان دریایی فنیقی بود که برای جمع آوری . علوفه و چوب به کنار ساحل رفته بودند
(trg)="52"> É o barco de piratas fenícios , que vieram à terra para buscar lenha .

(src)="39"> . کروئـسا و کابیریا در بازار " کارتاگه " فروخته می شوند کارتالو " ، کشیش اعظم قربانی جوان را " . برای پیشکش کردن به " مولوک " الهۀ مفرغ ، میخرد
(trg)="53"> Croessa e Cabíria são vendidas no mercado de Cartago .
(trg)="54"> Karthalo , o sacerdote , compra a jovem vítima para oferecê - la em sacrifício a Moloch , o deus de bronze .

(src)="40"> فول ویوس اگزیلا " ، اشراف زادۀ رومی " " و بردۀ وی ، " ماچیسته " ، با هویتی ناشناخته در " کارتاگه زندگی میکنند .
(trg)="55"> Fúlvio Axilla , patrício romano , e seu escravo Maciste , vivem incógnitos em Cartago .

(src)="41"> آنان جاسوسی حرکات جمهوری خواهانه . را بعهده دارند
(trg)="56"> Eles espionam os movimentos da república rival .

(src)="42"> بوداستورِتِ " مهمانخانه دار "
(trg)="57"> O taberneiro Bodastoret .

(src)="43"> فول ویوس اگزیلا " و " ماچیسته " دوست مهمانخانۀ " . میمون عریان " هستند "
(trg)="58"> Fúlvio Axilla e Maciste frequentam a taberna do " Macaco Listrado . "

(src)="44"> کشیش اعظم ، قربانی ها را از قفس پرستشگاه انتخاب میکند .
(trg)="59"> O sacerdote escolhe suas vítimas no átrio do templo .

(src)="45"> کروئـسا ، در تلاش است برای حفظ کابیریا وانمود کند که وی بیمار است و طبیعتا " مورد پذیرش " مولوکِ " خدا قرار نمیگیرد .
(trg)="60"> Croessa tenta salvar Cabíria dizendo que a criança é doente , sendo inaceitável ao deus Moloch .
(trg)="61"> Mas sua trapaça fracassa .

(src)="46"> اما نیرنگ وی کارساز نیفتاد و قربانی بیگناه . برای مراسم بعدی قربانی کردن برگزیده میشود
(trg)="62"> A vítima inocente foi escolhida para o próximo sacrifício .

(src)="47"> بخاطر نیرنگ مجازات میگردد
(trg)="63"> Sua trapaça é punida .

(src)="48"> کروئـسا درمیابد که " فول ویوس اگزیلا " یک رومی است . بنابر این برای نجات کابیریا به وی پناه میبرد
(trg)="64"> Croessa reconhece Fúlvio Axilla como sendo romano implora que ele salve Cabíria .

(src)="49"> . بیایید این طلسم را برای قدردانی بپذیرید ، یک انگشتر قدرت " . بگیرید .
(trg)="65"> " Pegue este talismã como agradecimento , é um poderoso anel .
(trg)="66"> E esta é a sorte que ele carrega :

(src)="50"> با این سیاه بختی ها از شما دور میگردند " اگر یاری رسانی ، به تو یاری خواهد رسید " . مرد رومی با پذیرش خطر ، اغوا میشود
(trg)="67"> se oferecer ajuda , a ajuda dos deuses você receberá . "
(trg)="68"> O romano é tentado a aceitar a perigosa empreitada .

(src)="51"> پرستشگاه مولوک
(trg)="69"> O templo de Moloch .

(src)="52"> نیایش به درگاه مولوک
(trg)="70"> Invocação a Moloch .

(src)="53"> ، پادشاه دو جهان ، من عاجزانه از تو درخواست می کنم من ژرفای آتش را که زادۀ توست ، استنشاق می کنم . نخستین زادۀ تو ، صدها کودک معصوم را بپذیر .
(trg)="71"> " Rei das duas regiões , eu o invoco .
(trg)="72"> Eu respiro o fogo profundo que nasce de você ...
(trg)="73"> O primeiro fogo .

(src)="54"> آنان را بــِبـَـلع ، سـر بکش . سیراب شو . کارتاگه گـُلــش را بتو می بخشد
(trg)="76"> Devore-as !
(trg)="77"> Sacie-se !
(trg)="78"> Cartago dá a você suas flores .

(src)="55"> به من گوش کن ، آفرینندۀ گرسنگی ، ای آنکه زندگی می بخشی . و ای آنکه همه چیز را نابود خواهی کرد . ای همیشه گرسنۀ سیر ناشدنی ، اکنون به من گوش فرا ده . پاکـتـرین گوشت را بپذیر ، شیرین ترین خون را بپذیر . کارتاگه گـُلــش را بتو می بخشد
(trg)="79"> Ouça-me , criador voraz , você que dá a vida e você que tudo destrói , devorador insaciável , escute-me agora !
(trg)="80"> Aceite a carne mais pura !
(trg)="81"> Aceite o sangue mais doce !

(src)="56"> . اکنون ، فرو بر قربانی را در حلق آتشینت . ای پدر و مادر .
(trg)="83"> Agora , consuma o sacrifício em sua garganta de fogo .
(trg)="84"> Pai e Mãe , deus e deusa !

(src)="57"> ای خدا و الهه . ای پدر و مادر .
(src)="58"> ای خدا و الهه . ای پدر و پسر .
(trg)="85"> Pai e Mãe , Pai e Filho !

(src)="59"> ای خدا و الهه . آفرینندۀ گرسنگی .
(trg)="86"> Deus e deusa !
(trg)="87"> Criador voraz !

(src)="60"> غرش کن ، بسوزان گرسنگی را
(trg)="88"> Devorador ardente !

(src)="61"> ، با گریختن از دست تعقیب کنندگان ، قهرمانان . پناهنده را به روی بام پرستشگاه می برند
(trg)="89"> Fugindo de seus perseguidores , os heróis encontram abrigo no teto do templo .

(src)="62"> . ماچیسته ، مهمانخانه دارِ مبهوت را ، متقاعد میکند 43 00 :
(src)="63"> 32 :
(src)="64"> 28,993
(trg)="90"> Maciste persuade o confuso taberneiro .

(src)="69"> . کروئـسا با نجات قربانی ، جرأتش را باز میابد
(trg)="93"> Croessa paga caro o resgate da vítima .

(src)="71"> درهمین حال ، " هانیبال " سوگند خوردۀ کارتاگه ، سرنوشتش را درون کوه های مقدس سربه آسمان کشیده ای میابد . که به دیوارهای نفوذ ناپذیر می مانند
(trg)="94"> Enquanto Aníbal , " a espada de Cartago " , segue seu destino através dos montes sagrados que se elevam até os céus como uma muralha impenetrável .

(src)="72"> . هانیبال ، با پایداری و نیروی فوق العاده از کوه های آلپ ، میگذرد . پیشروی وی روم را به وحشت انداخته است
(trg)="95"> Com força e persistências extraordinárias , Aníbal atravessa os Alpes .
(trg)="96"> O impulso de seu avanço ameaça Roma .

(src)="73"> . روح کارتاگه با شنیدن اخبار پیروزی ، سرمست میگردد . شهر ، فرزندش را می ستاید
(trg)="97"> O anúncio da grande novidade , embriaga de vitória a alma de Cartago .
(trg)="98"> A cidade enaltece seu filho .

(src)="74"> در همین زمان ، " فول ویوس اگزیلا " و " ماچیسته " ، در . مهمانخانۀ میمون عریان ، پنهان شده اند . آن دو بخاطر سکوت سرشار از ترسِ " بوداستورِت " در امانند
(trg)="99"> Enquanto isso , Fúlvio Axilla e Maciste se escondem na taberna " Macaco Listrado . "
(trg)="100"> Eles são protegidos pelo cauteloso silêncio do temido Bodastoret .

(src)="75"> خطری که روم را تهدید میکند و دوری از وطن ، " فول ویوس " را . وامیدارد تا به فکر فرار در تاریکی شب باشد
(trg)="101"> Informado do perigo que ameaça Roma , sua pátria distante Fúlvio decide tentar fugir naquela mesma noite .

(src)="76"> سوفونـیسبا " دختر " هاس دروبال " ، فردی شهوت پرست " " شکـوفـۀ انـار "
(trg)="102"> Sofonisba , a filha de Asdrúbal , a ardente " flor de romã . "

(src)="77"> . نومیدیان " پادشاه " ماسـیـنـیـسا " میهمان " هاس دروبال " است " . همان کسی که " سوفونیسبا " را به او وعده داده اند
(trg)="103"> O rei de Numidia , Massinissa , é hóspede de Asdrúbal , que lhe prometera sua bela filha , Sofonisba .

(src)="78"> ماسینیسا " شاهزادۀ شوالیه های دلیر ، هدیه ای را برای " باکرۀ رازدار میفرستد و از وی درخواست میکند که در هنگام . برآمدن ماه ، برای دیدنش بطور پنهانی ، به باغ سـِدر ، برود
(trg)="104"> Massinissa , príncipe de cavaleiros , envia um presente a misteriosa virgem e implora vê-la em segredo ao luar nos jardins dos cedros .

(src)="79"> " او به چه چیزی شباهت دارد ؟
(src)="80"> به من می گویی ؟ " بمانند نسیم بهاری که از ابرهای بیابان گذر میکند " " .
(src)="81"> و رایحۀ شیران و پیام " آســـتراسه " را بهمراه دارد
(trg)="106"> Responda . " - " Como o vento da Primavera que atravessa o deserto a pós de nuvens , vertendo aroma de leões e uma mensagem de Astarte . "

(src)="82"> مردی ، شب هنگام ، با احتیاط وارد پرستشگاه وحشت . میشود
(trg)="107"> Ao cair da noite , um homem cauteloso adentra o terrível templo .

(src)="83"> من نه چیزی دیدم و نه چیزی میدانم " . اما این را از دوستانم در مهمانخانه شنیدم . " امشب هنگام برآمدن ماه ، در آنجا به کمین بنشین
(trg)="108"> Não vi nada , não sei de nada .
(trg)="109"> Mas , uma noite , eu ouvi de uns clientes de minha taberna ...
(trg)="110"> Esta noite , preparem uma emboscada lá ...

(src)="84"> . ماه پدیدار میگردد
(trg)="111"> A lua surge .

(src)="85"> ای ملکه ای که روشنایی ارزانی میداری و شب هنگام الهه ای میگردی ، با شاخی از گاوان نر ، ای آنکه حرکـتی دوار داری ، ای آنکه شوق شب زنده داری ایجاد میکنی ، ای آنکه برکت ، شادی و درخشندگی را افزون می بخشی و می کاهی ، از درخواست کنندگان خویش محافظت کن . آنان را در راز خویشتن بپذیر
(trg)="112"> " Rainha , que traz a luz da noite , deusa dos chifres do Touro que tudo vê ...
(trg)="113"> Que caminha em círculo , que se deleita em vigília , que cresce e decresce .
(trg)="114"> Fértil , feliz e radiante .

(src)="86"> عشق های دیگر ، ترس های دیگر
(trg)="117"> Outros corações , outros medos .

(src)="87"> . خوش اقبالی به مرد رومی ، رومی آورد
(trg)="118"> A sorte sorri ao romano .

(src)="88"> ، ای الهۀ عشق ، ستوده شده با صدها سرود ، ای آنکه خوبیهایت را رازگونه می بخشی ، ای آنکه به مردگان میل شکست ناپذیری می دهی ، ای آنکه لذت را بر تختی از عاج و در شبی تیره می یابی ، ای یگانه برکت ، یگانه توانمند ، ای لبخند جاودان . در ژرفای دلی که تورا التماس میکند ، نفوذ کن
(trg)="119"> " Deusa do amor , celebrada em mil hinos você que concede suas graças em segredo , que infunde invencível desejo nos mortais ...
(trg)="120"> Você que encontra prazer no escuro da noite e nos leitos de marfim ...
(trg)="121"> Fértil , habilidosa , sorriso infinito , entre nas profundezas do coração que a invoca . "

(src)="89"> ماچیسته ، که همچنان تحت تعقیب است . پناهنده را به باغ " هاس دروبال " می برد
(trg)="122"> Ainda perseguido , Maciste se esconde nos jardins de Asdrúbal .

(src)="90"> از او محافظت کن تا خدایان نیز " " تورا مورد حمایت خود قرار دهند
(trg)="123"> " Proteja-a , e os deuses o protegerão ! "

(src)="91"> ، این مرد پیش از من اینجا بود و تنها " " کسی با وی نیست و هیچ چیز با خود ندارد . " ای مولوک ، آن بچه را بیاب ، او در دست آدم دزدان است "
(trg)="124"> - " Esse homem apareceu em minha frente inesperadamente .
(trg)="125"> Não há nada com ele e ninguém o acompanha ... "
(trg)="126"> - " Moloch , ajude-nos a encontrá-la .

(src)="92"> ماچیسته به سنگ آسیاب زنجیر میشود درحالیکه از شکنجۀ . شدید خون آلود گشته . مرگ میتواند بسیار بخشنده باشد
(trg)="128"> Ainda sangrando da terrível tortura , Maciste é acorrentado a uma pedra pelo resto da vida .
(trg)="129"> A morte teria sido muito misericordiosa .

(src)="93"> به سوی روم
(trg)="130"> Para Roma .

(src)="94"> مهمانخانه دار بخاطر ترسی که . بر وی وارد شده ، انتقام خود را میگیرد
(trg)="131"> O taberneiro se vinga do medo que ele passou .

(src)="96"> خوش اقبالی های هانیبال از پیروزی در " کانائه " اورا . براین میدارد تا رنج بازگشت را به جان بخرد
(trg)="132"> A sorte de Aníbal , o vencedor de Cannae , muda de lado .
(trg)="133"> O pro-cônsul Marcelo sitia Siracusa , aliada de Cartago .
(trg)="134"> Fúlvio Axilla luta sob a insígnia do vencedor de Nola .

(src)="97"> ، اما پیرمردی اندیشمند ، که دست از عبادت کشیده بود ، ابزار نیرومندی اختراع میکند . که میتواند از دیوار برجها دفاع کند
(trg)="135"> Mas um velho sábio , levantando a vista de suas meditações inventa máquinas irresistíveis para defender as muralhas da cidade .